واکنش فوری اقشاری از مردم ایران به موج اعدامهای اخیر و گسترش ناگهانیِ آن به چندین شهر در روزها و شبهای ۲۹اردیبهشت تا اول خرداد، برآوردی از ویژگیهای جدید جامعهٔ ایران را روی میز اتاق فکر نظام آخوندی گذاشت. بیشک این واکنش سریع و گسترش ناگهانیِ آن، حاصل اثرات قیام طولانیِ چند ماه گذشته است که تعادلقوای بین جامعه و حاکمیت را از بنیاد تغییر داده است.
اتاق فکر نظام با زعامت ولیفقیه خواست با راهاندازی موج اعدام در دو ماه اول سال۱۴۰۲، بهزعم خودش سیاست چهار دهه «النصر بالرعب» را میداندار خانهنشین کردن مردم کند که مثلاً فکر قیام و سرنگونی نظام را از سر بیرون کنند! واقعیت تعادلقوای جدید اما تمام حساب و کتابهای اتاق فکر دیکتاتور را برهم زد. مردم معترض با آمدن جلو زندانها و توی خیابانها و زندانیان سیاسی در حیاط زندان با تحصن و تجمع، تابلو صددرصد خلاف سیاست نظام را در صحنهٔ سیاسی آشکار نمودند. در خارج کشور هم بلافاصله ایرانیان به میدان آمدند.
این اعتراضات داخلی موجب توجه جهانی شد و محکومیتهای پیاپیِ اعدامهای جنایتکارانه را در پی داشت و هنوز هم ادامه دارد.
در یادداشتهای متعدد پیرامون قیام چند ماه اخیر در ایران، بارها تأکید کردهایم که مختصات یا تعادلقوای بین جامعه و حاکمیت آخوندی هرگز به شرایط قبل از ۲۵شهریور ۱۴۰۱ برنخواهد گشت. اکنون باید اضافه کنیم که با وقوع یک قیام چندین ماهه که بر رأس نظام متمرکز است، نظام ولایت فقیه هرگز توان بازسازی سیاسی و نیروییِ سه یا چهار ماه پیش را ندارد. رشد روزافزون تضادهای درونی رژیم با ویژگیِ چشمانداز شکست دولت سوگلی ولیفقیه از یکطرف و سماجت اکثریت یک جامعه بر نفی تمامیت نظام و نیز آزاد شدن انرژی زنان ایران در مقابل تفکر و سیاست زنستیزی دیکتاتوری آخوندی از طرف دیگر، مؤید ابتر شدن نظام در بازسازی خود است.
یک جامعهشناس حکومتی بهنام محمد فاضلی اخیراً اظهار کرده است که «نظام از درون تهی شده و دچار مالیخولیای شک به نیروهای خود شده است».
در خبرهای دو روز گذشته بود که پاسدار شمعخانی هم کنار گذاشته شد.
جمعی از حقوقدانان دانشگاهها و وکلای دادگستری بیانیه دادند که اعدامهای مربوط به خانه اصفهان، غیرحقوقی و با نقض آشکار قوانین قضا صورت گرفته است.
اینها چیستاند؟ اینها یادآور کدام مرحله از حیات سیاسی دیکتاتورها در بزنگاههای جنبشها و قیامهای اجتماعی هستند؟ چه نشانههایی از اضمحلال، گسل و گسیختهگی در درون نظام آخوندی پیاپی سر باز کردهاند که جامعهشناس حکومتی، نشانی «تهی شدن نظام از درون» را میدهد؟
نظام ملایان همان ساختار جنایتاندیش و شقاوتپیشه است که ذرهیی هویت و ماهیت آن تغییر نکرده است. این قیام و پایداری در اقشار اجتماعیِ یک جامعه، در شورش زنان، در نسلهای پیاپیِ تسلیمناپذیر، در زندانیان سیاسی و در کانونهای شورشی است که تحول بازگشتناپذیری به شرایط پیشین را علیه تمامیت حاکمیت محقق نموده است.
حالا رسانههای حکومتی مدام به طبقهٔ حاکم هشدار در هشدار میدهند که از فوران شورش جامعهٔ خشمگین پرهیز کنند. حالا هر اعدام توسط ولیفقیه دارپشت نظام، برخلاف تمام دهههای پیشین، توفش خشم جبههٔ مردم را میدانیتر خواهد کرد و گسل و گسیختهگی نظام را شدت و شتاب خواهند بخشید.
در ایرانزمین، همه دستها روی دگمهٔ انفجار است.