728 x 90

از دهه شصت تا ۹۷، رو در روی جلادان

قتل عام ۱۳۶۷
قتل عام ۱۳۶۷

«دهان بگشای ای توفان!

مرا هوشیار کن از سکّه‌مرگ زندگی‌سوز شب شیخان!

مرا آگاه کن

مرا بیدارکن

مزمورهای خفته در ایران...!

 

شبان زنده‌گوریهای ایران را

تپش‌های دلت را بازگو ای گور!

دهان بگشای ای سنگ اوین!

دهلیز زندان!

ای زهار پوستین پوشیده‌ٔ راز!

دهان بگشای ای چاه جنایت...»

اینها ندایی‌اند که از باد و باران و آفتاب زمانه‌ها گزند ندیده‌اند. حقیقت‌های بزرگ تاریخ یک ملت، هرگز خاموشی نمی‌پذیرند. و از آن زمره‌اند یادگاران خون سروهای دهه شصت. خونی بیدار و حیاتی مرگ‌ناپذیر.

دهه شصت کابوس همیشه بیدار حکومت خمینی و مرده‌ریگ کنونی‌اش بوده است. بسیار تلاش کردند وقایع پشت پرده و واقعیت‌های زندان و میزان جنایات حکومت، از همه‌کس پنهان بماند؛ حتی از مقامات و نمایندگان و ریزه‌خواران حاکمیت. وقتی مطهری نایب رئیس مجلس آخوندی پس از افشای نوار آقای منتظری، خواستار روشنگری پیرامون قتل‌عام تابستان ۶۷می‌شود، باید یقین کرد حجم جنایت در دهه ۶۰در درون حاکمیت نیز مکتوم و مخفی مانده و مهر ستاره‌دار محرمانه خورده است.

اکنون شهیدان ندا دا‌ده‌اند که «می‌نخسبد خون من». اکنون سرداران آزادی، هزار هزار از میدانهای تیرباران، از تیرک‌ و سالنهای اعدام، از بالای جرثقیل‌های «دار» و از دشت خاوران و فلات ایران زمین آمده‌اند. اکنون نبرد شهیدان با جلادان است. همان نبردی که هیچ دیکتاتوری به روز هماوردی‌اش فکر نکرده و نمی‌کند. همان نبردی که یزید به آن فکر نکرد، قاتل اسپارتاکوس به آن فکر نکرد، بر آتشافکنان سیاوش و جوردانو برونو به آن فکر نکردند، هفت‌تیر کشان به ستارخان به آن فکر نکردند، دژخیمان قاتل فرخی یزدی و حسین فاطمی به آن فکر نکردند، قاتلان ارنستو چه‌گوارا به آن فکر نکردند، قاتلان ابو جهاد و ابوایاذ به آن فکر نکردند، قاتلان محمد حنیف‌نژاد و مسعود احمدزاده به آن فکر نکردند، پاسداران دژخیم و قاتلان موسی خیابانی و اشرف رجوی به آن فکر نکردند و همان هماوردی‌یی که خمینی ابلیس و سلسله ابلیسان وارث جنایاتش و خامنه‌ای به آن فکر نکردند. همان نبردی بازآمده‌یی که خامنه‌ای در به‌قتل رساندن زنجیره‌یی نویسندگان و روشنفکران و هنرمندان ایران به آن فکر نکرد.

اکنون بسیاری قلم‌ها و دوربین‌ها و صداهایی به وسعت ایرا‌ن‌زمین به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان ۶۷پیوسته‌اند. نداها و صداهایی که دیگر خاموشی‌پذیر نیستند. اکنون سکوتها شکسته‌اند و دمادم ستیزش است. قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷کماکان پتانسیل جوشان دادخواهی مردم ایران است. خامنه‌ای و نظامش از قدرت لایزال این پتانسیل دادخواهی مطلعند و از آن وحشت دارند. صحنه دادگاه به وسعت فلات ایران است. کیفرخواست علیه جنایت خمینی و خامنه‌ای را مردم ایران صادر کرده‌اند و این روزها نیز کانونهای شورشی این کیفرخواست را به میان جامعه برده و بیشتر نیز خواهند برد.

اکنون شهیدانند که از خانه، از بام، از گلو و از نای خلقشان ندا سر می‌دهند تا جلادان حساب پس بدهند. همان پاسداران و چماقداران و کمیته‌چی‌هایی که در شب‌های سال ۶۰و ۶۱و ۶۷هزار هزار انسان آزاده و آگاه و شیفته آزادی و فرزانگان ایران زمین را بدون رعایت حق قانونی دفاع و داشتن وکیل، به رگبار و به طناب دار می‌بستند.

اکنون شهیدان‌اند که از زندانها و خاوران و سراسر ایران برخاسته‌اند و با حافظه تاریخی ملتشان به نبرد با جلادان حاکمیت ولایت فقیه آمده‌اند. اکنون ولی‌فقیه ارتجاع در آینه ضمیر و حافظه مردم ایران، آثار جنایات خمینی و خودش را می‌بیند که جامه‌‌ی قیامهای بی‌توقف پوشیده‌اند...

«تو را تطاول بهار چه سود؟

کاین سرو را

فصل بی‌برگی نیست

که عاشقان

دیری‌ست از خاک و از سنگ بر شدند

که میهنی

دیری‌ست از تو گذشته‌ست

زان پیش تا رجم حیات و اعدام زندگی را

از فلک بـر شدی».

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/54755bee-1b9b-44bf-b32b-c174184639bf"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات