این روزها در همه جا، گفتهها و نوشته، گپ های سیاسی و فعالترین گفتمان روز؛ پیرامون موضوع «آلترناتیو» دور میزند.
چرا؟!
این در حالی است که جامعه در تب گرانی و فقر و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی میسوزد و قیامها و اعتراضات از همه جا شعله میکشد.
مسعود رجوی به این سؤال چنین پاسخ داده است:
«وقتی که رژیمی دارد واژگون میشود، موضوع و صورت مسأله، آلترناتیو و رهبری است».
ما در گفتمان «شرایط عینی انقلاب» (بخش دوم) دیدیم که به استناد همه دلایل عینی وذهنی، نظری و عملی، ایران در«موقعیت انقلابی» قرار دارد و«شرایط عینی انقلاب» ازهر نظر فراهم است. تعریف تئوریک این شرایط را هم دیدیم و خواندیم که: «بالاییها دیگر نتوانند و پائینیها دیگر نخواهند».
جامعه ایران و افکار بینالمللی شاهدند که از۷دیماه ۱۳۹۶ تا امروز هیچ تضاد و مشکلی نیست که نهایتا، و بهرغم سرکوب وحشیانه رژیم، به صحنه خیابانها کشیده نشود. اینکه آخوندها در عموم صحنهها در بنبست کاملند، یک موضوع نظری نیست، آنها هیچ پاسخی برای هیچکدام از ضروریترین نیازهای حیاتی و اولیه مردم ندارند و مردم؛ همانها که طی سالیان گذشته با رنج تمام این رژیم را تحمل کردهاند، دیگر جان به لبشان رسیده، با شعار مرگ بر خامنهای ـ روحانی، رژیم را پس زده و به آن نه گفتهاند.
وقتی آنها شعار میدهند: «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا!»، این نشان از بلوغ و فهم سیاسی جامعه دارد که بر کلیت این رژیم خط بطلان کشیده و آینده خود و میهنشان را در نظام دیگری جستجو میکنند. حکومت هم با همه مزدوران و خدم و حشمش دیگر نتوانسته و نمیتواند این وضعیت را کنترل کند. در صحنه بینالمللی نیز سیاست دیرپای مماشات شکست خورده و امدادهای غیبی به آخوندها در آمریکا متوقف شده و در اروپا هم در حال رنگ باختن است. به این ترتیب در یک بررسی و نگرش واقعبینانه دیدیم که دیگر شکی وجود ندارد که این رژیم عمرش به پایان رسیده و سرنگونی تردید برنمیدارد. بنابراین سؤالی که بلافاصله در ذهن هر فرد سیاسی تداعی میشود این است که پس از سرنگونی رژیم آخوندی، چه کسی و چه جریانی جایگزین آن خواهد شد؟ این سؤال وقتی درباره کشوری با اهمیت تاریخی و موقعیت بسیار مهم استراتژیکی ایران مطرح میشود، به مراتب حساستر و پرهیجان تر است. آن هم ایرانی که تجربه انقلاب ۵۷ و سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی را پشت سرگذاشته اما از همان فردای انقلاب بر اثر خیانت عظیم خمینی، به اسارت فاشیزم خونخوار مذهبی درآمده است.
به این ترتیب مسأله جانشین و آلترناتیو جمهوری اسلامی به یک موضوع داغ و گفتمان بیش ازپیش جدی، عاجل و مبرم تبدیل شده است. چه کسی آمادگی و ظرفیت جایگزینی این رژیم ـ با این همه ویرانیهایی که به بار آورده ـ را دارد؟! و راستی ایران آینده را چه کسی و کدام جریان رقم خواهد زد؟ این جدیترین گفتمان مطرح در سطح ملی، منطقهیی و بینالمللی است که سرانجام در صحن خیابانهای ایران رقم خواهد خورد.
قیام تا پیروزی
استمرار بلا وقفه قیامها از ۷دیماه ۹۶ تا امروز، بهرغم سرکوب وحشیانه، قویترین دلیل و بینه ایست که نشاندهنده وضعیت انفجاری و روزهای پایانی و احتضار رژیم آخوندی است.
قیامی که در ۱۴۲شهر شورشی ایران آغاز شد، و در عین افت و خیزها، قلههایی چون مرداد ۹۷ را نیز پشت سرگذاشت و در پهنههای مختلف تعمیق شد و گسترش یافت.
