روز سهشنبه اول آبان ۹۷ روحانی با تعدادی از دانشگاهیان دستچینشده دیدار کرد و از آنها خواست که در تبلیغات و امیددرمانی به او کمک کنند. او گفت:
« امروزه با تفسیرهایی از واقعیتهای جامعه مواجهیم که گاهی این تفاسیر با واقعیتها منطبق نبوده و حتی فاصله زیادی دارد».
روحانی از اساتید و جامعهشناسان خواست که مشارکت فعالتری داشته باشند تا رژیم بتواند از این مرحله زودتر عبور کند. روحانی بیان راهحلها همراه با طرح مشکلات را ضروری دانست و گفت: «باید با تقویت اعتماد عمومی و پرهیز از سیاهنمایی، جلوی کاهش سرمایه اجتماعی رو بگیریم».
روحانی در سخنان خود صراحتاً از مخاطبان خود خواست که به تبلیغات و پروپاگاندای رژیم بپیوندند و در این رابطه گفت: «باید موفقیتها و دستاوردها را تبلیغ و ناکامیها را هم به همان اندازه واقعی آنها بیان کنیم».
روحانی افزود: «نباید اجازه داد برخیها آینده را برای مردم سیاه ترسیم کرده و آنان را نگران سازند. جامعه ما نباید نگران فردا باشد؛ جامعهای که بیش از امروز، نگران فردا باشد باعث میشود همین نگرانی از فردا، امروز آن را نیز برهمبزند».
بهدنبال حرفهای روحانی، اطرافیانش هم خواستهٔ او برای تبلیغات و پروپاگاندا را تکرار کردند!
آیا این حرفها تکراری نیست؟!
مشابه این حرفها را روحانی روز ۲۲مهر در مراسم آغاز سال تحصیلی د ر دانشگاه تهران زد و روز بعد هم در دیدار با اقتصاددانان حکومتی دوباره آنها را تکرار کرد. روحانی در دانشگاه تهران، رژیم آخوندی را به بیمار محتضری تشبیه کرد که باید با «امیددرمانی» او را زنده نگه داشت. و بعد در دفاع از خودش که حتی همباندیهایش هم میگویند بیخیالی پیشه کرده، مدعی شد از وضع زندگی مردم مطلع است و از قیمتها خبر دارد. روحانی بحرانهای گریبانگیر رژیم آخوندی را از بحران اقتصادی گرفته تا بحرانهایی که ایادی حکومتی خود از آنها با عناوینی همچون «ناکارآمدی نظام»، یا «بحران مشروعیت نظام» و «ناامیدی از نظام» نام میبرند، تماماً طرحهای آمریکا برای «تغییر رژیم» قلمداد کرد.
روحانی در دیدار با اقتصاددانها هم باز بر امیددرمانی تأکید کرد. مشکلات را به دشمنان و به گذشته نسبت داد و در عینحال مدعی شد که «دولت طرحهای گستردهای برای مقابله با جنگ روانی و اقتصادی دشمنان و رفع مشکلات دارد اما در عینحال اقتصاد کشور از گذشته با بیماریهای مزمنی مواجه بوده».
روز سهشنبه اول آبان هم روحانی کم و بیش همین حرفها را تکرار کرد اما با صراحت بیشتری بر تبلیغات و بهقول خامنهای بر پروپاگاندا بهمنظور سفید جلوه دادن سیاهیها تأکید کرد.
هدف اینهمه حرفهای تکراری چیست؟
هدف اول روحانی، باز هم گفتاردرمانی و امیددرمانی است. در همین رابطه میگوید:
«ما کشور نیرومندی هستیم و نباید اجازه داد برخیها آینده را برای مردم سیاه ترسیم کرده و آنان را نگران سازند. جامعه ما نباید نگران فردا باشد؛ جامعهای که بیش از امروز، نگران فردا باشد باعث میشود همین نگرانی از فردا، امروز آن را نیز برهمبزند».
هدف دوم او هم این بود که کارشناسان و اساتید حکومتی را از بیان واقعیتها تحت عنوان ناامید کردن مردم و تحت این عنوان که این تفسیرها با واقعیت جامعه منطبق نیست بازبدارد و آنها را به شرکت در امیددرمانی دعوت کند.
روحانی گفت:
«اینکه شما کناری بایستید و بدون ارائه راهکارهای عملی، صرفاً انتقاد کنید و بگویید دولت این کار را بکند یا انجام ندهد، قابل پذیرش نیست».
روحانی چون میداند هیچکس برای وضعیت بهوجود آمده هیچ راهحلی ندارد، در واقع انتقاد را حتی در کادر کارشناسان حکومتی هم تعلیق به محال میکند. کما اینکه یکی از همان کارشناسان حاضر در جلسه گفت: «هزاران مشکل داریم، اما هیچکس نمیتواند راهحلی ارائه کند».
