۴۳سال پیش، در دیماه ۱۳۵۸، سردار موسی خیابانی طی یک سخنرانی در دانشگاه تهران، خطاب بهنیروهای اجتماعی هوادار مجاهدین گفت: «آینده مال شماست، بهاین نکته ایمان داشته باشید، یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد».
اکنون بهصحنهٔ ایران بنگریم و تحقق آنچه را که سردار خیابانی آن روز گفته بود، در اعتراف مهرهها و سردمداران حکومت دربارهٔ درهمشکستگی رژیم، بهچشم ببینیم و زوزههای آنها از چشمانداز سرنگونی محتومشان را بهگوش بشنویم:
یک آخوند حکومتی بهنام محمدتقی اکبرنژاد آشکارا خطر سرنگونی را بهشخص خامنهای گوشزد کرد و گفت: «اگر با این دست فرمانی که آمدهایم، برویم، سقوط قطعی است... این مردم یک دفعه سیلی میزنند. نشان دادهاند در تاریخ، یکباره سیلی میزنند» (دیدار نیوز ـ ۸دی۱۴۰۲).
در گفتگوی دیگری که توسط خبرگزاری دولتی ایرنا (۱۱دی ۱۴۰۲) منعکس شده، یکی از سردمداران باندهای مغلوب بهنام شهاب طباطبایی، این سیلی تاریخ را چنین ترسیم کرد: «اگر خدای نکرده در این کشور اتفاقی بیفتد، بین سید محمد خاتمی و سید احمد خاتمی ۶تا تیر چراغ فاصله هست».
حائری شیرازی از آخوندهای حوزه در یک برنامهٔ تلویزیونی وحشتش را از سرنگونی و انقلاب برملا نمود و گفت: «... انقلاب چیزی است که من و شما را، همه را نابود میکند انقلاب بر دوش ملت عصبانی حرکت میکند که بههیچکس رحم نمیکند اگر با این رویکرد جلو برویم، چنین نگرانی وجود دارد که دیگر نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان» (یوتیوب- ۲۷شهریور ۱۴۰۲)
آنچه گفته شد (که البته مشتی از خروار است) تنها ناظر بر یکطرف این نبرد سهمگین و تاریخی است. نبردی که بیش از ۴دهه است بین مجاهدین و دیکتاتوری خونریز و ضدبشری ولایت فقیه جریان دارد. اکنون باز هم از منظر رژیم بهطرف دیگر این جنگ، یعنی مجاهدین بنگریم:
خمینی عزم جزم کرده بود که سازمان مجاهدین را نابود کند و تا آخرین نفر مجاهدین و حتی «هوادار روزنامهخوان» شان را از دم تیغ بگذراند؛ در این مورد از قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی هم ابا نکرد. اما در هدف ریشهکن کردن مجاهدین، دماغش بهخاک مالیده شد و شکست خورد.
پس از این شکست، سیاست رژیم سالها بر این مبنا بود که همزمان با اعدام و شکنجه و ترور اعضا و هواداران مجاهدین، در داخل و خارج کشور، با توطئهٔ سکوت، موجودیت سازمان مجاهدین را انکار کند.
اما بهزودی دریافت که این تلاش احمقانه برای پاک کردن صورت مسأله بهضررش تمام شده و اندیشه و آرمان مجاهدین در سراسر کشور و بهخصوص در میان اقشار آگاهتر جامعه رسوخ یافته و هر روز بیش از روز پیش جوانان را جذب آنان کرده است.
ناگزیر در این سیاست تجدید نظر کرد. غریبآبادی، معاون بینالملل قضاییه جلادان گفت: «در برههیی عقیده بر این بود که نیازی نیست که اسمی از مجاهدین ببریم. اما ما نظرمان این نیست» (تلویزیون رژیم ـ۳تیر ۱۴۰۱) وی در همین اظهارات اذعان کرد: «ما در هیچ ملاقاتی نیست که بهقضیه مجاهدین نپردازیم».
دژخیم دیگری بهنام موگویی که مستندساز امنیتی و اطلاعاتی رژیم است، سیاست توطئهٔ سکوت دربارهٔ مجاهدین را بهباد حمله گرفت و گفت: «سیاستهایی در تلویزیون در دههٔ ۷۰ بود که دیگر دربارهٔ مجاهدین حرف نزنید اینها تمام شدند؛ دههٔ ۸۰ خودشان را در افکار عمومی کاملاً بازسازی کردند. مسألهٔ انتخابات ۹۶ چه بود؟ اعدامهای۶۷!» (اعتماد آنلاین ـ ۲۷تیر ۱۴۰۲).
همین موضوع در میزگردی با شرکت نظریهپردازان ولایت خامنهای، مورد تأکید مضاعف قرار گرفت و گفته شد «موضوع اصلی ما در کشور مجاهدین خلق است و باید بهآنها بپردازیم» (ایرنا ـ ۱۱مرداد ۱۴۰۲).
یکی از افراد این میزگرد (قوچانی) نیز تأکید کرد: «ما باید این را بدانیم مسألهٔ مجاهدین خلق، مسألهٔ روز ماست و صرفاً یک مسأله تاریخی نیست... مسألهٔ سازمان، مسألهٔ امروز ماست».
برای حذف این «صورت مسأله»، رژیم تمام قوای خود در داخل و خارج کشور را بسیج کرده تا با صرف هزینههای سرسامآور، دروغ و بهتان بههم ببافند، فیلم و سریال تلویزیونی بسازند، صدها عنوان کتاب بنویسند، نمایش روحوضی محاکمهٔ مجاهدین را بعد از ۴دهه اعدام و قتلعام بیمحاکمه بهصحنه بیاورند، تا بهخیال خود چهرهٔ مجاهدین را مخدوش کنند. اما پیوسته نتیجهٔ معکوس گرفتهاند. تا آنجا که حداد عادل پدر زن مجتبی خامنهای و رئیس اسبق مجلس ارتجاع میگوید: «عدم آگاهی از جنایتهای (مجاهدین) که بهدلیل کوتاهی دستگاههای اطلاعرسانی و هنری، طی این سالها صورت گرفته است، باعث شده تا قضاوت مردم نسبت به (مجاهدین) سمتوسو بگیرد».
این نتیجه و فرجام نبردی ۴۳ساله است که سردار خیابانی طی یک سخنرانی، چنین پیشبینی کرده بود: «نه اشتباه میکنید، مجاهدین را نمیشود از بین برد. ممکن است ما ر ا بکشید، ممکن است ما را زندانی بکنید، اما نه، مجاهدین از بینرفتنی نیستند. مگر گذشته نشان نداد؟ این فکر باقی ماندنی است چون حق است. این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ باز خواهد کرد. این پرچم اگر هم امروز از دست ما بیفتد، دست دیگری حتماً آن را برخواهد گرفت. پس ما حق داریم امیدوار باشیم، ماحق داریم از مشکلات و خطرات نهراسیم و از آنها استقبال کنیم. ماحق داریم بر توطئهها و توطئهچینها نیشخند بزنیم» (۳۰فروردین ۱۳۵۹).