رژیم ضدبشری آخوندی از روز اول با غصب حاکمیت مردم و با دروغ و دغل بر مسند قدرت تکیه زده و در نتیجه در تمام عمر بیش از ۴۰ساله خود هیچگاه به کمترین وحدتی با جامعه ایران و مطالبات مردم ایران نرسید. حتی فراتر از این، هیچگاه به وحدت و انسجام داخلی هم دست نیافت. نمونه بارزش متولیان ریاستجمهوری رژیم که با همه سرسپردگی و التزام به ولایتفقیه، در نهایت از بارگاه حاکمیت دینی رانده شده و مورد غضب قرار گرفتهاند. این امر در باره روحانی هم صادق است و در حالیکه هنوز دو سالی از ریاستجمهوری او باقیست، هر روز از طرفی تحت فشار قرار گرفته و بهسان چوب دو سر نجس، هم از سوی اصلاحطلبان کذایی زیر ضرب است که او را به بیعملی متهم میکنند و هم ملعون اصولگرایان خامنهای است که او را دروغگو و خائن مینامند.
«بدترین وضعیت» نظام!
در این بین عاملی که باعث افزایش کیفی فشارها روی روحانی شده است قیام شورانگیز آبان است. البته حمله به روحانی مدتها بود تشدید شده بود و بهخصوص بعد از تاثیر تدریجی تحریمها و نزدیک شدن فروش نفت رژیم به صفر جناح ولیفقیه روزی نبود که بهدلیل گرانی و مشکلات اقتصادی از روحانی طلبکاری نکنند که چرا برجام و دعوی مذاکره با کدخدا به جایی نرسید ولی بعد از قیام آبان که تمامیت رژیم به لبه پرتگاه سرنگونی رسید حمله به روحانی ابعاد دیگری گرفته و جناح ولیفقیه مذبوحانه میکوشد با دجالیت و تبلیغات، هم او را عامل همه بدبختیها نشان دهد و هم ناقوس سرنگونی را به خرابی وضع دولت روحانی منحصر کند که: «دولت روحانی در ایران در بدترین وضعیتی بهسر میبرد که اساساً یک دولت میتواند در آن قرار داشته باشد. روحانی رئیسجمهوری است که اکثریت مطلق جامعه ـ حتی کسانی که به او رأی دادهاند ـ درصدد خلاص شدن از دست او هستند». (وطن امروز ۲۶آذر ۹۸) در حالیکه امام جمعه ورامین به جای پیچاندن موضوع و محدود کردن خرابی وضع به دولت روحانی اقرار کرد که رژیم در آستانه غرق در دریای خشم مردم است: «هدایت رهبر در این مقطع کشتی انقلاب را از غرق شدن نجات داد» (مهر آخوندی ۲۲آذر ۹۸)
روحانی چرا استعفا نمیدهد؟
شاید یک سؤال به ذهن بزند که اگر چه روحانی هم مثل بقیه سردمداران رژیم بهدنبال کرسی و قدرت و منافع باندی خود است ولی او که بهتر از هر کس دیگری به وضعیت نظام اشراف دارد و میداند کار نظام بهخصوص بعد قیام آبان بسیار زار و نزار است و از طرفی هم میداند ولیفقیه بهخاطر هژمونی خودش و تهدیدی که از سوی مذاکره برای نظام ولایت حس میکند «مذاکره سم است و مذاکره با آمریکا سهم مهلک»، اجازه باز کردن راه به سوی کدخدا و آویختن به دامان غرب را به او نمیدهد پس چرا استعفا نمیدهد؟ چرا این همه ذلت و فشار و تحقیر را به جان میخرد؟ چرا حتی با پیش کشیدن موضوع استعفا بخشی از فشار باند غالب را خنثی نمیکند؟ او میداند ولیفقیه در چنان وضعیت بحرانی است که اجازه استعفا نخواهد داد ولی شاید با این تهدید قدری امتیاز داخلی بگیرد.
در پاسخ میتوان گفت روحانی اگر چه به وضعیت خراب و بنبست در همه زمینهها آگاه است ولی اولاً او یکی از مهمترین مهرههای سرکوب و جنایت در همین نظام توتالیتر و امنیتیترین آخوند این حاکمیت بوده و میداند رژیم به نقطهای رسیده که دیگر ظرفیت و تحمل مطرح شدن استعفایش را نیز ندارد و چه بسا همین عامل بهانهیی برای جرقه دیگری شود. ثانیا میداند همین تعادل لرزان با طرح استعفای وی از دست رفته و ریزش قسمتهای بیشتری از نیروهای داخل حاکمیت را بهدنبال دارد که آن هم میتواند منجر به جرقه شود. ثالثا بهخوبی به تاریخچه نظام و وضعیت رؤسای جمهور سابق اشراف دارد و میداند به میزانی که با دستگاه ولایت فقیه ساز مخالف بزند در نهایت سرنوشت تلختری در انتظار او خواهد بود. سرنوشتی فراتر از حصر و انزوا و ممنوعیت تصویر و سخنرانی و... چون رژیم دیگر رژیم قبلی نیست و فاز پایانی دیکتاتور فرا رسیده و قانونمندیهای این مرحله خشنتر و سهمگینتر از همه مراحل قبلی است. در همین رابطه است که ارگان سپاه جهل و جنایت یعنی خبرگزاری فارس هشدار میدهد که «استعفای روحانی میتواند آسیب جدی به حاکمیت وارد کند» و او را تهدید میکند که «روحانی اگر استعفا کند حتی ممکن است مجرم و متهم شناخته شود و طبق قانون استعفای وی قابلیت پیگرد قانونی یابد» و پیشاپیش استعفای وی را در تراز سرنگونی میداند: «این کار خیلی خطرناک است و حتی نوعی براندازی و خیانت محسوب میشود». (۲۵آذر ۹۸)
روزنامه حکومتی جهان صنعت هم روز ۲۶آذر ۹۸ به واقعیت شرایط بحرانی رژیم و غیرممکن بودن استعفای روحانی اشاره کرده و مینویسد: «حاکمیت و رهبری اجازه استعفای روحانی را نمیدهند چرا که شرایط کشور بهگونهیی نیست که دولت کار را با سرپرست یا شورای ریاستجمهوری ادامه دهد.» روزنامه حکومتی جوان هم در همین روز، تزلزل منطقهیی رژیم را یادآوری میکند تا خطر بیظرفیتی رژیم را نتیجه بگیرد: «به موازات اغتشاشات در عراق و لبنان، نخستوزیران این دو کشور استعفا دادند و این رخداد به بیثباتی و هرج و مرج دامن زد. آیا این طیف به تبعیت از توطئه آمریکا بهدنبال پیاده کردن همین وضعیت در ایران است؟».
منفوریت کامل یا محبوبیت «تکرقمی»؟
نتیجه اینکه بعد از قیام آبان جنگ گرگها در داخل رژیم مدار عوض کرده است. در این بین هر کس در پی این است که تقصیر گرانی بنزین را که جرقه قیام بود گردن دیگری بیندازد ولی مردم ایران از این دعواهای حیدری نعمتی عبور کردهاند. از این منظر، حتی موضوع استعفای روحانی یک موضوع فرعی است و موضوع اصلی این است که رژیم چه با روحانی و چه بدون روحانی هیچ راهحلی در مقابل خود ندارد و محکوم به سرنگونی است. بقیهاش جنگوجدال رسانهیی و بازیهای سیاسی در یک نظام دیکتاتوری فرسوده در آخرین مرحله عمرش است. مهمترین ویژگی قیام آبان هم اتفاقاً همین بود که دعوای اصلی یعنی جدی بودن سرنگونی را برجسته کرد بهطوریکه سایر موضوعات و اخبار مثل انتخابات مجلس ارتجاع، رفتن روحانی به ژاپن و مالزی و دود و دم بر سر مذاکره و یا دعوای تصویب شدن یا نشدن FATF و... هم نمیتواند از اهمیت موضوع اصلی کم کند. از نتایج همین دعوای اصلی است که رسانههای رژیم اذعان میکنند که میزان تنفر مردم از رژیم (که آنها روحانی میگویند) به بالاترین حد خود رسیده است: «محبوبیت حسن روحانی... بعد از ماجرای گرانی بنزین اگر به صفر نرسیده باشد، حداقل تکرقمی شده است». (فرهیختگان ۲۵آذر ۹۸)
و این سرنوشت همه دستگاههای خودکامه و عمله و اکره نرمتن و سختسر آنها در واپسین مراحل حیاتشان است. فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