درگذشت دکتر منوچهر هزارخانی برجستهترین روشنفکر مبارز میهنمان، استاد نویسندگی و فرهنگ و ادبیات فارسی، مسئول کمیسیون فرهنگ و هنر در شورای ملی مقاومت ایران
دکتر منوچهر هزارخانی مظهر روشنفکران متعهد و آزادیخواه میهنمان در نیم قرن اخیر مبارزات مردم ایران، بامداد جمعه ۲۷اسفند۱۴۰۰ پس از بیماری طولانی در اثر عارضه ریوی در بیمارستان در حومهٔ پاریس درگذشت.
مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ۳۲سال پیش منوچهر هزارخانی را «وجدان تابناک فرهنگ و ادب ایران و استاد نویسندگان در تاریکترین و دردناکترین ایام تاریخ ایران» توصیف کرد که «رسالت قلم و مسئولیت روشنفکر بهمعنی واقعی کلمه را در بحبوحهٔ سختی و فشار بارز میکند». او به راستی برجستهترین روشنفکر مبارز ایران در پیکار آزادیخواهانه در مقابل دو دیکتاتوری شاه و شیخ، استاد نویسندگی و فرهنگ و ادبیات فارسی و مسئول کمیسیون فرهنگ و هنر در شورای ملی مقاومت ایران و آموزگاری بزرگ برای تمام کسانی بود که میخواهند قلم و سخن را در خدمت آزادی و رهایی مردم ایران بهدست گیرند.
منوچهر هزارخانی متولد۱۳۱۳ در محله سنگلج تهران، از دوران دانشآموزی هوادار نهضت ملی کردن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق بود. پس از تحصیلات متوسطه در تهران برای تحصیلات عالی به فرانسه رفت و از دانشگاه مونپلیه دکترای پزشکی گرفت و سپس تخصص آسیبشناسی را در دانشکده پزشکی پاریس گذراند. در دوران دانشجویی در فرانسه در اتحادیه دانشجویان ایرانی در فرانسه فعالیت میکرد و چند بار به عضویت هیأت اجرایی اتحادیه درآمد. او همچنین عضو جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا و نیز از بنیانگذاران کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا بود که بعدها به کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی تبدیل شد.
دکتر هزارخانی پس از بازگشت به ایران، به عضویت کانون نویسندگان درآمد و قبل و بعد از انقلاب چند بار به عضویت هیأت دبیران کانون انتخاب شد. او در جریان انقلاب ضدسلطنتی نماینده کانون نویسندگان در شورایی بود که برای همآهنگی مؤسسات دولتی و ملی تشکیل شده بود.
در اولین انتخابات مجلس پس از انقلاب، که ”شورای انقلاب“ خمینی طرح ارتجاعی دو مرحلهیی کردن انتخابات را با هدف جلوگیری از راهیافتن نمایندگان واقعی مردم به مجلس تدارک دیده بود، دکتر هزارخانی به عضویت هیأت اجرایی شورای معرفی کاندیداهای انقلابی و ترقیخواه در آمد، این شورا در مخالفت با طرح ضدمردمی مذکور و بهدعوت سازمان مجاهدین خلق ایران تشکیل شده بود و دکتر هزارخانی نیز در شمار کاندیداهای آن برای نمایندگی تهران بود. بهرغم تقلبات گسترده و تلاش مرتجعین برای ممانعت از ورود کاندیداهای ترقیخواه، رژیم ناگزیر نزدیک به ۲۰۵۰۰۰رأی به نام دکتر هزارخانی اعلام کرد.
هزارخانی نویسنده و مترجم بسیاری کتابها و مقالات در زمینههای سیاسی و اجتماعی در ۶۰سال گذشته است از جمله آثار گرامشی، امه سزر، ماکسیم رودنسون، فرانتس فانون، روی مدودف و دیگران. در شمار رسالهها و کتابهای زیادی که او در زمینههای سیاسی و اجتماعی ترجمه کرده میتوان از ”دفترهای زندان“ گرامشی، یک رسالهٔ تاریخی از ماکسیم رودنسون به نام ”اسرائیل واقعیت استعماری“، رسالهیی از امهسهزر با عنوان ”گفتاری در باب استعمار“، دو نمایشنامه از همین نویسنده به نامهای ”فصلی در کنگو“ و ”فاجعهٔ شاه کریستف“، یک رساله از پله خانف با عنوان ”هنر و زندگی اجتماعی“، یک رساله از تروتسکی با عنوان ”اخلاق ما و اخلاق آنها“ و نیز نوشتههایی از فرانتس فانون و دیگر نویسندگان آفریقایی و فلسطینی، و کتاب در دادگاه تاریخ نوشته روی مددوف. کتاب «قدرت بنیانگذار، تحقیق درباره آلترناتیوهای مدرنیته» اثر فیلسوف ایتالیایی آنتونیو نگری آخرین ترجمه ارزندهٴ دکتر منوچهر هزارخانی در ۵۴۰ صفحه بود که با سختکوشی آن را در عین بیماری به اتمام رساند و انتشار کتاب چند روز قبل از درگذشت او اعلام شده بود.
هزارخانی در مهر۱۳۶۰ پس از آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی علیه رژیم خمینی از نخستین مبارزان برجستهٔ سیاسی بود که به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و بیش از ۴۰سال در این شورا با فاشیسم دینی مبارزه کرد. او از آغاز سال۱۳۶۴ مسئول نشریه شورا، ماهنامه شورای ملی مقاومت و رئیس هیأت تحریریه این نشریه بود و مقالات و سرمقالههای زیادی را در این نشریه به رشته تحریر درآورده است که در آنها ایجاز کلام و شیوایی قلم را به قاطعترین و برندهترین وجه، در حمایت از مبارزه مسلحانه انقلابی، آلترناتیو دمکراتیک شورا و افشای رژیم و همپیمانان داخلی و بینالمللیاش بهکار گرفته است و تحسین هر خوانندهیی را برمیانگیزد.
دکتر منوچهر هزارخانی بعداً در سالهای ۷۳ تا ۷۵ سردبیری نشریهٔ ایرانزمین را به عهده داشت و کارنامه قلمی و ادبی درخشانی به یادگار گذاشت.
مسئول شورای ملی مقاومت در سال۱۳۶۸ در نامهیی در تقدیر از دکتر منوچهر هزارخانی و کار ارزشمند او در ماهنامه شورا خطاب به او نوشت:
«دکتر هزارخانی عزیز، مسئول و سردبیر ماهنامه شورا،
با عرض سلام،
ماهنامه شماره ۴۸شورا را الساعه در مقابلم دارم. مثل همیشه برای آماده کردن آن زحمات بسیار کشیدهای و حقاً هم از لحاظ مطالب و محتوا و هم از لحاظ شکل و سبک نگارش نمونه است...
حالا میرویم سر اصل مطلب که باید فقط آن را فقط نامه یک هموطن ایرانی ات تلقی کنی که علاوه بر آزادی میهنش به فرهنگ و ادب و هنر نویسندگی مرزو بوم خود نیز ذیعلاقه است.
استاد هزارخانی گرامی
وجدان تابناک فرهنگ و ادب ایران، استاد نویسندگان
این حقیقت که شما در تاریکترین و دردناکترین ایام تاریخ ایران خود را یک سره و با تمام طاقت و توان وقف نسل به خون شسته آزادی کرده اید، نیازمند یادآوری نیست.
