تحقق یک نظریه
صحت تردیدناپذیر وجود شرایط عینی قیام و انقلاب در ایران از یک نظریهٔ جامعهشناسانه در سه یا چهار سال پیش به یک واقعیت حسی، عینی و قابل رؤیت در وضعیت و شرایط کنونی بالغ شده است. این بلوغ و عینیت غیرقابل انکار، باعث حضور عوامل جدید و نیز بروز مواضع جدید پیرامون شرایط عینی قیام و انقلاب میگردد.
یقینی بر ناصیهٔ حاکمیت
بیشک آن جریان یا نیرویی که بیشترین اثرپذیری را از شرایط عینی دارد و مختصات خود را مدام و روزمره با آن میسنجد، حاکمیت سیاسی در هیأت جمهوری اسلامی آخوندی با تمامی دستهجات درونی آن میباشد. این واقعیت اکنون به یک اصل مسلم تبدیل شده است که این حاکمیت، جایگاه خود را روزمره در ترازوی تعادلقوا با جامعهی متلاطم و محققکنندهٔ قیام و انقلاب میسنجد. حاکمیت در ناصیه و تقدیر خود، این یقین را حک کرده است که با شرایط عینی قیام و انقلاب سینه به سینه و رو در رو است و باید تدبیرِ به تأخیر انداختن یا کند کردن شرایط ذهنی را اتخاذ کند. شرایط ذهنی یعنی ظهور عوامل سازماندهی و رهبری برای تحقق شرایط عینی.
جامعه ایران با چنین مشخصاتی در آستانهٔ مهمترین نمایش انتخاباتیِ حکومت آخوندی واقع شده است. انتخاباتی که بیهیچ تردیدی تحت تأثیر شرایط عینی، بیشترین ریسک و خطر را برای نظام ملایان رقم زده است. بنابراین در چنین وضعیتی، هر صدایی و بیانی از جانب دستهجات درونی این رژیم، رابطهیی اجتنابناپذیر با تأثیر شرایط عینی بر بود و نبود حاکمیت دارد.
شرایط عینی؛ افشاگر مبتلایان به یک پارادوکس
یکی از دستهجات درون نظام که این روزها وجهه همت خود را صرف به تأخیر انداختن و کند کردن عامل شرایط ذهنی قیام و انقلاب در ایران میکند، باند اصلاحطلبان بیریشه و مدعیان قلابی تغییر نظام ولایت فقیه از درون آن است. یادآوری میشود که وقتی از «بیریشه» و «قلابی» بودن چنین باندی میگوییم، نداشتن هویت مستقل ایدئولوژیک، تاریخی و سیاسی اینان مد نظر میباشد؛ چرا که اینان زائدههای برآمده از نظامی مبتنی بر اصل ولایت فقیه هستند که هرگز برائت و جدایی و نفی آن را مطمح نظرِ مواضع و هدف خود نداشتهاند؛ از قضا تمام هم و غمشان در هر نمود و حضوری، تلاش برای بزک کردن همین رژیم بوده و میباشد.
پارادوکسی که اینان بهطور خاص پس از دو قیام دی ۹۶ و آبان ۹۸ به آن مبتلایند، این نمود بیرونی را میخواهد تلقین کند که از حاکمیت فعلی حمایت نمیکنند و رسیدن جامعه ایران به موقعیت انقلابی ــ یعنی تلاقی شرایط عینی و ذهنی ــ را هم اعتراف مینمایند. «وقوع انقلاب» را آنقدر نزدیک و دم دست میبینند که آمادهباش برای بهوقوع نپیوستن آن را میدهند. [به کی؟ به حاکمیت یا به مردم؟] سلطهٔ نظام مستقر را اجتنابناپذیر معرفی میکنند و وقوع انقلاب را هراسانگیز، وحشتآفرین و زایندهٔ جنگ. دقت کنید:
«دوباره نباید به سمت یک انقلاب دیگر برویم. انقلابها پر هزینهاند و پی آمدهای اغلب انقلابها جنگ است» (سایت اعتماد آنلاین بهنقل از حمیدرضا جلاییپور، ۲۷فروردین۱۴۰۰).
