این روزها انقلاب در عراق تمامی خبرهای منطقه را تحتالشعاع خود قرار داده است، انقلابی بر ضد حضور رژیم خامنهای در ارکان سیاسی عراق و انقلابی برای آزادی و پیشرفت عراق.
آنهم درست در شرایطی که خامنهای با مخارج میلیاردی تلاش کرده بود با ماهیگیری از دریای اربعین و عشق مردم به پیامبر جاودان آزادی امام حسین علیهالسلام برای خود عبایی دوخته و چند صباحی به عمر حکومت ننگین خود بیافزاید، اما انقلاب بزرگ مردم عراق تمامی دم و دستگاه خامنهای را بههمزد.
طی روزهای اخیر تابلویی از عکسهای خامنهای و خمینی در عراق سالم نمانده است! بیلبوردهای گرانقیمت خامنهای و خمینی همگی طعمه حریق شدند.
تعویض اسم خیابان موسوم به خمینی ملعون در نجف در روز شنبه و همچنین تبدیل عزاداری سنتی در کربلا به یک تظاهرات ضدحکومتی و ضد رژیم آخوندی از اقدامات جوانان شورشی عراقی است.
انقلاب زیباییها و فرهنگ ویژه خود را دارد
همبستگی
برابری
فدای بیکران و ایثار تا بذل جان در راه آزادی وطن و آسایش هممیهنان
انقلاب البته تعاریف دیگری هم دارد، اما برای شناخت آنچه که اکنون در بغداد میگذرد هیچ تعریفی بهتر از لحظاتی در کنار جوانان شورشی بغداد بودن، نیست.
یک فیلم کوتاه آماتوری روی شبکههای اجتماعی شما را برای دقایقی به قلب انقلاب بزرگ مردم عراق در مرکز بغداد میبرد؛ در خط مقدم پل «سنک» که اولین سنگرگاه انقلابیون آزادهای است که تلاش میکنند رهایی وطن خود از زیر یوغ مزدوران باند خامنهای و قاسم سلیمانی را بازپس بگیرند.
جوانان شورشی بغداد!
اندکی با توضیحات شهروند گزارشگری که این فیلم را تهیه کرده، همراه میشویم.
شهروند خبرنگاری که فیلم را تهیه کرده با نشان دادن کادرهای درمانی مردمی و امکانات آنها در خطوط مقدم نبرد با مزدوران روی پل «سنک» میگوید:
«اینجا ابتدای پل «سنک» است،
اینها کادرهای پزشکی هستند،
اینجا هم چادر رسیدگیهای پزشکی و کادرهای درمانی قهرمان آن است،
اینها هم پرسنل اورژانس و اعضای دفاع مدنی هستند و البته پزشکان!
اینهم یک «ابو توک توک» است».(توک توک به موتور سهچرخههایی گفته میشود که در بغداد به کار مسافرکشی اشتغال دارند و اسم آنها نشأت گرفته از صدای خاص موتور آنهاست و «ابو توک توک» اسم عام رانندگان این خودروهاست)
به سمت خط مقدم میرویم،
خبرنگار با اشاره به بخشی از سنگرهای روی پل «سنک» میگوید:
«این قسمت از دیشب باز شده است، اینجا خط مقدم است».
او با نشان دادن یک سنگر میگوید: «اینجا بچهها کمی استراحت میکنند،
این توک توک هم نقش آمبولانس را دارد که متعلق به همین جوانان است.(جوانان لباس سفید دانشآموز هستند)
یک جوان که کلاهخود دارد میگوید ما دنبال مسالمت هستیم، ببین من چیزی ندارم(یعنی سلاح ندارم) اما آنها(یعنی نیروهای رژیم، دائما شلیک میکنند و گاز اشکآور میزنند)».
یک جوان توضیح میدهد: «ما همه عراقی هستیم اما نمیدانیم آنها(با اشاره به نفرات مسلح حکومتی پشت سنگرهای روی پل) عراقی هستند یا ایرانی»؟!
او میگوید: «بههرحال مسئولیت تمام خونهایی که ریخته شده به گردن دولت است».
گزارشگر از نیازهای جوانان سؤال میکند، آنها ماسک ضدگاز میخواهند که وی پاسخ میدهد الزامات ضدگازهای شیمیایی در حد امکاناتش نیست اما تلاش میکند از انواع تجاری آن پیدا کرده و برایشان بخرد.
این جوانان اکنون روزهاست که بدون امکانات ضد گاز شیمیایی، حملات دشمن را دفع کرده و اوقات را بهسر کردهاند، استراحت نداشتهاند اما محکم و استوار خط مقدم را حفظ کردهاند.
شهروند خبرنگار با یک «ابو توک توک» به سمت میدان تحریر حرکت میکند تا برای آنها امکانات بیاورد.