مگر رسالت قلم و مسئولیت روشنفکر بهمعنی واقعی کلمه، جز این است؟ که در بحبوبه سختی و فشار، جوهر انسانی و مردمی خود را بارز کند؟
اما آن چه انگیزه من در نوشتن سطور حاضر است، توجه به نکته دیگری نیز هست. رسم رایج بر این بوده که از رفتهها به نیکی یاد میکنند اما حق زندهها را بر زبان نمیآورند. وقتی ساعدی از میان ما رفت، تجلیلها صورت گرفت اما هیچ کس، به روی مبارک نیاورد که در زمان حیاتش او را بهخاطر شرکت در تظاهرات مجاهدین و شعار دادن همراه آنها و یا بهخاطر همکاری با ماهنامه شورا، چقدر آزردند و در این رابطه چه فشارها و تحملها و زخم زبانها تحمل کرد. بنابراین اجازه بدهید برخلاف رسم رایج در مورد شما بهعنوان بزرگترین نویسنده امروز ایرانزمین یادآوری کنم، صرفنظر از نوشتهها و مقالات خودتان، به راستی هر شماره ماهنامه شورا، که با سردبیری و ویراستاری شما منتشر میشود، نمونه بسیار ارزنده و درسآموزی است از روان نویسی و نثر شیوا و سلیس فارسی. »...
هزارخانی از سال۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ نمایندگی شورای ملی مقاومت را در ایتالیا عهدهدار بود و در بسیاری از فعالیتهای دیپلماتیک شورا شرکت داشت. او از جمله به همراه مسئول شورا در کنگرهٔ حزب سوسیالیست ایتالیا در سال۱۳۶۳ و در کنگرهٔ حزب سوسیالیست فرانسه در سال۱۳۶۴ شرکت کرد.
در سال۱۳۶۵ به بازدید از پایگاههای مقاومت در مناطق مرزی رفت و سپس کتابی ارزنده تحت عنوان «پشت جبهه مبارزه مسلحانه» به رشته تحریر درآورد. که مورد استقبال گستردهٔ پشتیبانان مبارزهٔ انقلابی و هموطنان آزادیخواه قرار گرفت.
دکتر منوچهر هزارخانی پس از جنگ اشغال عراق و گرد آمدن مجاهدین در اشرف نخستین در بحبوحه دوران پایداری پرشکوه برای پیروزی در سال۱۳۸۷ به اشرف شتافت و حاصل سفر و بازدیدهایش از اشرف و دیدارش از یکانها و فرماندهان و رزمندگان ارتش آزادی و دیدارهایش با نیروها و عشایر عراقی متحد مجاهدین را در «گزارشی از شهر اشرف» منتشر کرد.
دکتر هزارخانی بارها در تظاهرات هواداران مقاومت و انجمنهای دانشجویان مسلمان در آمریکا و اروپا فعالانه شرکت نموده و یا سخنرانی کرده است. بارها در جلسات سازمانهای متخصصان هوادار شورای ملی مقاومت و نیز جلسات پرسش و پاسخ با هموطنان مقیم خارج و هواداران مقاومت مسلحانه، به تشریح نقطه نظرها و سیاستهای شورا پرداخته است. دکتر هزارخانی در دفاع از حقانیت این مواضع و بیان اثبات صحت استراتژی مقاومت، پیوسته سخنگوی رزمندگان پاکباز ارتش آزادیبخش بوده است.
مقاله "تجربهٔ دردناک مبارزهٔ مسالمتآمیز" به قلم هزارخانی در ماهنامه «شورا»، شماره ۱۱، شهریور ۱۳۶۴، سند درخشانی در این زمینه است که قدردانی مسعود رجوی را بهدنبال داشت. او در نامهیی به تاریخ ۲۱مهر۱۳۶۴ که در همان زمان در نشریه مجاهد به چاپ رسید، خطاب به هزارخانی چنین نوشت:
«منوچهر هزارخانی عزیز،
"نگاه کن که آسمان من پر از شهاب میشود"...
مقالهات را در ماهنامهٔ شورا تحت عنوان "تجربهٔ دردناک مبارزهٔ مسالمتآمیز"خواندم و حظّ بردم. معلوم بود که از فوران عفونت ـ عفونت تسلیمطلبی و نامردی و"شترمرغ" بازی ـ سوخته بودی و نوشته بودی. از دل برآمده بود و بر جان نشست...
بله، "روزگار غریبی است". غربت غیرت و شرف، غربت ارزشهـای میهـنپرستانـه و مردمی. یکطرف دشمن دجّال و غدّار که هیولای مجسم شرزگی و شقاوت است و همهٔ بار سیاهی و تاریکی یک تاریخ را بر عمامهاش حمل میکند و با سفاکی غیرقابل تصور، بیدریغ خون میریزد و در طرف دیگر جنبشی با رودهای خروشان خون، و نسلی که باید به اندازهٔ یک تاریخ خونبها بدهد و شکنجه و حلقآویز و تیرباران تحمل کند. آنگاه از هر سو نیز بر او میتازند تا باز هم بکشانندش و بیشتر در لجّهٔ خون اندازند... چرا که تسلیم شاه و خمینی و دُم و دنبالچهٔ آنها نشده، چرا که به جیغهای بنفش ضد_امپریالیستی! نیز وقعی ننهاده، چرا که حاضر به باج دادن به شغالان میوهچین و استثمارگران حرفهیی"کارنامه و خونمایهٔ مبارزاتی" خلقش نگردیده و چرا که بهرغم انبوه زخمهای جاری_ِ پیکرش، حاضر نشده است امداد مرهم گذاران_ِ! وابسته و دستنشانده را بپذیرد و به روی آنان در و دروازه بگشاید...
اینجاست که همانطور که نوشتهای "بوی گند تسلیمطلبی و آستانبوسی رژیم" به انحاء مختلف بیشتر بلند میشود:
ـ با صراحتی که به وقاحت تنه میزند فریاد "البته خمینی" سر میدهند،
ـ با وقاحتی آشکار، از مقاومت میخواهند که خیانت را بلامانع و آزاد اعلام کند،
ـ مسئولیت تمام بدبختیهاشان را بگردن نیروی رزمنده (ونه نیروی سرکوبگر) میاندازند،
ـ "علامت زندگی و سمبل شرف و حیثیت یک خلق"یعنی مبارزهٔ مسلحانه را تحت عنوان"تروریسم" محکوم میکنند،
ـ از "تثبیت" رژیم سخن میگویند و بعضاً حتی فهرست شهیدان را علامت سرشکستگی و ورشکستگی میخوانند...
در چنین شرایطی است که من بهوضوح در چشمانداز میبینم که فردا، تاریخ، همهٔ آنهایی را که امروز تضعیف و متلاشی کردن تنها جانشین دمکراتیک برای رژیم خمینی و تخطئهٔ مبارزهٔ مسلحانه را نصبالعین کردهاند، به صف خواهد کرد و بهصورتشان تف خواهد انداخت...
اما پس از خواندن مقالهات در ماهنامهٔ شورا، بیاختیار به یاد فهرست شهدا افتادم. نمیدانم چرا؟ شاید حرف دل آنها و پیام خونشان را رساندهبودی. با همهٔ مهارت ادبی و با همهٔ ذوق هنریات. شاید هم من صدای آنها را از لابلای شکنجه و خون و رگبار، از توی قبرهاشان با سروسینهٔ شکافته، از کلمات و جملات یکی از برجستهترین نویسندگان و روشنفکران میهنم باز میشنیدم...
نمیدانم، ولی بهرحال تصمیم گرفتم یکی از دوست داشتنیترین و ارزشمندترین داراییهای مجاهدین را از موزهٔ سازمان بگیرم و به امانت به تو بسپارم. به تو بهعنوان شاخصی از نویسندگان و روشنفکران وطنم که نه مسلمانی و نه به مفهوم ایدئولوژیکی کلمه "مجاهد" هستی.
از آنجا که میدانم در سراسر زندگی پنجاه سالهات داراییها و مسائل مادّی هیچگاه تاکنون برایت واجد اهمیت نبوده، یقین دارم که ارزش معنوی این امانت را بهتر از هر کس درک میکنی و به پیام آن نیز کاملاً وقوف داری. این حلقهٔ ازدواج مجاهد شهید محمدعلی یحیوی است که در آستانهٔ تیرباران از دست خارج نموده و حالا به امانت بهتو تقدیم میکنم. نشانهیی است از "تعهد و میثاقِ" خونین که بر تکتک ذرات این حلقهٔ ارزان قیمـت نقـرهیی نقـش خورده است... شمارة ردیف او در لیست شهدا یک عدد ۵ رقمی است: ۱۱۲۳۰».