قیام سراسری مردم ایران ـ دی ۹۶
نیروهای شرکت کننده در این خیزشها، کارگران،کشاورزان،کولبران، کسبه و مردم غارت شده و دیگر زحمتکشان و تهیدستان، یعنی همان نیروهای توفنده قیام سراسری دیماه و کانونها و شهرهای شورشی هستند و به گفته مریم رجوی «آنها نمایندگان نسل بیقراری هستند که به چیزی کمتر از آزادی خلق و میهن رضایت نمیدهند. آنان خشم و نفرت عموم مردم ایران علیه فاشیسم دینی حاکم را به نمایش گذاشتند».
اجلاس میاندورهیی شورای ملی مقاومت ایران (چهاردهم و پانزدهم تیر۱۳۹۷) هم از این قیامها و اعتصابها چنین یاد کرده است: «تداوم جنبش اجتماعی و برآمدهای ستایشانگیز آن، نظیر اعتصاب بازار، قیام در تهران بهدنبال بحران ارزی و گرانی، اعتصاب سراسری کامیونداران، همچنین خیزشها و تپشهای مستمر انقلابی در خرمشهر، آبادان، اهواز، کازرون، اصفهان، بانه و دیگر مناطق کردستان، بر ارزیابی اجلاس قبلی شورا مهر تأیید میزند که «قیامهای شکوهمند دیماه ۹۶چنان تحولی در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران پدید آورده که دیگر نه جامعه ایران، نه رژیم حاکم، نه روابط این رژیم با منطقه و جهان، به شرایط قبل از این قیامها ـ که از سوی محققاًن صاحبنظر واجد مشخصههای ”یک انقلاب کامل“ توصیف شده است ـ برنخواهد گشت».
اجلاس شورای ملی مقاومت ایران ـ تیر ۱۳۹۷
پیام این قیام گسترده که خاموشی نمیپذیرد، بیوقفه ادامه دارد و دائماً گسترش و عمق پیدا میکند، این است که مردم ایران به نقطهیی از آگاهی و انگیزش رسیدهاند که بهرغم سرکوب شدید، میتوانند قیام کنند و نیروهای رژیم سرکوبگر را عقب برانند. آری، مردم ایران با قیامها و کانونهای شورشی، اهرم سرنگونی را بهدست گرفتهاند.کامیونداران از روز اول مهرماه، سومین مرحله اعتصاب خود را بهرغم همه تهدیدهای رژیم با قدرت و اتحاد عمل تحسینانگیز شروع کرده و ادامه میدهند.
در ساختار اقتصادی- اجتماعی ایران و رژیم حاکم، اعتصاب و تظاهرات نیرومند بازاریان سراسر ایران و بهخصوص بازار بزرگ تهران، تیرخلاصی بود به امیدهای واهی باقیمانده رژیم. چرا که آخوندها بنا به خاستگاه طبقاتیشان بازار را بخش اصلی نیرو و منبع مالی خود به حساب میآوردند و باور و حساب و کتابشان چنین بود که بازار هرگز علیه حاکمیت، شورش و اعتراض نخواهد کرد. اما تظاهرات و اعتصاب شجاعانه چهار روزه بازاریان و سپس اعتصاب مهرماه آنان، خوش خیالی و محاسبات آخوندها را از اساس بههم ریخت. تا آنجا که خامنهای در وحشت از بهم خوردن تعادل نظامش ناگزیر شد قاضیالقضات خونخوارش صادق لاریجانی را به صحنه بفرستد تا تظاهرات بازار را «اخلال درنظم اقتصادی کشور» خوانده و بازاریان را به جرم افساد فیالرض به اعدام یا میینیمم ۲۰ سال زندان تهدید کند. گرچه هیچکس برای پهلوان پنبه ارتجاع و تهدیداتش تره هم خورد نکرد.
مریم رجوی: نشانههای پنج گانه سرنگونی
مریم رجوی در سخنانش در گردهمایی بزرگ ایرانیان (۹تیر۹۷) نشانههای پیدا شدن دکل کشتی سرنگونی را در پنج محور بیان کرد:
اول نشانه این است که شعبده «راه حل از درون» فاشیسم دینی، سوخته و باطل شده است، مردم و جوانان شورشگر، پایان کارِ هر دو جناح رژیم را اعلام کردهاند.
دومین نشانه دوران سرنگونی این است که مردم ایران برپایی قیام و یک جنبش اعتراضی را در زیر سرکوب حداکثر، ممکن کردهاند.
