روز پنجشنبه ۲۶دیماه مراسم جگرسوز تشییع و خاکسپاری قربانیان فاجعهٔ هواپیمای مسافربری در سنندج، به انفجار خشم و نفرت مردم از رژیم ضدبشری انجامید. در واقع این قیام مردم ایران بود که اینبار از سنندج شعله میکشید، چرا که تمامی شعارهای موج جدید قیام که از طی روزهای گذشته در دانشگاههای تهران و دیگر شهرهای کشور شاهد بودیم، در این مراسم پرخروش تکرار شد.
مرزبندی با دیکتاتوری شاه و شیخ
مردم داغدار ضمن برکندن پرچمهای خرچنگنشان رژیم آخوندی از روی تابوتها و دور انداختن آنها شعار میدادند: «مرگ بر دیکتاتور!»، «خامنهای قاتله، ولایتش باطله!»، «مرگ بر روحانی!»، «نخبههامون را کشتند، بهجاش آخوند گذاشتند!» و «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست!».
این شعارهای مشترک گویای همبستگی و وحدت ملی بین همهٔ تنوعات مردم ایران است که در قیام ظفرنمون مردم ایران بروز یافته است. مردم و جوانان سنندج با این شعارها، رو در روی رژیم آخوندی که میخواهد مردم ایران را بهبهانههای آخوندساخته و تحت عناوین تفرقهگرایانهٔ مذهبی تجزیه و متفرق کند، بر رزم مشترک خود با ملت ایران، بر ضد دیکتاتوری حاکم تأکید کردند. این وحدت، نه یک وحدت صوری و ظاهری، بلکه وحدتی عمیق بر سر آرمان آزادی و نفی فعال و رزمجویانه ارتجاع و دیکتاتوری در هر شکل آن، اعم از دیکتاتوری سلطنتی و دیکتاتوری ولایت فقیه است.
رژیم دجال آخوندی تلاش بسیار کرده بود که سیمای قیام مردم ایران را بهلوث سلطنتطلبی بیالاید و مخدوش جلوه دهد، اما دانشجویان و مردم ایران در موج اخیر قیام با شعارهای: «نه شاه میخوایم نه رهبر، مرگ بر ستمگر!» و «نه تاج و نه عمامه، آخوند کارش تمامه!» این توطئهٔ دجالگرانه را خنثی کردند. روز پنجشنبه نیز نوبت جوانان شورشی و مردم آگاه سنندج بود که با تکرار همین شعارها و با مشخص کردن مرز تخطیناپذیر خود با دیکتاتوری شاهی و شیخی بر ماهیت و سرشت انقلاب دموکراتیک مردم ایران تأکید کنند. همزمانی این شعار با سالروز فرار شاه خائن، معنا و پیام خاص خود را دارد.
مرزبندی با سازش و تسلیم
مردم سنندج همچنین با شعار «کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم!» بر هر گونه سازشکاری و مذاکرهجویی، تحت هر عنوان و بهانه، با این رژیم سراپا نامشروع و ضدمردمی خط بطلان کشیدند و با سازشکاران مرز کشیدند. آنها نشان دادند که بین مردم ایران و فاشیسم دینی حاکم، یک دریا خون فاصله است. بهخصوص که خون گرم و جوشان بیش از ۱۵۰۰شهید قیام آبان، این مرز را هر چه برجستهتر کرده است.
مقاومت ایران پیوسته تأکید کرده است: «ما از خودمختاری داخلی بهمفهوم رفع ستم مضاعف از همهٔ شاخهها و تنوّعات ملّی وطنمان و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای آنها در چارچوب وحدت، حاکمیت و یکپارچگی تجزیهناپذیر کشور دفاع میکنیم».(از ۳۸مین بیانیهٔ سالانهٔ شورای ملی مقاومت ایران) اما این مقاومت که بر ارادهٔ شکستناپذیر همهٔ تنوعات ملی و مذهبی و اعتقادی مردم ایران استوار است، اجازه نمیدهد که برخی، سازشکاری و خستگی خود از مبارزه را با جدا کردن حساب هموطنان دلیر کرد از ملت ایران، مشروع جلوه دهند و بر روی دههها خون و رزم و رنج مشترک مردم ایران پا بگذارند.
آری، مردم و مقاومت ما با ۴۰سال ایستادگی و مقاومت بیسازش با سارقان انقلاب ایران، آنها را از نفس انداخته و خود پرنفستر از همیشه، برای آزادی و دموکراسی و برقراری حاکمیت جمهور مردم قیام کردهاند.
از نفسافتادگی رژیم آخوندی در چنبرهٔ بحرانهای فزاینده را این روزها در اظهارات همهٔ سران و سردمداران رژیم از خامنهای تا روحانی و جهانگیری و غیره... بهوضوح میتوان دید. در همان روزی که در سنندج و در تهران خروش مردم در نفی و نابودی دیکتاتوری طنینانداز بود، روحانی اعتراف کرد که رژیم بهلحاظ اقتصادی در لبهٔ پرتگاه است و بهلحاظ نظامی تنها یک گلوله با جنگ تمامعیار فاصله دارد و معاون اول او نیز هراسان و ناامید اعتراف کرد که همهٔ روزهای رژیم «در غم، در نگرانی، در دلهره و در هراس از آینده» میگذرد.
اما در مقابل جنبش مقاومت پایدار مردم ایران با کانونهای شورشی و ارتش آزادی و با جایگزین دموکراتیک، در صحنه عمل انقلابی و با مرزبندی اساسی «نه شاه ـ نه شیخ» و با تضمین و پشتوانهٔ خون ۱۲۰هزار شهید راه آزادی، مصمّم است دیکتاتوری دینی را سرنگون و ایران آزاد آینده را بنا کند.