728 x 90

سال ۱۴۰۳ و دو‌مینوی شکست‌های ذلت‌بار خامنه‌ای

دومینوی شکست‌های ذلت‌بار خامنه‌ای
دومینوی شکست‌های ذلت‌بار خامنه‌ای

با فرا رسیدن نوروز ۱۴۰۴، ایران بار دیگر در آستانه بهاری نو قرار گرفته است؛ بهاری که نه‌تنها نوید طبیعت سرسبز، بلکه آرزوی تحول و رهایی از سال‌هایی پر از چالش و بحران را در دل مردم زنده می‌کند. سال ۱۴۰۳، سالی بود که در آن حاکمیت ولایت فقیه با فراز و نشیب‌هایی بی‌سابقه روبه‌رو شد؛ از مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی تا شکست فاحش خامنه‌ای در نمایشهای انتخاباتی و بالاخره بازگشت مکافات جنگ‌افروزی در منطقه بر پیکر فرتوت نظامش

سال ۱۴۰۳، آیینه‌ای بود از عمق بحران‌هایی که رژیم آخوندی را احاطه کرده است. در این جمعبندی نگاهی خواهیم داشت به مهم‌ترین شکست‌های نظام ولایت فقیه در سالی که گذشت.

 

عمیق‌تر شدن شکاف بین حاکمیت و مردم

سال ۱۴۰۳ در حالی آغاز شد که رژیم ولایت فقیه هم‌چنان تحت تأثیر خیزش‌های انقلابی سال ۱۴۰۱ قرار داشت. این خیزش‌ها، که با شعارهایی علیه استبداد دینی و خواست آزادی و عدالت همراه بود، پایه‌های نظام را به لرزه درآورد. خامنه‌ای، از سال ۱۳۹۷ با انتشار بیانیه «گام دوم انقلاب» تلاش کرده بود با استراتژی «یکدست‌سازی» و «خالص‌سازی»، حاکمیت را در برابر این موج‌های اعتراضی مقاوم کند. این بیانیه، که در چهلمین سالگرد انقلاب با امضای او منتشر شد، خط‌مشی‌ای برای حذف مخالفان داخلی و تقویت نیروهای وفادار به ولایت ترسیم کرد. انتخابات مجلس در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۲، انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰، و نهایتاً انتخابات خبرگان و دور دوم مجلس در بهار ۱۴۰۳، همگی بخشی از این پروژه بودند که هدف آن صف‌بندی در برابر جنبش‌های مردمی بود.

اما این سیاست نه‌تنها به نتیجه نرسید، بلکه با قیام آبان ۱۳۹۸ و خیزش‌های بعدی، شکاف میان مردم و حاکمیت عمیق‌تر شد. خامنه‌ای در واکنش به این قیام‌ها، در سخنرانی ۶ آذر ۱۳۹۸ تعریفی جدید از «مستضعف» ارائه داد و آن را از «کوخ‌نشینان» به «پیشوایان بالقوه بشریت» تغییر داد. این تغییر واژگانی، در واقع تلاشی برای توجیه سرکوب معترضان و بازنمایی نیروهای وفادار (بسیج) به‌عنوان وارثان زمین بود. با این حال، واقعیت میدان نشان داد که فرودستان و تهیدستان، همانهایی که رژیم زمانی مدعی حمایت از آنها بود، به نیروی اصلی مبارزه علیه استبداد دینی تبدیل شده‌اند.

 

شکست خالص‌سازی و تحریم انتخابات

یکی از بارزترین نمودهای شکست سیاست خالص‌سازی، انتخابات مجلس و خبرگان در ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ بود که با تحریم گسترده مردم روبه‌رو شد. این انتخابات که قرار بود مهر تأییدی بر یکدست‌سازی رژیم باشد، به کسادترین نمایش انتخاباتی تاریخ رژیم تبدیل شد. در دور دوم، در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، مشارکت در تهران به تنها ۷ درصد رسید؛ آماری که حتی با معیارهای سه برابر شده رژیم، فاجعه‌بار بود. این تحریم، بیانگر بی‌اعتمادی مردم به نظام بود و تضادهای درون باندهای اصول‌گرا را نیز آشکار کرد. کشمکش میان «جبهه پایداری» به رهبری صادق محصولی و سعید جلیلی با باند «پادگانی‌ها» به سرکردگی قالیباف، فروپاشی انسجام درونی رژیم را بارز کرد.

 

هلاکت ابراهیم رئیسی

نقطه عطف سال ۱۴۰۳، هلاکت ابراهیم رئیسی در یک سانحه هوایی بود که ضربه‌ای مهلک به پروژه خالص‌سازی وارد کرد. رئیسی، که به‌عنوان مهره‌ای کلیدی در اجرای سیاست‌های خامنه‌ای عمل می‌کرد، با مرگش تعادل شکننده رژیم را بر هم زد. انتخابات ریاست‌جمهوری پس از این واقعه، که در دو دور برگزار شد، با مشارکت کمتر از ۴۰درصد (بر اساس آمار رسمی) یک نمایش پرافتضاح بود. خامنه‌ای که پیش‌تر مشارکت ۴۰درصدی در انتخابات دیگر کشورها را «ننگ» خوانده بود، این بار خود در چنین موقعیتی قرار گرفت.

 

روی کار آمدن پزشکیان؛ تداوم سیاست‌های خامنه‌ای

پس از مرگ رئیسی، مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید در ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ روی کار آمد. این انتخاب، که با تأیید مستقیم خامنه‌ای همراه بود، نه‌تنها تغییری در ماهیت رژیم ایجاد نکرد، بلکه بار دیگر وابستگی کامل قوه مجریه به ولایت فقیه را به نمایش گذاشت. پزشکیان از همان ابتدا اعلام کرد که هدفش اجرای سیاست‌های خامنه‌ای و حفظ نظام در برابر خطرات است. کابینه او، که ترکیبی از مهره‌های دولتهای رئیسی و روحانی بود، با هماهنگی کامل با خامنه‌ای و نهادهای امنیتی شکل گرفت. افرادی چون اسماعیل خطیب (وزیر اطلاعات)، عباس عراقچی (وزیر خارجه)، و عزیز نصیرزاده (وزیر دفاع) همگی نشان‌دهنده تداوم خط سرکوب، جنگ‌افروزی، و پروژه‌های اتمی بودند.

خانم مریم رجوی، رهبر مقاومت ایران، در واکنش به این انتصاب تأکید کرد که «در حاکمیت ملایان هیچ‌چیز عوض نشده و نخواهد شد». او پزشکیان را ابزاری در دست خامنه‌ای دانست که برنامه‌یی جز اجرای اوامر ولایت ندارد. این در حالی بود که مردم ایران، با تحریم انتخابات و ادامه اعتراضات، نشان دادند که هدفشان نه اصلاح رژیم، بلکه سرنگونی کامل آن است.

 

جنگ‌افروزی، استراتژی فرار از بحرانهای داخلی

یکی از مهم‌ترین رویدادهای سال ۱۴۰۳، جنگ‌افروزی خامنه‌ای در منطقه بود که با هدف مهار شرایط انفجاری داخل کشور طراحی شد. جنگ غزه، که با حمایت رژیم از گروه‌های نیابتی آغاز شد، به کشته شدن بیش از ۴۰هزار نفر منجر شد و منطقه را وارد بحرانی عمیق کرد. این استراتژی، که با استفاده از موشکها، پهپادها، و نیروهای نیابتی اجرا شد، اهدافی چون مقابله با قیامهای داخلی، تضعیف پیمان ابراهیم، و تقویت هژمونی رژیم در منطقه را دنبال می‌کرد. خامنه‌ای امیدوار بود با صدور بحران به خارج از مرزها، فشارهای داخلی ناشی از تورم، فقر، و نارضایتی عمومی را کاهش دهد.

این قمار استراتژیک نتیجه معکوس داد. حملات هوایی آمریکا و انگلیس به مواضع رژیم در عراق، یمن، و دریای سرخ، و هم‌چنین حمله به کنسولگری رژیم در دمشق که به کشته شدن سرکردگان ارشد سپاه منجر شد، شکست بازی نیابتی را آشکار کرد. ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، در تهران در ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، این شکست را عمیق‌تر کرد. خامنه‌ای که وعده «خونخواهی» داده بود، در تله خود ساخته گرفتار شد.

 

هلاکت حسن نصرالله

هلاکت حسن نصرالله در ۷مهر ۱۴۰۳ یک ضربه اساسی به عمق راهبردی و شکست استراتژی جنگ‌افروزی خامنه‌ای بود.

نیویورک تایمز در این رابطه نوشت: «کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله در یک حمله هوایی، به‌طور چشمگیری بازدارندگی کلیدی رژیم ایران را در برابر اسراییل، تضعیف کرده است. رژیم ایران مدتهاست به‌دنبال این بوده که نیروهای نیابتی مورد حمایت خود در منطقه را به‌عنوان خط مقدم در نبرد طولانی‌مدت آن با اسراییل، به‌خدمت بگیرد. کارشناسان روز شنبه گفتند، اما اگر حزب‌الله، به‌عنوان مهمترین دارایی نظامی این رژیم، از بین رفته باشد، ممکن است چاره‌یی جز پاسخ دادن نداشته باشد. تصمیماتی که رژیم ایران می‌گیرد تأثیر قابل توجهی بر مرحله بعدی درگیری فزاینده‌یی خواهد داشت که اکنون منطقه را تهدید می‌کند».

 

سقوط دیکتاتور خون‌ریز سوریه

سقوط رژیم جنایت‌کار بشار اسد در سوریه، که سال‌ها یکی از ستونهای کلیدی فاشیسم دینی حاکم بر ایران در منطقه بود، موجی از تحولات سیاسی را در خاورمیانه به راه انداخت این رخداد، پایه‌های استراتژیک نظام ولایت فقیه را به لرزه درآورده شکنندگی عمق راهبردی آن را بارز کرد.

احمد خاتمی، یکی از چهره‌های ارشد شورای نگهبان و خطیب موقت نماز جمعه تهران، در واکنشی آشکار به این تحول، نگرانی خود را پنهان نکرد. او با لحنی هشدارآمیز از نیروهای نیابتی رژیم در عراق خواست که «هوشیاری خود را حفظ کنند» و «فریب وعده‌های پوچ آمریکا را نخورند». این عضو بانفوذ باند خامنه‌ای هم‌چنین با ساده‌لوحی از نیروهایش خواست تا «جلوی تکفیریها را در همان خاک سوریه بگیرند». اما بخش قابل توجه سخنانش این بود: «نویسندگان ناآگاه و بی‌توجه، با قلم‌های خود دل مردم را خالی نکنند و نگویند که مقاومت از بین رفت. مقاومت پابرجاست و تا بیرون راندن آمریکا از منطقه ادامه خواهد داشت» (۱)

 

آغاز فروپاشی دومینووار عمق راهبردی

برای فاشیسم دینی، که خود را سردمدار بنیادگرایی و تروریسم در منطقه می‌دانست، سقوط خاندان اسد نه‌تنها از دست دادن یک متحد استراتژیک، بلکه شروع فروپاشی زنجیره‌وار دیگر مهره‌های وابسته‌اش بود. ناتوانی سپاه پاسداران و گروه‌های نیابتی در حفظ بشار اسد، ضعف ساختاری این نیروها را آشکار کرد؛ نیروهایی که نه‌تنها فاقد انگیزه و توان کافی بوده و در برابر فشارهای سیاسی و نظامی به‌شدت آسیب‌پذیرند.

در عراق، حشدالشعبی به‌عنوان بازوی اصلی نیابتی ایران، اکنون زیر فشارهای فزاینده داخلی و خارجی قرار گرفته است.

حشدالشعبی که با الگوگیری از بسیج ایران و به بهانه مبارزه با داعش شکل گرفت، به‌سرعت به ابزاری برای گسترش نفوذ فاشیسم دینی در عراق و منطقه تبدیل شد. اما ناکامی سیاست‌های ایران در سوریه نشان داد که عمر این گروه نیز رو به پایان است. این نیروها اکنون با دو چالش بزرگ روبه‌رو هستند: نخست، افزایش نارضایتی داخلی در عراق، جایی که بسیاری آنها را عامل فساد و بی‌ثباتی می‌دانند؛ دوم، ضعف روزافزون نظام ایران که دیگر توان پشتیبانی سابق از این گروهها را ندارد.

 

پایان رویاهای خامنه‌ای

خامنه‌ای زمانی با غرور ابلهانه از «نگاه فرامرزی» و «عمق استراتژیک» سخن می‌گفت و تأکید می‌کرد: «این نگاه وسیع جغرافیایی را از دست ندهید... گاهی از واجب‌ترین واجبات کشور هم مهم‌تر است» (۲). اما امروز، با زیر ضرب قرار گرفتن حوثی‌های یمن و چشم‌انداز فروپاشی این عمق استراتژیک، او باید بیش از همیشه نگران حفظ جایگاه خود باشد.

 

شکست حزب‌الله و از دست رفتن تسلط خامنه‌ای بر لبنان

فاشیسم دینی که سال‌هاست با تزریق پول، تسلیحات به حزب‌الله لبنان، در پی تبدیل این کشور به یکی از پایگاههای اصلی نفوذ خود در منطقه بود و از آن برای گسترش نفوذ در لبنان، فلسطین و حتی عراق بهره می‌جست. پس از هلاکت حسن نصرالله و دیگر فرماندهان کلیدی حزب‌الله با یک شکست فاحش دیگر مواجه شد.

حزب‌الله، که زمانی در میدان نبرد با اسراییل خودنمایی می‌کرد، پس از ناکامی‌های پیاپی، ناچار به پذیرش آتش‌بس شد و به نیرویی بی‌رمق و ناتوان بدل گشت. این شکست آشکار، که با پایان تسلط این گروه بر صحنه سیاسی لبنان و قدرت گرفتن دولت قانونی این کشور همراه بود، تعادل جدیدی را رقم زد. دیگر نیروی قدس نمی‌تواند از مسیرهای زمینی سوریه، سلاح و پول به دست این گروه برساند و تنها روزنه باقی مانده برایش، خطوط هوایی بود.

این نیرو سال‌ها با استفاده از پروازهای تهران به بیروت، چمدانهای مملو از دلار را به حزب‌الله منتقل می‌کرد تا هزینه فعالیت‌های تروریستی، خرید جنگ‌افزار و حفظ نفوذ نظام ایران در لبنان را تأمین کند. اما با فشارهای فزاینده جهانی و لزوم نظارت دقیق‌تر بر فرودگاه بیروت، دولت لبنان این پروازها را ممنوع کرد. این تصمیم درست زمانی گرفته شد که سران رژیم قصد داشتند برای شرکت در مراسم تشییع حسن نصرالله راهی لبنان شوند.

ممنوعیت پروازهای تهران به بیروت، موجی از واکنش‌ها را در میان رژیم ایران و وابستگانش در لبنان به‌دنبال داشت. حزب‌الله در تلاشی نافرجام سعی کرد با بستن مسیرهای منتهی به فرودگاه بیروت، جلوی اجرای این تصمیم را بگیرد، اما ارتش لبنان وارد عمل شد و راه را باز کرد. این ناکامی نشان داد که این گروه نیابتی، که روزگاری اهرم فشار خامنه‌ای در لبنان بود، اکنون توان مدیریت اوضاع را از دست داده و زیر فشارهای داخلی و خارجی در حال فروپاشی است.

 

افزایش افسارگسیخته اعدام و سرکوب

در کنار جنگ‌افروزی، رژیم در سال ۱۴۰۳ به سرکوب داخلی نیز شدت بخشید تا شکست‌های پی‌درپی خود را جبران کرده و قیام را در جامعه شورشی ایران مهار نماید. آمار تصاعدی اعدامها در سال ۱۴۰۳ بهترین گواه این واقعیت است.

توطئه‌های رژیم علیه مقاومت ایران، از جمله ترور نافرجام ویدال کوادراس در مادرید و محاکمه غیابی اعضای مجاهدین، بخشی از این واکنش ذلیلانه در قبال شکستها و در وحشت از قیام در تقدیر بود.

 

بحرانهای اقتصادی و اجتماعی

بحرانهای اقتصادی، از جمله تورم افسارگسیخته و فقر گسترده، در سال ۱۴۰۳ به اوج خود رسید. سیاست‌های رئیسی در این زمینه شکست‌خورده بود و پزشکیان نیز برنامه مشخصی برای حل آن ارائه نکرد. این وضعیت، همراه با تضادهای درون رژیم و آثار مرگ رئیسی، جامعه را به سمت انفجاری جدید سوق داد. جنبش‌ها و خیزش‌های مداوم مردم، که در اعتراضات ورزنه و دیگر مناطق نمود یافت، نشان‌دهنده ورود بحران انقلابی به مرحله‌ای نوین بود.

در ماه‌های آخر سال ۱۴۰۳، قیمت دلار در ایران با شتابی مهار نشدنی رو به افزایش رفت. هنوز معلوم نیست این جهش بی‌وقفه تا کجا پیش خواهد رفت یا چه زمانی متوقف خواهد شد.

«کارشناسان اقتصادی سقف ۹۵ هزار تومانی را برای قیمت دلار تا پایان سال ۱۴۰۳ پیش‌بینی کرده بودند و در آستانه این قیمت قرار دارد. با وجود این‌که کمتر از دو روز کاری تا پایان سال ۱۴۰۳ باقی مانده است؛ اما کارشناسان اقتصادی موضوع افزایش تنشهای سیاسی را در قیمت دلار در مدت باقی مانده از سال مؤثر می‌دانند. آنها محدوده ۹۸هزار تومانی را سقف بعدی قیمت دلار در نظر می‌گیرند» (۳) اما امروز شاهدیم که نرخ برابری دلار بسا افسارگسیخته‌تر همه سقفهای پیش‌بینی شده قبلی را درهم شکسته و فراتر رفته است.

هجوم بی‌امان حاکمیت به معیشت و سطح زندگی مردم برای تأمین هزینه‌های سرکوب و جنگ‌افروزی دیگر حد و مرزی نمی‌شناسد. اکنون سخن گفتن از کوچک شدن سفره مردم بی‌معناست؛ سفره‌ای که دیگر نه گوشت دارد، نه لبنیات، نه روغن و نه حتی حداقل‌های ضروری، برای بیشتر مردم چیزی جز خستگی و درماندگی به جا نگذاشته است.

بحران اقتصادی چنان فراگیر و ریشه‌دار شده که عنوان «ابر بحران» هم برای توصیف آن کم می‌آورد. کاهش رشد اقتصادی، کسری فزاینده بودجه، افزایش بی‌رویه نقدینگی، تورم افسارگسیخته، فروپاشی ارزش پول ملی، موج بیکاری، افت دستمزدها، تعطیلی کارخانه‌ها، بحران آب، برق و گاز، نابودی محیط‌زیست، آتش‌سوزی جنگل‌ها، اختلاس‌های کلان، فقر گسترده، بی‌خانمانی، آسیب‌های اجتماعی، اعتیاد، تن‌فروشی و خودکشی، همگی از ویژگی‌های بارز وضعیت امروز ایران هستند. در این میان، بخشی از منابع کشور صرف سرکوب داخلی، صدور ایدئولوژی ارتجاعی، دخالت‌های آشوبزا و پروژه‌های هسته‌یی می‌شود و بخش دیگر به تاراج کارگزاران حکومتی می‌رود. به جای چاره‌اندیشی برای خروج از این فاجعه، رژیم ثروتهای ملی را غارت کرده، به حراج گذاشته و درآمدهای کشور را خرج سرکوب مردم معترض، کنترل زندگی شخصی آنها و پیشبرد سیاست‌های مداخله‌جویانه کرده است.

 

نوروز ۱۴۰۴ آغازگر فصلی نو

سال ۱۴۰۳ برای حاکمیت آخوندی سالی پر از بحران و شکست بود. از مرگ رئیسی و ناکامی خالص‌سازی تا به گل‌نشستن جنگ‌افروزی آن و نیز و تشدید سرکوب، همه و همه نمودهایی از این بحران و شکست هستند.

این روند هم‌چنان ادامه دارد. با تشدید تنگناهای فاشیسم دینی در زمینه اتمی و چشم‌انداز فعال‌شدن مکانیزم ماشه و نیز حمله آمریکا به نیابتی‌های این رژیم در یمن شاهد وضعیت جدیدی هستیم.

در نقطه مقابل، اعتلای مقاومت ایران و پیروزیها و دست‌آوردهای چشمگیر آن در عرصه بین‌المللی، افزایش کمی و کیفی فعالیت کانون‌های شورشی و هم‌چنین تحریم گسترده انتخابات، پیام روشنی داشت: خواست مردم ایران نه اصلاح و رتوش وضعیت موجود و نه بازگشت به وابستگی و دیکتاتوری شاهنشاهی، بلکه سرنگونی کامل ولایت فقیه است. بی‌گمان نوروز ۱۴۰۴ آغازگر فصلی نو در تاریخ معاصر ایران است و پیشاپیش آن را به خلق قهرمان، مجاهدان آزادی‌ستان و کانون‌های شورشی تبریک می‌گوییم.

 

منابع:

(۱) فرارو. ۲۷ آذر ۱۴۰۳

(۲) سایت خامنه‌ای. ۱۰ مهر ۱۳۹۸

(۳) شهر خبر. ۲۷اسفند ۱۴۰۳

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/693f12cc-2836-4461-bce7-bb6381dd20fc"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات