728 x 90

سازمان مجاهدین و راز رویین‌تنی

سخن روز
سخن روز

سازمان مجاهدین خلق ایران وارد پنجاه‌ونهمین سال حیات خود شد. طی ۵۸سال گذشته، سازمان همواره و در هر گام با ضربات و ابتلائات سهمگین مواجه بوده است. ضربه‌هایی که هر یک از آنها نه تنها یک سازمان و حزب سیاسی را متلاشی می‌کرد، بلکه یک نظام حاکم را نیز از پا درمی‌آورد؛ اما سازمان مجاهدین از هر ضربه، نیرومندتر و مستحکمتر بیرون آمده است.

در اولین ضربه هولناک در شهریور۱۳۵۰، تمام مرکزیت سازمان و ۹۰درصد اعضا به‌اضافهٔ تقریباً تمامی تسلیحات و امکانات سازمان به‌چنگ ساواک افتاد. طبیعی بود اگر آن ضربه بر موجودیت سازمان نقطهٔ پایان می‌گذاشت.

اما در پرتو ایمان خلل‌ناپذیر بنیانگذاران به آرمان و مشی بن‌بست شکن مجاهدین، این سازمان به جنبشی ریشه‌دار در جامعه ایران تبدیل شد. به‌نحوی که در همان سالهای اول دههٔ پنجاه نزدیک‌ترین افراد به خمینی (که پس از سال۴۲ در تبعید بود) برایش می‌نوشتند که نیروهای مبارز و مسلمان چنان به مجاهدین گرایش پیدا کرده‌اند که او به هیچ‌وجه نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد.

این ایمان خلل‌ناپذیر در پیام مشترک محمد حنیف و سعید محسن از دل زندانها به‌روشنی موج می‌زند و کلمات تکان‌دهنده‌اش در عمل ثابت شده است. آنجا که می‌نویسند: «ما در شرایطی دست به تحریر این پیام می‌زنیم که دشمن خونخوار جمیع امکانات را از ما گرفته و تحت شدیدترین و وحشیانه‌ترین شکنجه‌های غیرانسانی و قرون‌وسطایی هستیم، با این همه ما هرگز از پیروزی راهمان و تحقق اهدافمان ناامید نشده به آرمان و ارادهٔ خلق قهرمان ایران اعتقاد راسخ داریم. این است که به‌رغم تمامی فشارها هرطور شده کاغذ و قلم به سلول آورده و با مشاوره‌یی کوتاه از آنجا که به اعدام خود یقین داشتیم، پیام زیر را خطاب به برادران خود نوشتیم. بگذار دشمن ما را از هرکاری باز دارد و تحت هر فشاری قرار دهد، بگذار دژخیمان از هر چه علیه ما می‌توانند فروگذار نکنند، لیکن ما به راه خود که بدیهی است از جانب برادرانمان تا پیروزی کامل تعقیب می‌شود اعتماد راسخ داریم و اینها نمی‌تواند در ارادهٔ رزمندهٔ مجاهدین خلق خللی وارد آورد. لذا برادران وحدت تشکیلاتی ما هر مانعی را از برابرمان بر خواهد داشت هرگز مأیوس نشوید راه ما راه خدا و راه توده‌هاست، پس، پیش‌بینی می‌کنیم در همین امروز که عاقبت همین سطور نیز انشاءالله پس از پیروزی در معرض تماشای عام قرار خواهد گرفت».

در تجربه تاریخی بزرگ دیگر، یعنی در ضربه ایدئولوژیکی هولناکی که از جانب اپورتونیستهای چپ‌نما به سود ساواک شاه و مرتجعانی که به سرکردگی خمینی در کمین بودند بر سازمان وارد شد، مسعود رجوی با ایمان به همان آرمان بنیانگذاران و با رنج و تلاشی فوق طاقت انسان در زیر فشارها و شکنجه‌های ساواک یک مبارزه اصولی را با تدوین و آموزش حصارهای آرمانی مجاهدین پیش برد و توانست هم اپورتونیستهای چپ‌نما را افشا کند و هم مجاهدین را در برابر راست ارتجاعی (به‌عنوان تهدید مبرم) با آموزشهای آرمانی و انقلابی آماده و روئین تن سازد. پس از آن، خمینی، مهیب‌ترین هیولای ارتجاعی و ضدبشری تاریخ ایران سر رسید و هماوردی بس خونین با او، درخشان‌ترین جنبش مقاومت انقلابی معاصر را پدید آورد؛ جنبشی با گنجینه‌یی از ارزشمندترین تجارب در پیکار آزادی انسان. از قرار گرفتن زنان در رهبری سیاسی و هدایت جنبش انقلابی، تا زدودن غبار از رخ دین و به‌تعبیر دکتر هزارخانی فقید کندن ذهنیت جامعهٔ ایران از قرون وسطی و انتقال آن به‌دوران معاصر، تا احیا و صیقل زدن حربهٔ زنگ زدهٔ حقوق و به‌میدان آوردن آن، به‌تعبیر پروفسور اریک داوید فقید. تجارب گرانبهایی که نه تنها راه رهایی و برابری را برای زن و مرد ایرانی روشن می‌کند، بلکه الهام‌بخش هر انسان تشنهٔ آزادی و برابری و عدالت در جهان است.