آیا مخاطبان روحانی با او همکاری میکنند؟
مسأله اصلاً این نیست که اینها با روحانی همراهی و همکاری میکنند یا نه؟ اینها که جدای از رژیم نبودهاند و نیستند و تا بهحال هم همین کار را کردهاند. مسأله این است که کار از این حرفها گذشته و بهقول یکی از حامیان روحانی که گفته بود تمام علمای اقتصاد برنده جایزه نوبل هم که جمع شوند نمیتوانند بحران اقتصادی رژیم را حل کنند. این موضوع درباره بحرانهای اجتماعی هم صادق است و این ناامیدی در حرفهای همینها هم که دیروز پای منبر روحانی نشسته بودند موج میزد.
یکی از اینها گفت: «رژیم که تا حالا به ما و به دانشگاهیان اعتنایی نمیکرد و کار خودش را میکرد، الآن در شرایطی سراغ ما آمده که کار از کار گذشته و از دست ما هم کاری برنمیآید».
یکی دیگر از آنها(سعید معینفر) گفت: «متأسفانه اعتبار ما بهعنوان کارشناسان جامعه ضایع شده و امروز ما حتی نزد یکدیگر هم اعتبار نداریم. به همین دلیل، در چنین شرایطی که اینهمه مسأله و مشکل در جامعه وجود دارد، طبیعتاً انتظار میرفت نخبگان مسائل کشور را فرموله و «الاهم فی الاهم» کرده و برای اقناع افکار عمومی تلاش کنند، اما امروز کار از دست نخبگان و جامعهشناسان هم خارج شده است».
یکی از مخاطبان روحانی به اسم علی جنادله به یک نظرسنجی که در شهریورماه گذشته بهعمل آمده استناد کرد و گفت: «میزان اعتماد و امید شهروندان به توانایی شخصیتهای مختلف نظام و چهرههای سیاسی مطرح در جهت برونرفت از اوضاع نابسامان فعلی از ۱۰درصد تجاوز نمیکرد. همچنین ۷۰درصد افراد امیدی به موفقیت دولت نداشته و ۷۷درصد امیدی به تحقق وعدههای رئیسجمهوری نداشتند. در خصوص امید در سطح عام نیز، ۷۰درصد افراد اعتقاد داشتند که در آینده وضعیت کشور بدتر خواهد شد و تنها ۱۰درصد به بهبود اوضاع امیدوار بودند».
و بعد هم اضافه کرد: «هیچیک از جریانهای عمده سیاسی موجود، ظرفیت، توانایی و اراده طرح، پیگیری و تحقق این مطالبات را ندارند. بدین ترتیب، نیروها و اقشاری همچون زنان، جوانان، قومیتها و اقشار محروم که تاکنون جریانهای عمده سیاسی را به نمایندگی برای پیگیری مطالباتشان پذیرفته بودند، به این نتیجه رسیدهاند که خود بهصورت مستقل دست به کنشگری بزنند».
یکی دیگر از مخاطبان روحانی به اسم علیمحمد حاضری هم گفت: «هر گونه راهحل کارشناسی برای موضوعات مختلف کشور از جمله موضوعات مالی و اقتصادی، قبل از هر چیز مستلزم اعتماد جامعه و مردم به سیاستگذاران، تصمیم گذاران و تنظیمکنندگان فرمولهاست. آنچه امروز در جامعه ما آسیب دیده است، اتفاقاً همین اعتماد است... اما آنچه امروز مردم با آن مواجه هستند، این است که بهنظر میرسد دولت یا رئیسجمهوری به اندازه کافی اهتمام برای تحقق وعدههای داده شده را ندارد یا لااقل مردم اهتمامی مشاهده نمیکنند».
و بهخصوص در شرایط موقعیت انقلابی سرنگونی که تودههای مردم بهپاخاستهاند دیگر راهحلی وجود ندارد.
کما اینکه حسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، میگوید: «ناامیدی از عملکرد این دولت و ناامیدی از اصلاحپذیری حکومت، فقط به دولت و حکومت آسیب نمیزند بلکه این دستاورد بزرگ سیاسی اجتماعی را تهدید میکند و جامعه را متمایل به رویکردهای رادیکال برای تغییر و حکومت را در فرآیندهای سرمایهسوز و مخرب حفظ حکومت به قهر و جبر پیش میبرد».
تئوری امیددرمانی روحانی چقدر کارآمد است؟
روحانی در فکر این نیست که تضادی حل کند چرا که اگر بخواهد هم نمیتواند! چون کار از این چیزها گذشته و خود روحانی با آن مثالی که در مورد بیمار رو به موت زد، این را بهخوبی بیان کرد که گفت امیددرمانی ۲۰درصد قضیه است. یعنی صرفاً هدفش از این ستون به آن ستون است و اینکه آن سرنوشت محتوم و مرگ رژیم را اگر شده چند صباح دیگر عقب بیاندازد. همان سیاستی که در رابطه با آمریکا و مذاکره با آمریکا و اف.ای.تی.اف رژیم در پیش گرفته که به تغییر دولت آمریکا در انتخابات ۲سال دیگر چشم دوخته است:
صرفا امیدبستن به سراب!