در مقالهٔ روز ۲۶بهمن ۱۴۰۱ به «آشکار شدن ماهیت نیروها در صحنه سیاسی ایران» پرداختیم. اکنون با گذشت یک هفته و رخ نمودن پیاپیِ تحولات و آشکارتر شدن ماهیت نیروها، میخواهیم موقعیت کنونیِ صحنهٔ سیاسی ایران را با داشتهها و سابقههای این نیروها بررسی کنیم.
لازم است دستهبندی نیروها را از مقاله قبلی یادآوری کنیم تا بر اساس همین دستهبندی به سرمایهها و سابقهشان بپردازیم. گفتیم که خروجی قیام ۱۴۰۱ منجر به رقم خوردن چنین دستهبندی شده است:
ــ دستهٔ حاکمیت آخوندی که ماهیت آن واضح است: سرکوب و از بین بردن قیام به هر قیمت برای حفظ نظام.
ــ دستهٔ دنبالکنندگان مسیر «گذار» مدنی و مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی با حفظ برخی عناصر و نهادهای همین حاکمیت و با تصحیح موادی از قانون اساسی آن. این دسته شامل بهاصطلاح اصلاحطلبان با پیوست نایاک و سلطنتطلبان است. [اخیراً پرویز ثابتی و ساواکیها هم به این دسته افزوده شدهاند.]
ــ دستهٔ چشمدوختگان به فروپاشی درونیِ حکومت آخوندی در طول زمان.
ــ دستهٔ سرنگونیخواهان با خواستههای آزادی، دموکراسی، برابری و استقلال. این دسته با توجه به تاریخ مبارزات ۱۲۰سال گذشته علیه استعمار و ارتجاع و دیکتاتوری، شاخص بارزش را «نه به شیخ، نه به شاه» تعیین نموده است.
میزان انطباق سرمایهها با مسیر و هدف قیام ۱۴۰۱
اصل پایه و نخستین: باید تأکید نمود که اصلیترین سرمایههای مردمی و ملی در صحنهٔ سیاسی ایران، در قیام ۱۴۰۱ واقع است. سرمایههای کلان سیاسی و اجتماعی با محور آزادی، برابری، دموکراسی و نفی هر گونه دیکتاتوری، با شاخص نفی کامل حاکمیت آخوندی و تمام جناحهای آن، در قیام ۱۴۰۱ نهفته است و جریان دارد. سرمایههای تمام نیروهای موجود در صحنهٔ سیاسی ایران [که هر دسته را بررسی خواهیم کرد] بهمیزان انطباقشان با مسیر و اهداف قیام ۱۴۰۱ دارای اعتبار و اصالت یا خلاف آن هستند.
در بررسی سابقه و سرمایههای سه دسته از نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران، تاریخ ۴۴سال گذشته چنین گزارش داده است:
سابقه و سرمایهٔ طبقهٔ حاکم
ــ حاکمیت آخوندی که با صدارت مطلق خمینی و با نشاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شروع شد، سابقه و کارنامهاش نزد اکثریت مردم ایران و مجامع حقوقبشر بینالملل، در این محورها خلاصه میشود:
سرکوب آزادیهای فردی، اجتماعی، عقیده، بیان، قلم، انتقاد، پوشش، تجمع، اعتراض.
کشتار هزاران مخالفان عقیدتی و سیاسی حاکمیت با توسل به دین و انحصارگراییِ سیاسی و اشغالگریِ جغرافیایی.
مسدود کردن تمام راههای حیات مسالمتآمیز سیاسی و سوق دادن بهجانب انتخاب ندامت و تسلیم یا مرگ.
تحمیل دین و طبقهٔ روحانیت بر تمام ارکان اجتماعی و جزئیات زندگی خصوصی مردم.
روانه کردن مرگ و سرمایههای ایران به کشورهای دیگر تحت عنوان صدور اسلام و انقلاب!
چالشبرانگیزترین چپاول در سیاست زیستمحیطی بهقیمت نابودی بخش اعظم طبیعت ایران که در تاریخ چند هزار سالهٔ این کشور بیسابقه است.
زنستیزی عقیدتی، تمامیتخواهی سیاسی و تمامیتخواری اقتصادی.
عطف به موارد فوق، گستردن افسارگسیختهترین فقر و تباهی زندگی و اخلاق و فرهنگ در ایران.
توالیِ قیامهای چهار دههٔ گذشته و قیام ۱۴۰۱ ــ با محوریت پیشتازی زنان ــ پاسخ اکثریت مردم ایران به چنین سابقه و سرمایه و کارنامةی است.
سابقه و سرمایهٔ دستهٔ اصلاحطلبان و سلطنتطلبان
ــ سابقه و سرمایهٔ دستهٔ شامل اصلاحطلبان با پیوست نایاک و سلطنتطلبان و ساواکیها، گزارش میدهد که اینان یا زادگان دیکتاتورهایند یا همراهان آنها. اصلاحطلبان قلابی از پهلوی خمینی درآمدند. اینان همان سرکوبگران و بازجویان حرفهیی دههٔ ۶۰ هستند. برگ دیگر سابقه و سرمایهشان بهدر بردن نظام آخوندی از زیر ضرب دادخواهیها و قیامهای مردم و فشارهای بینالمللی بوده است. برگ دیگر سابقه و پروندهشان راهانداختن بساط رمالی و سامریگری تحت عنوان «اصلاحات» برای فریب دادن مردم ایران و دیگر دولتها با هدف نجات رژیم آخوندی و خریدن عمر برای آن بوده است. برگ دیگر سابقه و سرمایهشان، پیشبرد خط شیطانسازی علیه هر گروه و تشکل مبارز و انقلابی در ۴۴سال گذشته بوده است. برگ دیگر سابقه و سرمایهشان یاریرسانی به بقایای سلطنت پهلوی برای مخدوش و مشوش کردن صحنهٔ سیاسی ایران با محوریت ترساندن مردم ایران از هر گونه انقلاب و دگرگونی بنیادین با شاخص کنار زدن سیاست مردمیِ «نه شاه، نه شیخ» بوده است. برگ دیگر سابقه و سرمایهشان راهانداختن «نایاک» برای یاریرسانی بینالمللی به مماشات با نظام آخوندی برای جلوگیری از قیام و انقلاب برای سرنگونی نظام ولایت فقیه.
