تبعات قیام اصفهان و آنچه که روز جمعه ۵ آذر رخ داد، شکاف میان مردم با حاکمیت ملایان را بارها و بارها بیشتر از پیش نمود و چشماندازی بسا متفاوت نسبت به گذشته را علیه حاکمیت آخوندی رقم زد. تمام پوشش تبلیغاتی و ظاهرفریبیهای نظام آخوندی در اصفهان فرو ریخت و تمامیت رژیم، هدف براندازی مردم واقع شد.
در اصفهان و پیرامون رخدادهای یک هفتهٔ اصفهان، حافظهٔ عمومی مردم به دستآوردی دست یافت که ذخیره و توشهٔ خیزشها و خروشهای بعدی شد. مادهٔ مشخص این ذخیره و توشه، عبور متن جامعه و مردم از تمامیت حاکمیت و ضرورت بیبرو برگشت سرنگونی حکومت آخوندی میباشد. این ذخیره و توشه در خانهخانهٔ اصفهان انباشته شد و پیام آن به سراسر ایران رسید.
در قیام اصفهان، درک و تجربهٔ مردم بود که مقابل جزمیت فکری و سیاسی ویرانگر نظام ملایان ایستاد. درک مردم از محیطزیست و ضرورت زیرساختهای حیاتی و ملی تبدیل به اتحاد و گردهمایی در کف رودخانهٔ ملی و تاریخی زایندهرود شد. در مقابل، خامنهای که فاقد این درک اولیه است، هیچ سلاحی جز بسیج کردن مزدور و چماقدار از میان گندیدهترین لایههای لمپن ـ چماقدار نانخور نظام ــ چه ایرانی و چه افغانی ــ نداشت تا ایرانیان خواستار آب و زندگی و معیشت را سرکوب و ناقصالعضو و کشتار کنند.
قیام اصفهان آنقدر ریشههای مردمی، محلی، زیستمحیطی، معیشتی و عدالتخواهانه دارد که تبلیغات آخوندی متوسل به پلیدترین ترفندها شده است تا جنایات صورت گرفته شده توسط قسمخوردگان به ولیفقیه را واژگون کند و به جوانان قیامکننده نسبت دهد.
تحصنکنندگان در کف رودخانهٔ زایندهرود، کشاورزان اصفهان هستند؛ حمایتکنندگان از آنان هم مردم اصفهان، شعاردهندگان هم همین مردم دادخواه آب و نان و آزادی؛ از طرفی لشکرکشی نظامی برای سرکوب این تحصن و دادخواهی، نیروهای حکومتی هستند، شلیککنندگان به مردم هم همین نیروهای حکومتی هستند، برهم زنندگان تحصن هم نیروهای حکومتی، اما بهطور عجیبی آتشزنندگان چادرهای تحصن کشاورزان، مشتی عناصر موهوم و ناشناخته تحت عنوان اراذل و اوباش معرفی میشوند! دستگاه تبلیغاتی آخوندی هم هر چه در میان اصفهانیان میگردد، یک نفر از این اراذل و اوباش موهوم یافته نمیشود، الا یک زن نقابدار که پشت دوربین اعترافات نخنمای تلویزیون حکومتی اقرار به آشوب در تمامی صحنهها میکند!
افتضاح این صحنهسازیهای تکراری و مبتذل تبلیغات آخوندی در مورد وقایع اصفهان، آنقدر بالا گرفته است که یک تحلیلگر حکومتی در وصف جلادی نیروهای انتظامی خامنهای، مینویسد که: «نه مغولها با مردم خودشان چنین کردند، نه نیروهای عراقی در جنگ ۸ساله»!
از طرفی پرستاران بیمارستانهای اصفهان افشا کردهاند که کارشان شده است درآوردن گلولههای ساچمهیی از سر و صورت مردم بیپناه. این پرستاران با اسف و اندوه شرح و گواهی میدهند که مجبور شدهاند چشم چندین نفر از مردم اصفهان را تخلیه کنند که به کوری آنان انجامیده است.
این است وصف وقاحت بیاندازه و بینهایت تبلیغات دروغین تحتامر خامنهای که ۴۳سال است رادیو و تلویزیون و جمعهبازارش، کارشان واژگونیِ واقعیت و مالهکشی جنایت است. فقط جانیان بالفطرهٔ متعلق به اعصار پارینه، پاشنه آشیلشان عصریست که قدرت تصویر و صدا و کلمه مجالشان را بریده است و واقعیت یک هفتهٔ اصفهان در میلیونها دوربین و چشم و مشاعر آدمی، ضبط و ثبت شده است. ضبط و ثبتهایی که فقط به پرونده جنبش دادخواهی مردم ایران برای به محاکمه کشاندن خامنهای و تمام آمران و عاملان جنایت در اصفهان میافزایند.
اکنون هر جنبشی که در ایران علیه نظام ملایان رخ میدهد، کیفیت فصلی بازگشتناپذیر را مهر میکند. رخداد اصفهان جنبش سرنگونیخواهی مردم ایران را علیه حاکمیت ولایت فقیه، چند گام به پیش برد و چندین مدار تعمیق و تکامل بخشید.