بدبختی اینان یا همان پارادوکس مبتلا گشته به آن، این است که از یکطرف از وقوع شرایط عینی قیام و انقلاب در ایران به وحشت افتاده و برای نظام گریه میکنند و از طرف دیگر بهزعم خود تلاش دارند نقش میانجی را بازی کنند! این صحنهٔ نمایش، چنین جلوهٔ پرطول و تفصیل از بنبستی توأم با گریستن در برابر هیبت شرایط عینی دارد:
«بین حاکمیت و جامعه مدنی گفتمان نداریم. پیامدهای انقلابها پرهزینه است و این امر باعث شده نظام از لحاظ مشروعیت، مشارکت و کارآیی با مشکل روبهرو باشد. مردم به حاکمیت بیاعتمادند و برای ساختن آینده خود از حاکمیت ناامیدند. حاکمیت به مردم مظنون و از سال۸۸ به بعد دائم در حال آمادهباش است. حاکمیت با پشت کردن به مردم سیلی میخورد» (همان منبع).
مشاهده میشود که شرایط عینی آنقدر مسجل و رو در رو است که نشانیِ هیچ جای آبادی را در نظام نمیتواند بدهد. در نهایت، بر نشانههای ریزش، فروپاشی و سرنگونی انگشت میگذارد و در سرانجام هیچ پاسخی نه از خود دارد و نه از نظام میتواند بدهد.
نکتهٔ ظریف اینجاست که...
نکتهٔ ظریف اینجاست که حتی از منظر اینان هم در وقوع شرایط عینی قیام و انقلاب هیچ تردیدی نیست؛ ولی اصلاحطلبان بیریشه و قلابی دارند هراس از به میدان آمدن شرایط ذهنی را جار میزنند؛ یعنی وجود عنصر سازمانیافتگی و پیشتازی پایداران بر آرمان آزادی و برابری را خطرناکترین پدیده در تأثیرگذاری بر نمایش انتخابات و تحولات پس از آن معرفی میکنند. از این رو با آنکه به ثقل سنگین تحریم نمایش حکومتی یقین دارند، اما از چنگ زدن به کرباس پوسیده حفظ نظام به هر قیمت، نمیتوانند جدا شوند. چراییشان هم وجود حاضر و آمادهٔ سازمانیافتگی در مقاومت ایران است:
«من اگر امروز بگویم نیستم، میشوم سوژه امنیتی تو ایران. میگویند تاجزاده هم آمد حرف رجویها را زد» (روزنامه اینترنتی فراز، ۲۵فروردین۱۴۰۰).
توجه کنید که خطر انطباق سازمانیافتگی را با شرایط عینی، اصلیترین تهدید یعنی «وضعیت انقلابی» معرفی میکنند:
«در کشور ما انواع نارضایتیها وجود دارد و اینها باید تخلیه شود نه اینکه تجمیع شود. تجمیع شود کار دستمان میدهد. باید مانع از وقوع انقلاب تازه در کشور شد. این دوقطبی شدن مناسبات اجتماعی اگر خیلی تشدید شود، وضعیت انقلابی میشود» (سایت اعتماد آنلاین بهنقل از حمیدرضا جلاییپور، ۲۷فروردین۱۴۰۰).
نکتهٔ ظریف باز هم اینجاست که شرایط عینی، پدیدهیی رها شده در میان تحولات سیاسی و اجتماعی نیست. در نمونههای بالا نشان داده شد که امری تحقق یافته و غیرقابل انکار در بیان وضعیت فعلی بین جامعه ایران و حاکمیت ولایت فقیه است. دقت شود که امروز بازنشستگان تأمین اجتماعی که حد سنی یک جامعه هستند، در مقابله با هیأت و طبقهٔ حاکم فریاد سرمیدهند: «مردم به ما ملحق شوید»!
این نکتهٔ ظریف را هم درک کنیم که...
شرایط عینی قیام و انقلاب در ایران صاحب دارد. همهٔ هراس دستهجات حکومتی این است که شرایط ذهنی یعنی سازمانیافتگی و رهبری با شرایط عینی پیوند نخورد.
مسؤلیت تاریخی تکتک ما و رسالت میهنی تمام اقشار اجتماعی ـ بهطور خاص در آستانهٔ نمایش انتخابات حکومتی ـ این است که تحریم قاطع این نمایش را وجهی از تحقق شرایط ذهنی تلقی کنیم. این نکتهٔ ظریف را نیز درک کنیم و کوشای به میدان آوردن شرایط ذهنی قیام و انقلاب باشیم.