این دست‌آوردهای عظیم حاصل از اندیشه و عمل انقلابی که مجاهدین خودشان آن را با عبارت و کد انقلاب ایدئولوژیک و انقلاب مریم بیان می‌کنند، البته نتیجه و محصول رنج و خونی بسیار گزاف و نتیجهٔ‌گذار از گردنه‌های صعب است.

گردنه‌های پر آتش و خونی چنان سهمناک که هر ناظری می‌پنداشت رشتهٔ حیات مجاهدین به‌مویی بند است. لحظه‌هایی که نفس در سینهٔ دشمنان حبس می‌کرد و دشمنان را به‌وجد و جست و خیز درمی‌آورد که دیگر کار مجاهدین تمام است! اما وقتی گرد و خاکهای صحنه کمی فرو می‌نشست، همه با شگفتی می‌دیدند که سازمان مجاهدین قامت می‌افرازد و پرتوانتر و مستحکمتر از قبل رهبری و هدایت جنبش را به‌عهده می‌گیرد.

تکرار این فراز و فرودها و هر بار قدرتمندتر سر برآوردن، اعجازگونه می‌نماید و پهلوانان رویین‌تن اساطیر باستان یا گذشتن ابراهیم پیامبر از آتشگاه عظیم نمرودیان را تداعی می‌کند؛ اما واقعیت آن است که عصر افسانه و اساطیر و معجزات سپری شده و انسان معاصر و مسئول بایستی بن‌بستها را با آگاهی و اراده و پیکار خود بشکافد و پیش برود.

بنا‌به‌آموزه و رهنمود مسئول اول کنونی سازمان، زهرا مریخی بن‌بست معنا ندارد. یا راهی هست که باید آن را یافت، یا راهی نیست که باید آن را ساخت.

محصول این آموزه‌ها و تجربه‌ها در برخورد با ابتلائات این سالیان، سازمان مجاهدین را شکست‌ناپذیر نموده و تبدیل محدودیتها به‌فرصت و ضربه‌ها به‌پیروزی را امری نهادینه نموده است. آن چنان که ایادی رژیم هم به‌یکدیگر هشدار می‌دهند: «درباره مجاهدین دیگر این حرف نزنید که اینها تمام شدند. اینها در دهه۸۰ خودشان را در افکار عمومی کاملاً بازسازی کردند... در دههٔ ۹۰ میدان‌دار بودند» (اظهارات دژخیم موگویی ـ اعتماد آنلاین ۲۷تیر).

نظریه‌پردازان یکی از اتاق فکرهای رژیم نیز دور هم جمع می‌شوند تا برای این سؤال پاسخی بیابند که «چرا سازمان مجاهدین خلق این‌قدر مهم است؟ چه چیزی آن را زنده نگه‌داشته است؟». آنها در تلاش برای یافتن پاسخ به‌این سؤال، ناگزیر اعتراف می‌کنند: «سازمان مجاهدین خلق، کشور را دوگانه کرده... دوگانهٔ حکومت و اپوزیسیون» مردم و مقاومت در یک‌سو و نظام در سوی دیگر! و در نهایت نتیجه می‌گیرند: «موضوع اصلی ما در کشور، مجاهدین خلق است و باید به‌آنها بپردازیم».

این اظهارات، اعتراف ناگزیر به‌شکست استراتژیک در برابر مجاهدین خلق ایران به‌عنوان دشمن و هماورد اصلی استبداد دینی و اعتراف به‌موقعیت مجاهدین به‌عنوان هماورد اصلی مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی و بدترین دشمن ایران و ایرانی است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/039c6911-2eb5-435e-a971-32c4e3b0e27e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات