روز یکشنبه ۳شهریور خبرگزاریها از سفر یکباره جواد ظریف به فرانسه خبر دادند. این در حالی بود که ظریف ۲روز پیش از آن از فرانسه برگشته بود. سفرهای پیاپی وزیر خارجه آخوندها، موجی تازه از بحران درونی رژیم را دامن زد. از یکسو دلواپسان عمامه بر زمین میکوبند که چرا تن به سفرهایی میدهید که جز امتیازدهی کلان، برای نظام حاصلی ندارد؛ از طرف دیگر روحانی اعتراف میکند در شرایط بنبست نظام، شعارهایی تو خالی از قبیل «ایستادگی»، جز پادرد و کمردرد مزمن برای نظام حاصلی ندارد!
این تلاطم سیاسی ناشی از چیست؟ چه نتیجهای از این وضعیت میتوان گرفت؟ با توجه به سفر ناگهانی جواد ظریف به فرانسه، پیامدهای این سفر در درون رژیم چه بود؟
مهمترین پیآمد سفر ظریف را باید درون نظام و رسانههای آن جستجو کرد.
کیهان از «سفر نابهجای ظریف به فرانسه تشدید فشار به خیال گشایش» نام برده و اضافه میکند این اقدامات نابهجا «قطعا نتیجهای جز تشدید گستاخی و فشار ندارد».
عصر ایران هم به باند روحانی میگوید چرا اینقدر ذوقزده شدید؟ بعد هم نتایج این سفر را نسیه توصیف کرده و با اشاره به واقعیت ضعف جدی رژیم در تعادل سیاسی موجود میگوید: «آیا این حجم از ذوقزدگی و سفر به فرانسه، ایران را در موضع ضعف قرار نمیدهد»؟
از آن طرف روحانی به صحنه آمد و از اقدامش دفاع کرد. اما آنچه که در حرفش بارز بود یک اعتراف جدی به خفگی ناشی از تحریمها بود.
آنجا که به باند دلواپسان گفت: «بعضیها انگار پنبه در گوششون کردن و هر چی ما میگیم نمیشنون... ما الآن در یک شرایطی قرار گرفتیم که شما میدانید که یک سال است شدیدترین تحریم را بر ما وارد کردند».
بعد هم با مسخرگی گفت، برای چه وقتی ایستادن حاصلی ندارد بایستیم؟ جز اینکه پادرد و کمردرد میگیریم؟
بههرحال آنچه که خیلی بارز است، پس از سفر ظریف راهافتادن موج تازهای از بحران درونی نظام است.
آیا این سفرها واقعاً بینتیجه بود؟
برای پاسخ مستدل به این پرسش هنوز باید صبر کرد. بههرحال از روز یکشنبه ۳شهریور شاهد یک کنش و واکنش سیاسی نامعمول هستیم. همین که یکباره ظریف را به «بیاریتز» میبرند و در یک مهمانخانه مینشانندش و سپس ۳ساعته برش میگردانند، حاکی از این کنش و واکنشها است. البته الآن هنوز نمیتوان گفت موضوع دقیقاً چیست. زیرا در اینگونه مواقع خیلی چیزها را اگر حتی حقیقتاً واقع هم شده باشد، آشکار نمیکنند.
اما یک چیز مسلم است و آن اینکه بنبستی وجود دارد که رژیم در آن گرفتار شده و مهمتر اینکه توان و ظرفیت خروج از آن بنبست را ندارد.
شاهد این مدعا همین سفر ظریف است. بههرحال رژیم بهقول روحانی در سختترین شرایط ممکن قرار گرفته است. یعنی به وضعیتی رسیده که تا قبل از تحریم روزانه ۲میلیون و ۷۰۰هزار بشکه نفت میفروخت، اما اکنون التماس میکند اجازه دهند ۷۰۰هزار بشکه بفروشد!
اقتصاد رژیم از هم پاشیده شده. پول ندارد که حتی به مزدوران نیابتیاش بدهد. حتی بهقول نیویورک تایمز پول حزبالشیطان را هم نصف کرده است.
بنابراین بهطور منطقی تمامی باندهای نظام باید استقبال کنند که چنین سفری انجام شود تا شاید یک منفذی برای نظامشان بازگردد! اما بحران درونیشان آنچنان حاد است و شیرازه نظامشان آنقدر ازهمگسیخته است که حتی صبر نمیکنند تا نتایج اولیه سفر هم روشن شود به همین علت است که دیده میشود بلافاصله موج حملات به یکدیگر آغاز میگردد.
برای همین میتوان گفت هیچکدام از این اقدامات دردی را نمیتواند از رژیم دوا کند و خودش باعث تشدید بحرانهای بعدی میگردد.
اکنون اگر سؤالی باشد این است که چرا رژیمی که به این بازتابهای درونی خودش اشراف دارد، وارد چنین اقداماتی میشود که قبل از بازدهی بیرونی، کاستی و نقصان درونی نصیبش میکند!
و اینجاست که باز به همان شاهبیت وضعیت رژیم میرسیم؛ رژیم ناگزیر از انجام این اقدامات است زیر دچار خفگی اقتصادی شده و بازتابهایش را باید در این دستگاه دید.
در همین دستگاه است که رژیم حتی تحقیر و توهین را هم تحمل میکند تا شاید از این حالت خفگی نجات پیدا کند.
سفر دیپلماتیکی که با احضار از آن سوی دنیا برای یک ملاقات ۲-۳ساعته با توقف و میزبانی در یک مسافرخانه محلی در کدام پروتکل دیپلماتیکی نوشته شده است که با آخوندها اینگونه رفتار میگردد و اینها نیز خودشان میپذیرند و با طیب خاطر به آن تن میدهند!
آیا رژیم این میزان از تحقیر را نمیفهمد؟ بیشک میفهمد، اما از آنجا که در حال خفه شدن است، به هر چیزی چنگ میزند. ظریف در توئیتی گفت: «مسیر سختی را پیشرو داریم، اما رفتن بهتر از نرفتن است»!
دنبال گشایش یا بهدنبال خواب و خیال گشایش؟
کیهان با اشاره به همین سفر نوشته این سفر به خیال گشایش است. اتفاقا کیهان درست میگوید. زیرا در وضعیت کنونی، رژیم ۲راه بیشتر ندارد؛
یک راه ایستادگی در برابر جامعه جهانی است که بهقول خامنهای حاصلش میشود لهشدن زیر فشارها.
یک راه هم کوتاهآمدن و زهرخوری است که در شرایط کنونی رژیم معنای این را هم میداند که همانا تسلیم شدن است که باز بهقول خامنهای میشود همان تنزل بیپایان که آثارش در سقوط آسانسوری و نفی تمامیت رژیم است یعنی هر دو راه به پرتگاه کل نظام ختم میشوند.
بی سبب نیست که کیهان مینویسد: «(این سفر) چیزی جز ارسال پیام ضعف و استیصال نیست... بسته پیشنهادی فرانسه -دائمیکردن برجام بههمراه تعمیم توافق هستهای به حوزههای موشکی و منطقهای- در حقیقت تکرار ۱۲شرط گستاخانه آمریکا برای مذاکره با ایران است».
و این همان بحرانی است که رژیم خودش را در آن گیرانداخته است، بحرانی که از هر سو که برود ختم به نابودی نظام و ختم به خیر برای ملت ایران است!