حسن روحانی روز چهارشنبه ۲۴مهرماه به صحنه آمد و به بهانهٔ مراسم آغاز سال تحصیلی و سخنرانی در دانشگاه تهران، به موضوعات مختلفی که دو باند بر سر آن جنگ و دعوا دارند اشاره کرد. وی از جمله برای خالی نبودن عریضه دروغدرمانیهای مسخرهٔ خود را در مورد پیشرفت علم و دانش در دانشگاهها و روضهخوانی درباره برخی از انبوه مسائل و معضلات دانشگاه و دانشجویان تکرار کرد که ارزش پرداختن و حتی اشاره هم ندارد.
بنبست استراتژیک ۴۰ساله
اما او درباره شرایط کنونی رژیم، بنبست استراتژیک نظام ولایت، نمایش انتخاباتی پیش رو و همچنین دعوای بیپایان دو باند بر سر برجام و مذاکره سخنانی گفت که شایان تأمل است.
روحانی در اشاره به شرایط و موقعیت کنونی رژیم چند بار تکرار کرد: «ما در شرایط سختی هستیم در شرایط اقتصادی سختی هستیم». و چند بار با بیانهای مختلف به بحرانهای لاینحل رژیم و بنبست استراتژیکی که از ابتدای تأسیس این رژیم بوده و همچنان گریبانگیر آن است، صراحتاً اعتراف کرد و برای برونرفت از این وضعیت قفل و فلج، بار دیگر موضوع همهپرسی را پیش کشید و گفت: «توی این مسائل استراتژیک سالها ما بحث کردیم به نتیجه نرسیدیم اگر نرسیدیم باید برویم همهپرسی، از مردم بپرسیم، راهش این است، ما راه دیگری نداریم ما که نمیتوانیم همش دعوا کنیم با هم که تا چند سال ۴۰سال است داریم با هم بحث میکنیم راه را باید انتخاب کنیم این راه هر کدام هست این است یا آن است به این صورت است و آن صورت است...».
دلیل این اعترافات
چرا و تحت چه شرایطی روحانی اعتراف به در گلماندگی استراتژیک رژیم میکند؟
واقعیت این است که در چنین «شرایط سخت» که خفگی اقتصادی نفس رژیم را به شماره انداخته، روحانی و هر کسی که بر مسند اجرایی نظام مینشیند، تنها برونرفت از بحران را «تعامل سازنده» (بخوانید مذاکره با آمریکا) و رفع تحریمها میبیند. خود خامنهای هم قبل از روی کار آمدن روحانی و در شروع مذاکرات منتهی به برجام، در نامهنگاری با اوباما همین راه را رفت و در حین مذاکرات برجام هم حرفی را که بهطور پیدرپی تکرار میکرد، رفع تحریمها بود. در حال حاضر که آثار زهر برجام به تلخترین صورت برایش هویدا شده، مذاکره با دولت آمریکا را جز سمّ مضاعف نمیبیند.
در این وضعیت فلاکتبار و «قفل» مطلق، روحانی، شعارهای پوچ خامنهای از قبیل اقتصاد مقاومتی را هم به سخره میگیرد و میگوید: «میگویند در اقتصاد روی پای خودمان بایستیم این حرف درست است و در اقتصاد باید روی پای خودمان بایستیم اما میشود اقتصاد بدون تعامل با دنیا پیشرفته بشویم؟... زندگی را میتوانیم بگذرانیم اما رشد و توسعه چی؟... رشد و توسعه بدون رابطه با دنیا بدون تعامل با دنیا بانکها قفل باشد صادرات قفل باشد واردات قفل باشد شما بگویید من توسعه پیدا میکنم توسعه پیدا نمیکنید».
روحانی در سخنان خود اعتراف کرد: « دعوا سر برجام اصلاً نیست، برجام که دعوا ندارد. دعوای چیز بزرگتر هست. دعوا بر سر مسأله بالاتری است». آن مسألهٔ بالاتر به ماهیت نظام ولایت فقیه برمیگردد و بنبست استراتژیک ۴۰ساله رژیم هم به این واقعیت برمیگردد که این نظامی است که مبتنی بر سوداهای شوم خمینی مبنی بر بسط ولایت ضداسلامی و اهریمنیاش بنا شده است. خمینی در وصیتنامه خود بر ایجاد «یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل» تأکید کرد و خامنهای نیز همه شرایط و ساز و کارها را برای پیشبرد این استراتژی ویرانگر تدارک دید. از همین رو بود که رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت از سال ۱۳۸۲ هشدار داد «خطر سیاست صدور تروریسم و دخالتهای منطقهای رژیم آخوندی «صد بار خطرناکتر» از تهدید اتمی آن است».
تا هنگامی که مماشات حاکم بر سیاست قدرتهای غربی بود، آنها بر این خطر و بر این هشدارها چشم میبستند و در آن سالها همین روحانی شیاد نیز که پیوسته بالاترین مناصب امنیتی را برعهده داشت و از جمله به مدت ۱۶سال دبیر شورای عالی امنیت رژیم بود، تماماً در راستای پیشبرد همین خط صدور و توسعهٔ تروریسم و جنگافروزی حرکت میکرد، اما اکنون که کشتیبان را سیاستی دیگر آمده، ناچار از کوبیدن در خانهٔ کدخدا تحت عنوان تعامل سازنده شده است و در این مسیر چنان بیتاب است که در نشست خبری روز دوشنبه(۲۲مهر) برای قربانی شدن در این راه اعلام آمادگی میکند و ظریف هم روی دست او بلند شده و او هم در این قربانیبازار بیخریدار، خود را عرضه میکند، غافل از اینکه اگر از این طریق راهی بود و رژیم از این طریق میتوانست فرجهٔ حیات برای خود بخرد، خود ولیفقیه ارتجاع در «نرمش قهرمانانه» خیلی پیش از آنها این مسیر را با واسطهگری «محترمین منطقه» رفته بود. اما خامنهای همچنانکه در تاریخ ۲۴اردیبهشت ۹۸ در افطاری سران قوا و مسئولان نظام گفت: «باید توجه کرد که در مواجهه با دشمن دو راه بیشتر وجود ندارد: مقاومت یا عقبنشینی. آمریکا تمام تلاش خود را بهکار گرفته تا با فشارهای شدید اقتصادی، اوّلاً، نظام محاسباتی مسئولان را به گونهای تغییر دهند تا آنان مجبور به تسلیم شوند و ثانیاً، مردم را در مقابل نظام قرار دهند».
خلاصه اینکه این بنبست استراتژیک ۴۰ساله دو راه بیشتر پیش رو ندارد که هر دو راه به نابودی نظام منتهی میشود.
شیادبازی رسوا و مشمئزکننده
روحانی در سخنرانی خود درباره نمایش انتخابات پیش رو هم صحبت کرد، اما در حالی که بهخاطر تودهنی که این روزها خورده، سعی میکرد از بردن نام شورای نگهبان و اشاره صریح به نظارت استصوابی خودداری کند، از همباندیهای خود خواست که در این نمایش مسخره شرکت کنند و تأکید کرد که راهی جز انتخابات وجود ندارد. «هر که از افراط بیشتر فاصله دارد» بهرغم اینکه ممکن است حذف شود در انتخابات شرکت کند.
دم زدن روحانی از انتخابات، یک شیادی چند لایه است:
اولاً کدام انتخابات؟ آیا منظور نمایش مسخره و بازی مشمئزکنندهای است که در واقع نمایش غصب حاکمیت مردم توسط یک مشت اراذل و اوباش است؟ نمایشی که شرط اولیه شرکت در آن «اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه» است. و تازه شورای نگهبان میآید و از همین اراذلی که حاضر به بازی در این نمایش شدهاند با نظارت استصوابی دست به تصفیه میزند.
نمایش انتخابات در واقع صحنهٔ جنگوجدال باندهای مافیایی بر سر کرسیهایی است که وسیله برای غارت و چپاول است. نمایشی که در رقابتهای آن بهقول رحمانی فضلی، وزیر کشور کابینهٔ روحانی، پولهای کثیف حاصل از درآمد قاچاق مواد مخدر و سایر جرایم در آن حرف اول را میزند.
این نمایش از همان مجلس اول که روحانی میگفت بهترین مجلس بود چون مجاهدین در آن ثبتنام کرده بودند، بنایش بر سرپوش گذاشتن بر بزرگترین خیانت خمینی یعنی غصب حق حاکمیت مردم بود.
قیام دیماه ۹۶ قیام و خیزشها و جنبشهای پس از آن مهر باطل بر نمایشهای انتخاباتی رژیم و رقمسازیهای نجومی در مورد آن زد و ثابت کرد که سیاست تحریم شعبده بازیهای انتخاباتی که از جانب مقاومت ایران پیگیرانه دنبال میشد، تنها سیاست مردمی و درست بوده و شعار «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» گواهی دیگری بر این سیاست از سوی وجدان آگاه و بیدار جامعهٔ ایران بود.
در مرداد سال گذشته حجاریان که از او بهعنوان تئوریسین باند اصلاحطلبان درون رژیم نام میبرند، گفت: ««اگر شرایطی بهوجود بیاید و مانند کشورهای دموکراتیک پلاستیک گلخانه را بردارند و انتخابات شفاف شود و هیچگونه حمایتی صورت نگیرد، نه تو مانی و نه من! نه اصولگرایی باقی میماند و نه اصلاحطلبی».