توک توک حرکت میکند و شهروند خبرنگار با یکی از جوانان مدافع پل سنک حرکت میکند و همزمان با تلفن به دوستش در میدان تحریر میگوید که امکانات بهداشتی و پزشکی برای انتقال به پل «سنک» آماده کند.
در صحنه بعد خبرنگار میگوید: «اینجا خیابانهای مرکزی بغداد است فاصله چندانی با میدان تحریر ندارد.
اینجا یکی از مناطق تجاری بغداد است.
آنچه که جوانان میخواهند ماسکهای ساده و کلاههای ایمنی کار است.
یک کارتن ۲۵تایی ماسک ۲۴۰دلار! این قیمت بالایی برای ماسک ضدگاز است اما قیمتهای در عراق همینطور است.
کارتنهای ماسکهای صنعتی تا ۳۰هزار دینار هم به فروش میرسند. هر کارتن ۲۵عدد ماسک کامل».
شهروند خبرنگار میگوید که ماسک برای تعداد ۵۰۰نفر نیاز دارد.
پس از کلی چک و چانه بالاخره معامله صورت میگیرد. ۲۳۰دلار
«ابو محمد مجاهد» پول ماسکها را تقبل میکند، پول را میدهد و به تمامی چانه زنیها نقطه پایان میگذارد. معامله به خیر و خوشی تمام میشود.
جوانان چندین کارتن ماسک را بار «توک توک» کرده و حرکت میکنند.
آنها باید هر چه سریعتر به خط اول پل «سنک» برگردند و ماسکها را به جوانها بدهند.
حالا شاید بعد از کمی گردش در بغداد شما بتوانید تا حدی حس کنید که از پنجره یک توک توک بغداد را دیدن چه حسی دارد. آنها در مسیر، واحدهایی از نیروهای سرکوبگر را میبینند که در کنار خیابان هستند اما جرأت تعرض به کسی را ندارند.
شهروند خبرنگار به پل «سنک» بازمیگردد و کارتنهای حاوی ماسکها را به جوانی که آنجا نقش فرمانده را ایفا میکند، تحویل میدهد.
اهالی بغداد پل را به ورودی زندان باستیل در انقلاب کبیر فرانسه تشبیه میکنند، زندانی که با سقوط آن انقلاب کبیر فرانسه نیز پیروز شد.
شهروند خبرنگار از جوانان خط مقدم پل «سنک» سؤال میکند مشکل دیگری هم اگر دارند بگویند او میتواند با به اشتراک گذاشتن همین کلیپ، صدای او را به گوش دیگران برساند.
جوانی که نقش فرمانده را دارد دوباره به سخن آمده و میگوید:
چرا رهبران دینی وارد نمیشوند؟
خواسته دیگر این است که عشایر بیشتر وارد شوند.
او میگوید کار ما تبلیغاتی است.
دیگری از نقش مخرب احزاب شکایت میکند.
یکی دیگر، از شخصیتهای برجسته اجتماعی و سلبریتیها شکوه میکند که باید وارد شوند و نقش خود را ایفا کنند.
پس از یک مکالمه آتشین و بسیار شلوغ و پرازدحام با بارانی از کلمات و خواستههای متعدد، شهروند خبرنگار از جوانان آن سوی سنگر در خط مقدم خداحافظی کرده و به قسمتهای دیگر پل «سنک» سر میزند.
کمی آنسوتر در همان سنگر مقدم پل «سنک»، زنان قهرمان عراقی دیده میشوند که در خط مقدم نبرد برای آزادی ایستاده و کار تهییجی میکنند.
یک مادر قهرمان عراقی که کلاه ایمنی بر سر دارد، اهالی شهرها و استانهای دیگر و تمامی عراقیها از هر دین و مذهب را به ایفای مسئولیت خود در مبارزه برای رهایی وطن فرامیخواند.
آنها میگویند بغداد پیروز است.
آنها شعار معروف عراقی را تکرار میکنند: «خون و جانم را فدایت میکنم ای عراق».
شهروند خبرنگار به سمت مدرسه طبی حرکت میکند.
به همین علت میتوانیم یکبار دیگر سوار یک توک توک شویم.
آخرین صحنههایی که روی پل «سنک» در خاطره دوربین باقی میماند تصاویر جوانانی است که همه چیز را برای آزادی وطن رها کرده و به صفوف انقلاب پیوستهاند. برخیها در همان محوطه پشت سنگرهای خط مقدم با یک توپ فوتبال لحظاتی را به ورزش و شادی میگذرانند، برخی دیگر موزیک گوش میکنند، صدای سرودهای میهنی لحظهای قطع نمیشود، میتوان دریافت که اهالی بغداد تمامی زندگی خود را بر انقلاب و ضرورتهای سنگرنشینی آن منطبق کردهاند، آنها با این حرکات نشان میدهند که هیچ قصدی برای ترک خیابانها ندارند.
درون اتاقک کوچک توک توک یک مسافر دیگر هم هست که با گزارشگر مشغول اختلاط میشود، از پایی که از بالای سقف توک توک روی شیشه جلوی راننده آویزان شده، میتوان فهمید که این توک توک حداقل یک مسافر دیگر هم در طبقه بالا یعنی روی سقف خودش دارد! صحنههای انقلاب طبعاً ویژگیها و جلوههای خاص خود را دارد.
از ظاهر مسافر داخل توک توک و کلاه ایمنی و ماسک و سر و روی دودگرفته و چهرهخستهاش میتوان فهمید که روزها داخل سنگر مشغول حفاظت از انقلاب میهنش بوده است.
خبرنگار توضیح میدهد که این انقلاب یک حرکت فرقهای نیست و تمامی عراقیها از شیعه و سنی و مسلمان و مسیحی و همه اجزای جامعه عراق در آن شرکت دارند.
ابو توک توک زورق سهچرخه کوچک خود را با مهارت از میان دریایی از خودروهای بزرگ و گاه گرانقیمت عبور داده و با ویراژهای ماهرانه به مسیرش ادامه میدهد و راه خود را رو به جلو بازمیکند، اکنون ابو توک توکها به نماد قهرمانی و از خود گذشتگی انقلاب عراق تبدیل شدهاند. محرومترین اقشار همیشه پیشتازترینهای انقلابهای اجتماعی بودهاند.
صحنههای حرف زدن مردم و بهویژه جوانان ویژگی برجستهای دارد؛
گاهی اوقات همگی همزمان صحبت میکنند اما حرف مشترک رهایی وطنشان است که فصلمشترک حرفهایشان است.
در بازار «باب شرقی» بغداد صداهای فروشندگان نمایی قدیمی و اصیل از بازار بغداد را شکل میدهد.
«ابو محمد مجاهد» همان کسی که پول ماسکها برای بچههای خط مقدم پل «سنک» را پرداخت کرد، با شهروند خبرنگار همراه شده است، اینجا هم میتوان او را در کنار خبرنگار دید اما آنچه که بیشتر از هر چیزی که به چشم میخورد پرچم عراق است.
فروش پرچم این روزها به یک کسب پر ونق تبدیل شده چرا که هر عراقی به یکی دوتا پرچم کشورش نیاز دارد؛
یکی برای گرفتن در دست و دیگری برای انداختن روی شانههایش.
پس از کمی پیادهروی وارد «باب شرقی» میشویم و کمی بعد وارد میدان تحریر.
ابو توک توک حتی نماند تا کرایهاش را بگیرد! او خدمات مجانی مشابه این را بخشی از مبارزهاش برای آزادی میهنش میداند.
هر چه به مرکز میدان تحریر نزدیکتر میشویم جمعیت انبوهتر میشود اما با اینهمه هیچ چیز باعث تعطیل شدن کار دستفروشها نشده است.
عراقیها زندگی و انقلاب و جنگ را سالهاست که به یکدیگر پیوند زدهاند، آنها از سال ۱۳۵۹ تاکنون بیوقفه در جنگ هستند، یعنی ۳۷سال! این مدت، زندگی یک نسل کامل را دربرمیگیرد.
خبرنگار و همراهانش با پلیسی روبهرو میشوند که در حال گشت در میدان تحریر است اما تعادلقوا دیگر جایی برای نفسکشیدن آنها باقی نگذاشته است.
«ابو محمد مجاهد» در آخرین صحنه این گزارش در کنار یک جوان شورشی که پلاکارد بزرگی در دست دارد که روی آن نوشته شده: «همه ما عراقی هستیم». یک لحظه برای گرفتن یک عکس یادگاری میایستد و سپس در جهت عکس حرکت دوربین، در میان جمعیت ناپدید میگردد در حالیکه صدای سرودهای میهنی و آنچه که او امروز انجام داد، فضا را عطرآگین و عاطفی کرده است: «همه چیز برای میهن! همه چیز برای مردم»!
همه چیز حکایت از آن دارد که عراق برای رسیدن به آزادی و استقلال عزم جزم کرده است.
آخرین صحنه این گزارش آماتوری باز هم با یک توک توک دیگر پیوند میخورد، اسمی که اکنون به یکی از نمادهای انقلاب عراق تبدیل شده است، پدیدهای که ضمن تمامی ویژگیهایی که دارد، نمادی از حضور مؤثر و پرسر و صدای گستردهترین قشر اجتماعی عراق هم هست، زحمتکشانی که اکنون سالهاست برای آزادی میهنشان خون میدهند، سرکوب میشوند و دوباره برخاسته و قویتر از قبل به پیش میتازند.