هانا آرنت فیلسوف شهیر فلسفه سیاسی مخالف هیتلر در معروفترین کتابش به ریشههای توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) پرداخته است. تمامیت خواهی از نظر او به رژیمهایی گفته میشود که خواهان نظارت و استیلا بر همه شئون و ارکان جامعه، حذف مخالفان و دگراندیشان با شیوه خفقان و ترور و رعب و وحشت است. در این رژیمها جایی برای حوزه فردی و خصوصی وجود ندارد. بهمعنی دیگر همه چیز اجباری است. زندگی در این نظامها همچون حضور در توفان شنی است که حیات را مدفون و نابود میکند. مثال روشن این تمامیت خواهی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است. سرکوب گسترده و فراگیر مردم و نیروهای مترقی جامعه و اجباری کردن همه چیز از جمله دین و آیین و حجاب و سبک زندگی، بخشی از این تمامیتخواهی است. در این میان آن کس که از همه سو در رنج و استثمار است، زن ایرانی است که قوانین حکومتی به مالکیت درآمدن او را نهادینه کرده است.
این حکومتها دو ابزار در اختیار دارند: تبلیغات سرسامآور و ایجاد رعب و وحشت. اما توجیه همیشگی شان، اصرار بر داشتن یک دشمن خارجی است تا سرکوب مشروعیت داشته باشد و بتوان با آن میلیونها یهودی نماینده دشمن را در کورههای آدم سوزی ریخت و دست آخر این رهبر فرزانه است که هر کاری میکند صحیح است و هر چیز که میگوید آیه مقدسی است. اما مسئولیت همه نابسامانیها و خرابیها با دشمنان و کافران است. هانا آرنت میگوید اراذل و اوباش، نیروهای عقب مانده اجتماعی، حامیان اجیرشده برای سرکوب مردم، باندهای رسمی و غیر یونیفورم پوش تبهکار، کارگزاران مبتذل این رهبرند.
در آثار این استاد فلسفه سیاسی مخالف دیکتاتوریهای فراگیر، جملهیی بسیار معروف دیده میشود. آرنت میگوید: «در نظام های دیکتاتوری همه چیز خوب به نظر میرسد حتی ١٥دقیقه قبل از فروپاشی»
خامنهای نیز در برابر قیام دلیرانه جوانان آگاه و بیبیم و شجاع مرتب تکرار میکند که همه چیز آرام است و رژیمش در خوشبختی غوطه میخورد. وی تا آخرین دقایق استیلای بختک شب و سیاهی افتاده بر هست و نیست مردم ایران، نمیخواهد بپذیرد که رفتنی است ولی ماندگاری برای تمامیت خواهان، آرزویی است که به گور خواهند برد.
آرزویی ناشی از هراس فرو افتادن
خامنهای در بحبوحه قیام سراسری ایرانیان بپا خاسته و در دیدار با اعضای مجمع تشخیص مصلحت رژیم آخوندی، از قیام سراسری ملت با عنوان «اغتشاشهای پراکنده» که «طراحی انفعالی دشمن» است نام برد. و از سرکردگان نظام خواست «مراقب باشید این مسائل حواس شما را پرت نکند و از کارهای اصلی و اساسی باز نمانید» وی گفت «مسألهٔ مصلحت جزو مسائل درجه یک نظام، که غفلت از آن گاهی موجب شکست اسلام میشود» (تسنیم۲۰مهر۱۴۰۱)
خیال اندیشیها و ترویج اوهام و انکار واقعیتها، نشان از رویکرد همیشگی دیکتاتورها در شرایط بحرانی و اعتلای موقعیت انقلابی است. در همین روزهای حماسه آفرینی که جوانان و حتی نوجوانان و دانشآموزان فریاد آزادیخواهی و تمنای سرنگونی خامنهای و ارکان رژیم جهل و جنایت را دارند، تحلیلگران و کارشناسانی که چندان تمایلی به قیامهای منجر به انقلابات مردمی نداشتند نیز اذعان نمودند که «اپیزود انقلابی» بیانگر شرایط حاکم بر جامعه ایران است.
«پژوهشگر ارشد جامعهشناسی و علوم سیاسی میگوید خیزش مردمی وارد مرحله انقلابی شده است. با ظهور مردم بهعنوان سوژه، ... به نظر میرسد خیزش وارد نوعی اپیزود انقلابی شده است» (اعتماد۱۸مهر۱۴۰۱).
شمار نیروهای متخصص و کارشناسان علوم سیاسی بسا فراتر از دهها تنی است که غالباً تحولات جامعه غرق در بحران ایران را به این زودیها دست یافتنی نمیدانستند. ارعاب ماری که طعمهاش را مسحور کرده بود مصادیق فراوانی داشت. اما جوانان شجاع و دریا دل این سرزمین، موقعیت انقلابی را به همگان نشان دادند. پیآمد این عمل انقلابی نیز سرگشتگی و شکاف و پراکندگی در اردوی ارتجاع دینفروش است. خامنهای در آخرین مواضعش از خواص (!؟) میخواهد در کنار دژخیمانش قرار بگیرند و سرکوب مردم را تأیید کنند اما در این کار نیز شکست فاحشی خورده است و سبب گردید که تیغ جلادانش کندتر شود. جالب آن که در میان همان اعضای مجمع تشخیص مصلحت نیز عناصری هستند که سخنان یاوه خامنهای را به پشیزی نمیگیرند و تقاضای اصلاح و عاقبت اندیشی دارند.
دقایق آخر برای دیکتاتور متوهم چگونه میگذرد
نیکولای چائوشسکو، دیکتاتور رومانی ۲۵سال بر یک ملت اسیر حکومت کرد. وی پس از بازگشت از سفر به ایران! در سال۱۳۶۸ در یک سخنرانی تلویزیونی، خیزشها و اعتراضات مردمی را به دخالت خارجی نسبت داد و دشمنان را متهم کرد که در پی سرنگونی حکومتش هستند. در دقیقه ۸ این سخنرانی عدهیی از حاضران شروع به هو کردن و اعتراض نمودند. پخش سخنرانی قطع شد. نیروهای نظامی به مردم پیوستند یک قیام سراسری در خیابانهای شهرهای مختلف شکل گرفت. دیکتاتور فرار کرد اما بهدست نیروهای مخالف افتاد.
این سرنوشت محتوم خامنهای است و بیگمان رخ خواهد داد.