سابقهٔ رضا پهلوی گزارش میدهد که تمام عمرش قربانصدقهٔ سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامیرفته است. او تا قیام ۱۳۹۶ که برگ اصلاحطلبان قلابی برای همیشه سوخت، هرگز تلاشی سیاسی نداشته و دنبال زندگی شخصی و خوشگذرانیهایش با پول غارتشدهٔ مردم ایران بوده است. دور و بریهای رضا پهلوی همواره کسانی بوده و هستند که یا عضو «نایاک»اند یا ریزشیهایی که بیشتر عمرشان را با جمهوری اسلامی گذرانده و هیچ سابقهٔ مبارزهٔ سیاسی و اجتماعی علیه جمهوری اسلامی نداشتهاند.
این دسته همواره مبارزات قومیتها در ایران علیه دیکتاتوریهای شاهی و شیخی را تجزیهطلبی تعبیر کرده و خواهان سرکوب آنان است.
این دسته با علم کردن جلادان ساواک، بهطور آشکار نشان دادهاند که هیچ «شعور سیاسی» برای تشخیص تضاد اصلی ایران، صورت مسألهٔ ایران و ضرورت بالفعل پاسخ به منافع ملی ایران ندارند.
بهترین شاخص فقدان «شعور سیاسی» در این دسته، بازیکردن در زمین دیکتاتور علیه سیر اصولی قیام ۱۴۰۱ است.
دیگر شاخص فقدان «شعور سیاسی» این دسته، حرکت زیر عنوان ننگین سلطنت پهلوی و ساواک جلاد آن است که منفور تمام آزادیخواهان و دموکراتهای اصیل در تاریخ ۸۰سال گذشتهٔ ایران بوده و هست و نیز توسط مردم ایران در بهمن ۱۳۵۷ نفی تاریخی شد.
سابقه و سرمایهٔ دستهٔ «نه شاه، نه شیخ»
ــ سابقه و سرمایهٔ دستهٔ سرنگونیخواهان گزارش میدهد که:
اینان خود را ادامهدهندگان جنبشهای آزادیخواهی و ضددیکتاتوری از مشروطیت تا سقوط سلطنت و تا هماکنون میدانند. عطف به همین پیوستگی تاریخی در مبارزات آزادیخواهانهٔ ۱۲۰سال گذشته، این دسته خود را هماکنون با شعار «مرگ بر ستمگر ــ چه شاه باشه، چه رهبر» و با سیاست «نه شیخ، نه شاه» معرفی میکند.
این دسته، قیام ۱۴۰۱ را با شاخص نفی هر گونه دیکتاتوری عقیدتی و سیاسی در آیندهٔ ایران، قرائت میکند. این دسته بهطور خاص از ۲۳بهمن ۵۷ تاکنون تمام تلاش و مبارزهاش را بر دو اصل اولویت «آزادی» و «مرزبندی قاطع با دیکتاتوری ولایت فقیهی» نهاده است. این دسته بهخاطر پافشاری بر این دو اصل، ۴۴سال است که از بالای «دار» ها، میدانهای تیرباران و قتلعام، ترورهای حکومتی، آدمربایی حکومتی، سانسور حکومتی و شیطانسازیهای حکومتی گذشته است. این دسته ۴۴سال است محرومیتهای خانوادگی و شغلی و مالی و تحصیلی و استقرار، آوارگیهای مداوم در داخل و خارج کشور و نیز اتهامهای برخی کشورها را بهدلیل مماشات دولتهایشان با حکومت آخوندی تاب آورده است. این دسته هرگز با مماشات با ملایان و بازی سیاسی تحت عنوان بیمسمای اصلاحات، همسویی نکرد، بلکه همواره آن را افشا کرده و در میان ایرانیان و مجامع بینالمللی روشنگری نموده است.
این دسته حق خودمختاری قومیتها در چهارچوب استقلال و تمامیت ارضی ایران را بهرسمیت میشناسد و از مبارزات آنان علیه دیکتاتوریهای شاهی و شیخی حمایت کرده است.
آزمایش جامعهٔ ایران
تاریخ ۴۴سال گذشته گواهی میدهد که چنین است سابقه و سرمایهٔ نیروها در صحنهٔ سیاسی کنونیِ ایران. این سابقه و سرمایه، میگویند جامعهٔ ایران با استمرار قیام ۱۴۰۱ در معرض یک آزمایش تاریخی برای رقم زدن سرنوشت خود واقع شده است. جامعهیی که با سنگینترین بها، دو دیکتاتوری شاهی و شیخی را تجربه کرده و با به میدان آوردن تجارب عبور از این دو دیکتاتوری، کیفیت آیندهاش را تعیین خواهد نمود.