روزی که خمینی وارد تهران شد گفت:
دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم
۴۲سال بعد یک رسانه حکومتی نوشت:
جهان امروز ـ ۱۳بهمن۹۹
خبر دردناک است و بیان تنها چند کلمه کوتاه از عمق دردی جانکاه به نام فقر حکایت دارد؛ فقری که نان آور جوان یک خانواده را مجبور به فروش قلب خود کرده است
آگهی فروش قلب یک هموطن بهخاطر فقر
تماس گیرنده: نمیشه از یک راه دیگه حل کنید مشکلتونرو
هموطن دردمند: من خیلی راهها را امتحان کردم و همهاش به بنبست خوردم این تنها راهیه که بتونم این کار را انجام بدم بتونم آینده بچههام رو تضمین کنم
روزنامه جهان صنعت ـ ۱۵بهمن۱۳۹۹:
«فرزندم را در حالی که شال دور گردنش حلقه شده بود در حیاط خلوت پیدا کردیم؛ فقط خدا میداند چه اتفاقی افتاده…»
محمد سالهای گذشته در کنار شغل دستفروشی، برای تأمین هزینههای تحصیل به توپ جمع کنی در زمین فوتبال ماهشهر مشغول بود
محمد (کودکی که خود را حلقآویز کرد): من... هستم. خیلی دوست دارم با تیم... مسابقه بدم... تیمی داره پر از ستاره داره
خمینی: معنویات شما را روحیات شما را عظمت میدهیم
روزنامه جهان صنعت ـ۱۵بهمن۱۳۹۹
کارمندی که بهخاطر مشکلات مالی همسر و فرزندانش را بهقتل رساند مدام از اوضاع مالی خود شکایت داشت. او این اواخر حرف از مرگ میزد و میگفت این دنیا دیگر جای خوبی برای زندگی نیست».
خمینی: سرتاسر ایران برای ضعفا مسکن میسازیم
روزنامه جهان صنعت ـ۱۵بهمن۱۳۹۹:
فقر و تنگناهای اقتصادی طوری کارد را به استخوان مردم رسانده که حتی از نظر کودکانمان هم مرگ بسیار سهلتر از ماندن در منجلاب فقر و نداری است.
خمینی: شما را به مقام انسانیت میرسانیم
مقام انسانیت کجاست؟
چه باید کرد؟