هر ساعت و هر روز که از جنگ اسراییل و ایران میگذرد، این دغدغه دامن فکر و ذهن هر ایرانیِ خواستار آزادی و استقلال کشورش را رها نمیکند که «راه حل ایران چیست؟» آیا این جنگ اجتنابپذیر نبود؟
پیشینهی این دغدغه بهقدمت ۴۵ سال است؛
از آن موقع که خمینی بساط ولایت فقیه را پهن کرد،
از آن موقع که خمینی جنگ شخصیِ خودش را زمینهسازی کرد و معرکهی ضد میهنی تحت عنوان «جنگ نعمت الاهی» و «دفاع مقدس» را راه انداخت،
از آن موقع که قدمبهقدم آزادی بیان و آزادی مطبوعات و قلم را سر برید،
از آن موقع که زندانها را سرریز کرد و گورستانها را فرش تمثالهای جوانترین ایرانیان کرد،
از آن موقع که تحت عنوان ارتجاعیِ «صدور انقلاب»، تروریسم بینالمللی را راه انداخت،
از آن موقع که جنبش ملی فلسطین را شقهشقه کرد و مذهبی جلوه داد،
از آن موقع که خودش و وارثانش حجاب و دین و حکومت اجباری را به افسارگسیختهترین نوع سرکوب علیه مردم ایران تبدیل کردند و تا هماکنون که وارثانش مردم ایران را سپر دسترسی به سلاح هستهیی برای حفظ نظام کرده و جنگ و تهاجم خارجی را به خاک ایران کشاندهاند.
باز هم از پس این یادآوریهای تلخ ــ بهخصوص اینروزها ــ به این پرسش اساسی میرسیم که بهراستی «راه حل ایران چیست؟». ایران میتوانست چه باشد و چرا هماکنون مأمن آرزومندیِ یکسدهی گذشتهی مردمانش برای داشتن امنیت، آرامش و ترقی در سایهی همای آزادی، دموکراسی و برابری نیست؟
در همین روزها که مردم ایران بیپناه و مضطرب، دنبال جایی برای حفظ جان و اموالشان و یاری رساندن به هموطنانشان هستند، بار دیگر پاسخ «راه حل ایران»، چشمانداز واقعیِ عبور از جنگ و پایان دادن به چهار دهه دیکتاتوری و جنگافروزی را آشکار نموده است؛ راه حلی ملی، مشروع، در دسترس و منطبق بر منافع ملی ایران با رد هرگونه جنگ خارجی. چکیدهی این راه حل در سخنرانی ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ خانم مریم رجوی در کنفرانس پارلمان اروپا در استراسبورگ ارائه شده است:
«راه حل این جنگ و بحران، در سرنگونی این رژیم و تغییر رژیم توسط مردم ایران و مقاومت آنها نهفته است. این رژیم با صدور تروریسم و بنیادگرایی رشد میکند و خامنهای برای حفظ نظام شکننده خود، مردم ایران را به سوی جنگ و ناامنی سوق داده است. مسئله روز در ایران ــ و جنگی که بر سر آن به راه افتاده است ــ مسئله هستهیی است. با این حال، مسئله ایران در کلیت خود بسیار فراتر از برنامه هستهای این رژیم است. در هسته آن، درگیری بین مردم و مقاومت ایران از یک طرف و استبداد مذهبی از طرف دیگر است. نمیتوان یک جایگزین را از بالا تحمیل کرد، همانطور که یک قرن پیش، بریتانیا یک پادشاه را منصوب کرد. و همچنین نمیتوان آن را مانند کودتای ۱۹۵۳ علیه دولت ملی دکتر مصدق، توسط ایالات متحده به مردم ایران تحمیل کرد. تنها راه حل قابل اجرا، سرنگونی این رژیم توسط مردم و مقاومت ایران است.»