سومین نشانه سرنگونی محتوم فاشیسم دینی این است که تنشها و تضادهای اقتصادی و اجتماعی به نقطهیی رسیده که بازگشتناپذیر است و آخوندها نه راهحلی دارند، نه میخواهند و نه میتوانند مشکلی را حل کنند.
چهارمین نشانه این است که در سطح بینالمللی، آخوندها مهمترین پشتوانهٔ سیاست مماشات را که در آمریکا بود [اوباما] از دست دادهاند.
پنجمین و مهمترین نشانه دوران سرنگونی این است که آنچه آخوندها از آن میترسیدند، بهدست آمده و آن پیوند میان خشم محرومان و ستمزدگان با مقاومت سازمانیافته است.
چرا ولایت فقیه به این نقطه رسیده؟
سؤال این است که چرا رژیم ولایت فقیه بهرغم این همه اختناق و سرکوب در داخل و صدور بحران به کشورهای منطقه و حمایت از تروریسم و در عین حال پشتوانهٔ چهار دهه مماشات غرب، به این نقطه افول و بنبست رسیده است؟! آیا این یک امر اتفاقی است یا اینکه قانونمند است؟
در اینکه این رژیم ضدتاریخی، در پایه ساختار و عنصر محتواییاش میرا و زوال یابنده است تردیدی نیست، اما کدام نیروی بالنده و نیرومند توانسته آرزوهای ماندگاری چند صد ساله خمینی را چون برف تموز ذوب کرده و به باد فنا بدهد؟! کدام نیرو توانسته موجبات به بنبست رسیدن سیاست مماشات در رابطه با این رژیم را فراهم کرده، با سیاستی اصولی و پایداری تمامعیار و پرداخت بها، وضعیت موجود را به رژیم ملاها و مماشاتگران حامی آن تحمیل نماید؟ آیا کسی جز مقاومت سرفراز و مجاهدین خلق ایران؟!
۴دهه رویارویی افشاگرانه به بهای رنج و خون
مریم رجوی در اجلاس میاندورهیی شورای ملی مقاومت ایران (چهاردهم و پانزدهم تیر۱۳۹۷) با یادآوری مبارزات شورا در پهنههای گوناگون افزود: «از افشای نقض حقوقبشر در ایران تا بمبسازی و برنامهٔ مخفیانه اتمی و از صدور ارتجاع و بنیادگرایی تا افشای تروریسم و نیروی تروریستی قدس و برنامههای موشکی رژیم، شورای ملی مقاومت ایران مبتکر، آغازگر و پرچمدار بوده و شرایطِ بهدام افتادن دشمن مردم ایران را در این میدانها فراهم کرده است». وی پیش از این در گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس همین واقعیت را به تفصیل، در بیانی روشن و پرسشگرانه در قبال دعاوی و توهمات آلترناتیوسازان زمانه طرح کرد که عینا در زیرآوردهایم:
«اگربدون سابقه و پشتوانهٔ جنگیدن با دو رژیم، بدون مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی، بدون مقاومت سراسری و کهکشان شهیدانش و بدون در افتادن با اصل ولایت فقیه و اصلاحطلبان قلابی، میتوان حاکمیت مردم را جایگزین کرد، بفرمایید، درنگ نکنید.
اگر بدون مقابله با خمینی بر سر جنگ ضدمیهنی و گِلگرفتن تنور جنگ و شعار «فتح قدس از طریق کربلا»، بدون تحمیل آتشبس با یکصد رشته عملیات ارتش آزادیبخش ملی، و فتح مهران و پیشروی تا دروازه کرمانشاه، و بدون افشای جهانی برنامهها و تأسیسات اتمی، موشکی، شیمیایی و میکروبی رژیم آخوندی، میتوان آخوندها را بهزیر کشید، بله درنگ نکنید.
اگر بدون افشای جهانی نقض حقوقبشر و جنایتهای رژیم در۶۴ قطعنامه ملل متحد و بدون جنبش دادخواهی زندانیان سیاسی قتلعام شده در سال۶۷، بدون کارزار اشرفنشانها در چهارگوشه جهان و پایفشردن بر حقوق ملت ایران به مدت ۴دهه، بدون برنامه و طرحهای مشخص شورای ملی مقاومت و دولت موقت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران و سرانجام، بدون رهبری آزموده و مشخص که پنج دهه این مبارزه سهمگین را پیش برده، اگر بدون اینها میتوان این راه ۵۰ساله را یکشبه طی کرد و صرفاً با رویای حمایت خارجی در ایران تغییر واقعی ایجاد کرد، بفرمایید این گوی و این میدان.
