از دیرباز پاییز و بارش باران از جهات مختلف جایگاه خاصی در اذهان مردم داشته است؛ این رحمت الهی بهسبب فزونی برکت و رزقآفرینیش خشنودی خلق را در دل هر دانه که بر زمین فرو میریزد، در دل به همراه داشته و دلرباست.
اما مدتی است که آغاز پاییز، نه دلربا که برای جماعتی دلهرآور و اضطرابآفرین است.
زلزلهٔ ویرانگر که داغ و سختی مشکلات را برای زاگرسنشینان چنان سخت کرد که دلهای زیادی را داغدار و ماتمزده ساخت.
مصیبتبارتر از زلزله
اما آنچه بیش از زلزله کمر مردم این خطه از ایران را خمیدهتر کرد، ـ مردمی که رخت ایستادگی در برابر جور و تبعیض را بر تن دارند ـ درد بیپناهی و غریبیست.
و اینک مصیبتبارتر از زلزله، حاکمیت نظامی را میبینیم که به ویرانی بیشتر و نسلکشی خاموش آنان نشسته است.
آغاز سرما و بارشهای آسمانی برای این مردمان پیغامآور شوربختی است. مردمی که هیچ پناه و مأوایی در سرما ندارند و با گذشت بیش از یکسال خود را بیدفاعتر از همیشه در برابر سوز سرما و باران و ویرانی تندبادهای زمستانی میبینند. مردمی که در همین زمان کوتاه ـ پس از زلزله ـ شاهد از دست دادن و بهخاک سپردن کودکان معصومی بودند که یا طعمه امراض فصل گرما شده یا سرما آنان را از پا درآورده است. کودکانی که در چنگال بیعدالتی دریده شدند.
هر چند در عدم قوه تعقل سردمداران رژیم کوچکترین تردیدی نیست اما فهم آنکه نخستین قربانی این شرایط کودکان هستند، برای آنان هم روشن است و با یک حساب ساده میتوان دریافت که تا کجا از نسل جوان و زنده کینه و نفرت دارند و چه مشتاقانه به نظاره این مصیبت نشستهاند.
پارههای جان، برای حفظ جان میرود
حال که مردم از کمترین توجه حاکمانی که ثروت آب و خاکشان را به تاراج برده ناامید شدهاند، ناچار برای تهیه سرپناه از همه داشتههایشان حتی جان خود گذشته و یگانه چیزی که برایشان باقی مانده را در معرض فروش گذاشتهاند.
مدتیست اتفاق نامبارک کلیه فروشی در خطه غرب چنان رایج شده که دیگر کسی به کتمان آن هم فکر نمیکند. دردی عظیم و جانکاه و زخمی بزرگ بر پیکر کرمانشاه و...
مردمی که برای تهیه حداقل نیاز زندگی که نه، زنده ماندن یعنی سرپناه در این فصل سرما اقدام به فروش کلیههایشان کرده تا شاید بتوانند از این طریق از سوز و سرما و بیماری، عزیزانشان را شاید محافظت کنند. مردمی که به قیمت جانشان حیاتشان را به حراج گذاشتند.
حقیقتاً رژیم و سردمدارانش این میزان پستی و وقاحت را از کدامین خلف به ارث برده که با وجود چنین مصیبت شرمآوری باز هم دم از مردم زده و از این ننگ پیش از آن که مردم دستبکار شوند و طومارشان را ببندند، خود دست به این کار نمیزنند؟!
هر چند -خدعه کردن- برای این طایفه کلید هر راهکار و قانونیست که از خمینی به ارث بردند و منطقشان است.
وقتی دستگاههای تبلیغاتی رژیم دم از مظلومیت و بیسرپناهی مردم یمن میزنند و خاکنشینان زاگرس به خاک نشستهاند، خوب معنای جنایت و مردمفروشی را میداند و با این کار برای مردم شکلک درمیآورد. آیا ظلمی بالاتر از این؟ به مدافعانش چه باید گفت؟ آنان که روز روشن در پناه دزد، تبلیغ ظلم و نظام جور میکنند.
به آنان باید گفت اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! مردمی که برای حفظ جان، از پارههای جانشان میگذرند چطور باید مظلومیتشان را فریاد کنند تا وجدانهای خفته بیدار شود.
آیا مذهبی که از آن دم میزنید، رسولی که خود را پیروش مینامید، یا امام و شهیدی که نانش را میخورید، چنین آموزههایی برایتان به ارمغان آورد؟ رسولی که به اجماع همه مذاهب نان شبش را خرج محرومان و همسایگانش میکرد کجا و مدعیانی که هموطنان و مردم مصیبتزده را رها کرده و ریاکارانه دم از دفاع مظلوم در آن سوی مرزها میزنند کجا؟
آیا زمان، زمان ندیدن و چشمپوشیست؟ سردمداران رژیم صراحتاً دشمنی و عناد باطنیشان را با اسلام بیان کرده و نشان دادهاند که بیش از هر کس با تعالیم اسلام جنگ دارند.
به حق اسلام در این چند قرن دشمنی پلیدتر، مکارتر و ویرانگرتر از حاکمان لرزان و شیطانصفت حاضر بر خود ندیده است. دشمنی که اسلام و انسان و وجدان را با هم به مسلخ برده است و دور نیست که با وجدان و ارادهٔ همین انسانها دود و نابود شود.
به قلم مؤدبالسطان
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند