روز پنجشنبه ۲۳خرداد ۹۸ یک زن مأمور رژیمی که تحت عنوان «امر به معروف» اقدام به مزاحمت برای مردم و بهخصوص زنان هموطن میکرد، در مقابل شهرداری خمام واقع در استان گیلان توسط یکی از زنان هموطن گوشمالی داده شد.
وقتی که این زن مأمور اقدام به تماس با نیروی سرکوبگر انتظامی کرد تا نیروی کمکی برای وی فرستاده شود، موبایل وی نیز توسط دیگر زنان هموطن حاضر در صحنه شکسته شد.
تصویر خانمیدر خمام که همچون شیر به یک پاسدار (زن) تهاجم میکند این روزها در شبکههای اجتماعی بینندگان بسیاری را به تحسین واداشته است. شیرزنی که صاعقه آسا بر سر زنک پاسدار فرود میآید، او را به زمین میزند و با همراهی مردم از صحنه خارج میشود. و از این جالبتر خبر تکمیلی این صحنه است که دیگر زنان و مردان حاضر در صحنه ابتدا زنک پاسدار را تنها میگذارند و بعد هنگامی که او میخواهد نیروی کمکی درخواست کند، موبایلش را هم میشکنند و رزم شیر زن اولی را با عملیات خود تکمیل میکنند.
صحنه فوق فارغ از هر پیآمد محتملی برای آفرینندگان آن صحنه، برای هر ایرانیای غرور انگیز است. غرور از این جهت که نشان میدهد هنگامی که خامنهای فرمان آتش به اختیار میدهد باید فکر عواقب آن هم باشد! نمیشود که یک عده آتشبهاختیار بوده هر غلطی دلشان خواست با مردم بکنند و مردم هم ساکت بنشینند و نگاه بکنند!
به همین علت است که این روزها شهرهای میهن جلوهگاه رزم مردمی است که هر فرصت را به صحنه رزمی با آخوندها و پاسدارانشان تبدیل میکنند. هرکس بسته به توانش به مقابله با پاسداران برمیخیزد.
یکی با کلامی و شعاری
دیگری با اعتصاب و تظاهرات
آن دیگری با پاکسازی شهر از تصاویر منحوس آخوندهای حاکم و پاسداران
یکی با نابود کردن تابلوها و بیلبوردهای مراکز سرکوب یا حتی مراکز سرکوب
و یکی دیگر هم با تهاجم قهرمانانه به پاسداران و ادب کردن آنان در ملاء عام!
کلیپ فوق نمایی از این وجه از مبارزه زنان آزاده میهن در مبارزه با زنـ پاسدارهایی هستند که این روزها تلاش میکنند با مزاحمتهای خود سرکوب خیابانی را گسترش دهند.
در این میان زنان نقشی درخشان دارند. زنانی که بیشترین و سختترین سدها را در مقابل خویش دارند،
زنان شورشی و خط شکن!
اینان زنانی هستند که پیشینهای تاریخی و درخشان دارند.
پیشکسوتان این زنان در مسیر رهایی بسی سدهای تاریخی، اجتماعی، نظری و عملی را درهم شکستند. زنانی که از هیچچیز نهراسیدند، پا پیش گذاشتند و راهی نو گشودند. راهی که پس از آنان نه تنها زنان که بسیاری مردان نیز در آن گام نهادند. زنانی که تمامی انگارههای غلط و استثماری جنسیتی، طبقاتی، قومی، و عقیدتی را با تکیه به گوهر انسانی خویش به چالش کشیدند و جهان و زندگی ما را دیگرگون کردند. زنانی که از دیوار بلند و تیغآجین «نمیتوان و نباید» گذشتند. زنانی بسیار که جز اندکی از آنان، حتی نامی هم از خود باقی ننهادند.
در خط مقدم این زنان باید از زنان پیشتاز انقلاب مشروطه نام برد. زنانی که آگاهانه در میدان مین، اسب آرزو تاختند و گرچه گمنام، اما جاودانه شدند.
