صدمین هفتهٔ کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» تجلیگاه دیالکتیک میان ارادهٔ معطوف به آزادی و ماشین سرکوب حکومتی است که در بحرانیترین دوران حیات خود بهسر میبرد. این حرکت که در دوم دیماه ۱۴۰۴ به نقطهعطف صد هفته ایستادگی مستمر رسیده است، اکنون از مرزهای فیزیکی زندانها فراتر رفته و به یک پدیده اجتماعی و سیاسی فراگیر تبدیل شده است؛ پدیدهیی که ۵۵زندان در سراسر کشور را به هم پیوند میدهد.
کالبدشکافی استبداد و کارکرد ارعاب
درک روشن از چرایی تشدید اعدامها در ماههای اخیر، بدون درک بنبستهای ساختاری رژیم حاکم ممکن نیست. آمار تکاندهندهٔ ۳۵۷ اعدام تنها در ماه آذر و فراتر رفتن شمار اعدامشدگان در سال ۲۰۲۵ به بیش از ۲۰۰۰تن - که افزایشی ۲برابری نسبت به سال گذشته را نشان میدهد - گویای یک «وضعیت فوقالعاده بحرانی» است. حکومت در مواجهه با گرداب بحرانهای لاعلاج اقتصادی-اجتماعی از جمله گرانی ادواری بنزین و سقوط ارزش پول ملی، به تنها ابزار باقیمانده در جعبهابزار حکمرانی خود، یعنی «تولید وحشت» متوسل شده است. این سبعیت افسارگسیخته، تلاشی مذبوحانه برای پیشگیری از اعتراضات قریبالوقوعی است که ریشه در فقر گسترده و فساد نهادینه دارد. در واقع، طناب دار در اینجا نه به مثابهٔ ابزار عدالت، بلکه بهعنوان ستون فقرات حفظ «بحران مشروعیت» عمل میکند.
جغرافیای پایداری: از سلول تا خیابان
آنچه کارزار سهشنبههای نه به اعدام را از جنبشهای مشابه متمایز میکند، تداوم و گسترش دامنه آن است. پیوستن بند زنان زندان یزد در هفتهٔ صدم، نشان از این دارد که صدای مقاومت حتی در بستهترین لایههای امنیتی نیز طنینانداز است. این ایستادگی، بهعنوان «پرشکوهترین مقاومت تاریخ زندانها» توانسته است هیمنهٔ پوشالی چوبههای دار را در ذهن جامعه بشکند.
همزمان با اعتصاب غذای زندانیان «سرموضع»، در بیرون از حصارها نیز بیش از ۱۰۰پراتیک انقلابی در ۸۰شهر میهن به ثبت رسیده است. این همافزایی میان «درون» و «برون»، نظم سیاسی حاکم را با چالشی جدی مواجه کرده است. شعارهایی نظیر «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»، مرزبندی صریح این جنبش را با هر گونه بازگشت به استبداد گذشته یا استمرار استبداد دینی فعلی نشان میدهد و مسیری به سوی یک دولت دموکراتیک و کثرتگرا ترسیم میکند.
بحران درونی و انزوای بینالمللی
تحلیل رفتار سیاسی حاکمیت در قبال این کارزار، پرده از شکافهای عمیق در بدنه قدرت برمیدارد. «جنگ گرگها» در مجلس بر سر گرانیها و هراس از قیام، همزمان با واکنشهای سراسیمه به قطعنامههای حقوقبشری سازمان ملل، نشاندهنده لرزانی پایههای قدرت است. در حالی که جامعه جهانی تحت فشار افکار عمومی و قطعنامههای ملل متحد، مسئولیت خود را در برابر این اعدامها بازمیشناسد، رژیم در داخل با رویگردانی نسل جوان و گسترش فعالیتهای کانونهای شورشی مواجه است.
یلدای مقاومت و افق پیشرو
تقارن صدمین هفتهٔ این کارزار با آیینهای شب یلدا، معنایی نمادین به این مبارزه بخشیده است. در حالی که استبداد میکوشد یلدا را به شبی برای فراموشی بدل کند، زندانیان و خانوادههایشان آن را به «یلدای مقاومت» پیوند زدهاند. پیام این ۱۰۰هفته روشن است: اگر چه شب استبداد طولانی و سرد است، اما ارادهٔ معطوف به لغو حکم اعدام و برچیدن بساط بیداد، بر ماشین کشتار پیروز خواهد شد.
این کارزار ثابت کرد که زندان دیگر نه نقطهٔ پایان مبارزه، بلکه کانون پیشروی مقاومت است. فریادهای «نه به اعدام» در ۵۵زندان کشور، نه یک استغاثه، بلکه یک کنش سیاسی آگاهانه برای پایان دادن به دور تسلسل خشونت و استبداد در ایران است. استواری این زندانیان نشان داد که به تعبیر بیانیههای این کارزار، «طناب دار جلاد بر گردن دماوند هرگز اثر ندارد».
صدمین هفتهٔ سهشنبههای نه به اعدام با ۱۱۶ پراتیک کانونهای شورشی گرامی باد!