«مشکل دروغ گفتن و فریب دادن این است که کارآیی آنها بهطور کامل به مفهوم روشنی از حقیقت بستگی دارد که دروغ گو و فریبکار مایل به پنهان کردن آنها هستند».
(هانا آرنت)
تیغ دو لبه
از نشانگان نزدیک شدن فاز پایانی نظام ولایت فقیه آن است که در زیر گوش سانسور، در مطبوعات حکومتی مطالبی درج میشود که در حکم تیغ دولبه هستند. این مطالب که به قصد سفیدسازی یا لاپوشانی و توجیه یک فساد یا جنایت در این رسانهها درج میشوند، از سوی جامعهٔ ناراضی و اپوزیسیون هوشیار و گوشبهزنگ تفسیر حقیقی خود را بازمییابند و دستگاه سانسور نمیتواند از تبعات آن جلوگیری کند.
یکی از این مصادیق، درج مطلبی در روزنامهٔ حکومتی مردمسالاری حول تفاوت بین حکومتهای استبدادی و توتالیتاریستی است. نگارندهٔ این یادداشت به شأن نگارش نپرداخته، ولی خواننده بهخوبی از آن نتیجه میگیرد که موضوع حول حاکمیت ولایت فقیه و عمود خیمهٔ نظام است.
تبلیغات سیستم توتالیتر
روزنامهنگار حکومتی بهنقل از هانا آرنت، فیلسوف فلسفهٔ سیاسی و تاریخنگار آلمانی ـ آمریکایی مینویسد: «حکومتهای توتالیتر افزون بر ارعاب (ایجاد وحشت) از ابزار پروپاگاندای دولتی پر هزینه و سنگین برای اقناع تودهها و تسخیر ذهن آنها با اثرگذاری بر تخیل و نه عقلشان سود میجویند. تبلیغات سیستم توتالیتر مشحون از دروغ، دشمنسازی، توهم توطئه و تبلیغ دائمی ایدئولوژی حکومت است که بهطرز بیمارگونهیی از رسانههای رسمی پخش و در دیوار شهرها نمایان میشود» (مردمسالاری. ۲۶بهمن ۱۴۰۰).
در دنیای معاصر، در بین الیگارشیها و حکومتهای موجود کدام سیستم حکومتی را میتوان یافت که بیشترین تطابق را با این تعریف داشته است. چه حکومتی نیاز دارد ماهیت خود را چیزی بنماید که ۱۸۰درجه معکوس آن است. ولع سیریناپذیر خامنهای برای جا انداختن و پیشبرد «جهاد تبیین»! کدام سیاهچاله را میخواهد بپوشاند. او چه اصراری دارد که سفید سیاه و سیاه سفید جلوه داده شود؟
در لایحهٔ بودجهٔ سال۱۴۰۱ بودجهٔ صدا و سیمای حکومتی، ۵۲۸۹میلیارد و ۲۳۷میلیون تومان در نظر گرفته شده و نسبت به سال قبل ۵۶درصد رشد را نشان میدهد. اختصاص این «هزینهٔ هنگفت و سرسامآور» به تلویزیون پشمشیشه چه هدفی را دنبال میکند؟
این در حالی است که «دروغ، دشمنسازی، توهم توطئه و تبلیغ دائمی ایدئولوژی حکومت» فقط به این دستگاه پروپاگانداساز منحصر نمیشود، شبکهٔ تو در توی مداحان و آخوندها و سایر ارگانها و نهادهای بهاصطلاح فرهنگی این نظام را نیز اگر در این محاسبه منظور کنیم، درخواهیم یافت که پروپاگاندا یا همان شیطانسازی از اپوزیسیون و تلاش دیوانهوار برای لاپوشانی واقعیتها برای این رژیم دارای چه اهمیتی است.
فراتر از آن باید دریافت که پخش ۱۰ثانیهیی شعارها، گفتارها و تصاویر رهبران مقاومت، چگونه این امپراطوری تارعنکبوتی را به لرزه درانداخته است.
دیگر شاخصهای توتالیتاریسم
روزنامهٔ مردمسالاری باز بهنقل از هانا آرنت مینویسد:
«رژیمهای توتالیتر هم بهدنبال برخورداری از حمایت تودهیی هستند و از اینرو، نمایش افراطی و اغراقآمیزِ بهاصطلاح تودهٔ ملت در پروپاگاندای دولتی امری حیاتی است، و هم وفاداری بیقید و شرط و تغییرناپذیر از سویِ فداییانی که هویت مستقل و منفردی ندارند، بیخویشتن شدهاند و با ذهنی خیالباف و بریده از واقعیت، از پیشوا اسطوره میسازند».
این تعابیر در وصف کدام حکومت صادق است؟
«نمایش افراطی و اغراقآمیز»! در مورد مردمی و اسلامی بودن توتالیتاریسم دینی و خدایگانسازی از یک آخوند پیزوری و چسبیده به کرسی «سلطنت مطلقهٔ فقیه» آیا جز در خدمت تأیید این مفهوم است؟
کدام حکومت است که تمام امکانات را بهکار میگیرد تا سخنان دروغین شخص حاکم [بخوانید خامنهای و یک دوجین مجیزگویان او] را «عین واقعیت» جلوه دهد و دست به «واقعیتسازی» بزند؟!
کدام حکومت است که در آن «اگر هر تعریفی از یک مفهوم و ایده و مصداق با تعریف حکومتی همخوانی نداشته باشد، جرم محسوب شده و عامل آن محکوم به نابودی است و نباید هیچ نشانی از او باقی بماند» ؟!
جرم ۳۰هزار زندانی سیاسی چه بود که در تابستان۶۷ بر سر دار رفتند؟!
آنها فقط با نسلکشی مواجه نشدند، دستور خمینی فقط شامل نابودی فیزیکی آنها نبود، دستور این بود چنان از روی زمین محو شوند که آثاری از آنها باقی نماند؛ گویی هرگز نبودهاند. دفن مخفیانه و جمعی اجساد در گورهای جمعی چه هدفی را دنبال میکرده است. تخریب مزار مخالفان و ممانعت از هر نوع برجستهسازی آنها محصول کدام ایدئولوژی است؟!
در کدام حکومت «حاکمان میتوانند هر جرمی را مستحق مجازات تشخیص دهند، جدا از آن که آن [فرد] جرم را مرتکب شده است یا نه» ؟!
پلیس مخفی و آشکار کدام حکومتی در خیابان و در روز روشن متعرض زنان و دختران میشود و کودکان خیابانی را بهجرم بازیافت زبالهها به استنطاق میکشاند؟!
در کدام حکومت بساط محقر دستفروشان را به تاراج میبرند و دستفروش نگونبخت را تا سرحد مرگ در مقابل چشم عابران شکنجه میکنند؟!
در کدام حکومت زنان و دختران را سر میبرند و حکومت آن را «نشانهٔ غیرت مردانگی و دینی»! مینامد و به دفاع از «مرد مظلوم»! برمیخیزد؟
مفهومی لازم اما ناکافی
بهراستی اگر «هانا آرنت» زمانهٔ ما را درک کرده بود. اگر او بهعنوان یک زن مجبور بود در حکومتی زندگی کند که در آن هر جنایتی مجاز است، چه مینوشت؟!
بیجا نخواهد بود اگر بگوییم حتی کلیدواژگانی مانند «توتالیتاریسم» نیز در توصیف این رژیم نارسا و ناقص هستند. اما پرداختن به این موضوع در یک رسانهٔ حکومتی گویای آن است که چرخهای براندازی عمامهداران با شتاب تمام به حرکت درآمده و مردم از این حکومت عبور کردهاند. بهعبارت دیگر «ساعت شنی» عمر این نظام رو به پایان است.