مهدی ملکزاده از مورخان انقلاب مشروطه در بخشی از کتاب خود درباره این گروه از زنان انقلابی، پیشتاز و خطشکن ایرانی نوشته است:
« زنان تبریز برای تدوین و تصویب متمم قانون اساسی سخت در تلاش بودند. در نامه انجمن غیبی تبریز به نمایندگان آذربایجان آمده است: « تمامی اهل شهر در هیجاناند حتی طایفه نسوان (زنان) با بچههای شیرخواره در مساجد جمعاند. زنهای شیراز نامه نوشتند که اعیان و اشراف مانع تدوین و تصویب قانون اساسیاند، پس علیه آنان انقلاب کنید! تعدادی از زنان ماکو در اعتراض به عدم تدوین متمم قانون اساسی توسط اقبالالسلطنه کشته شدند که این امر اعتراض زنان تهران و اصفهان را در پی داشت» (تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ملک زاده. ج۲).
پاولوویچ مورخ روس نوشته است یکی از سنگرهای تبریز را زنان چادر بهسر تبریزی اداره میکردند. خوب است یادآوری شود که یکی از آن زنان مبارز که در سنگرهای ستارخان میرزمید، بانو عزتالحاجیه مادر کلنل محمدتقیخان پسیان بود. شیرزنی که حتی اجازه نداد در شهادت کلنل، عزاداری شود و شهادت در راه آزادی وطن را شایسته بزرگداشت و افتخار میدانست نه عزاداری.
ناظم الاسلام کرمانی نیز درباره زنان انقلاب مشروطه نوشته است زنان کشاورز آذربایجان در حالی که نوزادان خود بر پشت بسته بودند اسلحه برداشته و دوش به دوش مردان میجنگیدند. دیگر مورخان مشروطه یادآوری کردهاند که در میان رزمنده زنان انقلاب مشروطه در تبریز از پیرزن ۶۷ساله تا دختر ۱۳ـ۱۴ساله دیده میشد زنانی از آذربایجان تا زنانی از گیلان و کردستان (کتاب قیام آذربایجان و ستارخان). این غیرت و آزادگی زنان ایران در مبارزه زنان دشتستانی و مقابله مسلحانه آنها با نیروهای استعمارگر انگلیس در جنگهای دشتستان نیز امتداد داشته و برگی زرین از مبارزات مردم را با استبداد و ارتجاع داخلی و استعمار خارجی نشان میدهد. زنانی که راه آزادی را گشودند.
زنانی که سرکوب انجمنها و نشریاتشان توسط رضاشاه و سپس آخوندها را نیز باید در راستای همان کینه استعماری ارتجاعی دید. این زنان نسل اول زنان مبارز ایران در تاریخ معاصر این سرزمین محسوب میشوند. زنانی که هم در صحنه جنگ و هم در نبرد سیاسی مهارت مکفی داشتند.
کما اینکه نمایشاتی از قبیل کشف حجاب و... توسط پهلویها نیز هرگز نتوانست آنان را فریب دهد چرا که این زنان پیشتاز بهخوبی تشخیص دادند این بازیها مابهازای سرکوب کردن همان «ایده والا»یی بود که برقراری آزادی و دموکراسی را در ایران هدف خود قرار داده بود.
زنان مجاهد و فدایی درگیر در مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری شاه و شیخ، شاهدان نسل دوم این ماجرا هستند.
نسل سوم این زنان را باید در مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنمان یافت که از فردای ۲۲بهمن ۵۷به مبارزه با خمینی و پاسدارانش برخاستند و نهایتاً در ارتش آزادیبخش به فرماندهی یک ارتش و مواضع رهبری کننده جنبش رسیدند.
و اینک همان زنان و خواهرانشان در ارتش قیام، رزم نوین زنان را در هر کوچه و خیابان به پیش میبرند. زنانی که مبارزه با پاسداران را در هر زمان و هر مکان به هر شکل ادامه میدهند. رزمی تا پیروزی.