اما بگذارید بگویم که این خواب و خیال فقط با الگوی اشغال کشور عراق، یعنی با لشکرکشی خارجی متصور است، که نتیجه آن هم از قبل معلوم است.
در این ۴۰سال، مدعیانی که اهل قیمت دادن نبودند، همه، شانس خود را آزمودند. ولی واقعیتها و تجربهها، نشان داده که این رژیم تاریک و سیاه، نه استحاله و اصلاح میشود. نه «سبز» و «مخملی».
سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت میخواهد. صداقت و فدا میخواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی میخواهد. کانون شورشی میخواهد و ارتش آزادی.
صنعت آلترناتیو سازی و اهمیت آن
مریم رجوی همچنین به صنعت آلترناتیو سازی بهعنوان یکی از نشانههای سرنگونی اشاره کرده و میگوید:« صنعت آلترناتیوسازی مجازی و مونتاژ در بازار سیاست، البته با کپیچسبان، این روزها رونق یافته است، که این هم از علائم دوران پایانی رژیم است». فیالواقع روزی نیست که در فضای مجازی یک پلتفرم سیاسی ارائه نشود و فردی یا گروهی خود را جایگزین سیاسی حکومت آخوندی معرفی نکند. ولی چرا اینها چند ماه قبلتر به این فکرها نمیافتادند؟! در صحنه سیاسی ایران چه اتفاقی رخ داده که جایگزینها و پلتفرمهای جدید ظهور میکنند و مدعیان بهدستگرفتن قدرت پس از حاکمیت آخوندی زیاد شدهاند؟
مریم رجوی در گردهمایی بزرگ ایرانیان
واقعیت این است که رونق گرفتن صنعت آلترناتیوتراشی، از علائم دوران پایانی نظام است.کسانی که پلتفرم ارائه میکنند و آلترناتیو معرفی مینمایند، بهطور تلویحی قبول دارند که این رژیم رفتنی است و دیگر نمیتوان به آن امیدی بست، بنابراین باید به حاکمیت بعدی اندیشید. یعنی چه بخواهند و چه نخواهند، چه به این موضوع واقف باشند یا نباشند، قبول کردهاند که این حکومت سرنگون خواهد شد و در صف «براندازان» ثبتنام کردهاند. بدین ترتیب، رونق گرفتن پدیدهیی به نام «آلترناتیو تراشی» خود علامتی بر واقعی بودن و حتمیت دوران پایانی این نظام است.
(مریم رجوی در گردهمایی بزرگ ایرانیان ـ ۹تیر۹۷)
مسعود رجوی: عهد ما سرنگونی است
«سرنگونی و تغییر رژیم وظیفه و کارما، و برعهده ما و مردم و پیشآهنگ انقلابی خلق ماست؛ با کانونهای شورشی و مؤسسان چهارم ارتش آزادی. در این راستا چگونه میتوان شعلههای قیام را به یکدیگر گره زد تا آتشفشانی برانداز و بنیان کنبهپاشود؟ پاسخ در”همه باهم“ باسمهیی خمینی در جریان انقلاب ضدسلطنتی نیست. منظور او ”همه بامن“ بود. اتحاد و همبستگی، در میدان عمل برای سرنگونی استبداد دینی موضوعیت پیدا میکند و محک میخورد. این به گونهیی درون جوش و قانونمند، صفوف را تصفیه و از شیخ و شاه، از استبداد و وابستگی، و از فرصتطلبی و میوه چینی و موج سواری، پالایش میکند. این چنین، طلای ناب وحدت از بوتهٔ آزمایش در میدان عمل عبور میکند. و الا، سره از ناسره هیچگاه تمیز داده نخواهد شد. بنابراین، پاسخ پیشتاز، در جنگ صد برابر و شورشگری حداکثر است. آنقدر که دشمن را به عقبنشینی وادار کند. آنقدر که بند از بند رژیم بگسلد»- از پیام شمارهٔ۹– ۴تیر۱۳۹۷
بخشهای اول و دوم از همین سری مقاله:
سرنگونی رژیم ایران و آلترناتیو دموکراتیک - بخش اول - قیام ایران سر بازایستادن ندارد
سرنگونی رژیم ایران و آلترناتیو دموکراتیک - بخش دوم - شرایط عینی انقلاب