در شمارههای قبل دیدیم اعتلای روزافزون مجاهدین و شعلهور شدن مشعل جنبش دادخواهی، آتشی شد به جان هیولا و پاسدار شریعتمدار، داغدار بهمیدان آمد.
داروغه خامنهای تلاش کرد با فریبکاری و جعل و تحریف ـ بعد از ۳۰ سال ـ جرم و کیفرخواست جدید برای زندانیانی که در سال ۶۷ قتل عام کردند تولید کند تا شاید از این طریق کمی با اقبال عمومی مجاهدین و فضای دادخواهی قتل عام شدگان در داخل مقابله کند. البته پیشتر هم رازینی و فلاحیان و دیگرانی که تا مرفق دستشان به خون زندانیان آلوده است، ضمن انکار نقششان در قتل عام زندانیان جسته گریخته به این موضوع اشاره کرده بودند اما این یکی واقعا نوبرش را آورد و در توجیه قتل عام گفت: بعد از عملیات فروغ جاویدان طی تحقیق و بازرسی از زندانها متوجه اسنادی شدیم که «نشان داد اینها خودشان را از زمانهای گذشته برای روزی که منافقین به خیال خودشان بر ایران حکومت کنند، آماده کرده بودند» (کیهان خامنهای ۳۰ ـ مرداد)
همچنین دیدیم به گواه سند فایل صوتی منتظری همة قتل عام شدگان بهجرم داشتن عقیده اعدام شدند و هیچ کدام جرم جدیدی مرتکب نشده بودند. آنجا که حسینعلی منتظری خطاب به حسینعلی نیری تیز و روشن گفت: «خوب چرا برای عقیدهاش اعدامش کردی؟ ... به چه مناسبتی؟ فعالیت تازهای نکرده بود که، چرا اعدامش کردی؟! جواب نداری. این صاف و پوست کنده...»
پاسدار نگران خامنهای در مسیر تحریف و شعبده بازی ـ در آستانة سالگرد مجازات لاجوردی ـ در مطلبی با عنوان «منشور زندانبانی مرد پولادین انقلاب در اوج مهربانی و قاطعیت» سنگ بزرگی برداشت و احمقانه تلاش کرد با جادو و جنبل، «اوج سنگدلی و شقاوت» را به «اوج مهربانی و قاطعیت» تبدیل کند.
اما علت این شامورتی بازی، همانطور که در مقدمه مقاله ـ ۲۷ مرداد ۹۸ـ آورده این است که «متأسفانه برخی، تهمتهایی که سازمان منافقین در طول سالها به این سردار انقلاب زده بودند، را باور کردهاند. تهمتها و دروغهایی مثل اینکه شهید لاجوردی فردی خشن، تندخو و یا حتی شکنجهگر و... بود!»
دزد ناشی کیهان اینبار یک سره به کاهدان زد و برای فریب افکار عمومی، از مهربانی فردی میگوید که عصارة رذالت و شقاوت در نظام خونریز است. هیولایی که نوزاد شش ماهه را در حضور مادرش گرسنگی و آزار داد تا اطلاعات مادر را بگیرد و مادر را در حضور فرزند و همسر ...
کسی که به صراحت به زندانیان میگفت: «از زجرکشیدنتان لذت میبرم» و منتظری قائم مقام خمینی پنجم مهر ماه سال ۶۰ که لاجوردی دادستان تهران و کدخدای بزرگترین قتلگاه و شکنجه گاه مبارزان ـ اوین ـ بود، طی نامهای به خمینی ضمن اعتراض به شکنجه وحشیانه و اعدامهای بی رویه و ...نوشت:
«حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملاً ناراحتکننده و وحشتناک است»
آنقدر شکنجه کرد، درید و با تحقیر و زنجیر و شلاق و گلوله حرف زد که کوس رسواییاش در جهان پیچید و خمینی ناگزیر در زمستان ۶۳ برکنارش کرد. نگاهی به «روال» و ادبیات و اندیشه اسدالله لاجوردی در زمانیکه از کرسی دادستان مرکز پایین آمده است شعبده شریعتمداری را در تبدیل عصاره شقاوت به «اوج مهربانی و قاطعیت» نشان میدهد.
در بخشی از سخنرانی لاجوردی به تاریخ ۲۹ دی ۶۳ آمده است:
«دعوای ما چیه؟ دعوای ما اینه که ما میگیم آقا ! ما نمیتونیم تا زمانی که من دادستان هستم موافقت بکنم این آقای سگ منافق، سگ کمونیست بره دانشگاه! نمیتونم موافقت کنم بره در یکی از دوائر دولتی، من اعتقادم اینه هنوز هم که هنوزه همین الان هم، همین امروز هم که بیارن، همین آخرین لحظات، بزنینش! بزنین که از نظر ما تلافیه خب، همه تون میدونین دیگه! این جوریه روالمون!»
از آنجا که دست گماشته خمینی در تشریح سالهای اول دهه شصت بسته است در توصیف مهربانی لاجوردی به روزگاری پناه برد که ـ بعد از قتل عام ۶۷ ـ در موضع ریاست سازمان زندانها قرار گرفت و مینویسد:
«اما بعد از سال ۶۸ مسئول زندانهای کل کشور شد و از همان زمان انتصاب به این مسئولیت، دستور داد که به امور فرهنگی در زندانها توجه ویژه شود. ازجمله، دستور داد دیوارها رنگ زده و باغچهها گلکاری شود ... حتی باعث شد که مرحوم کیومرث صابری فومنی معروف به «گل آقا» در مطلبی طنز، عنوان «هتل اوین» را به زندان اوین بدهد.» (کیهان خامنهای ـ ۲۷ مرداد ۹۸)
اما واقعیت؛
بعد از قتل عام ۳۰هزار زندانی مبارز و مجاهد در مرداد ۶۷ و افشای «بزرگترین جنایت» با سلسلهای از کارزارهای مقاومت در سراسر جهان، رژیم آخوندی برای نخستین بار و کاملا ناگزیر با سفر رینالدو گالیندوپل گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران برای بازدید از زندانها موافقت کرد. نخستین دیدار گالیندوپل در اواخر دی ۶۸ انجام شد و از یک ماه قبل بسیاری از پاسداران و پرسنل زندان به فرمان رئیس سازمان زندانهای جدید ـ لاجوردی ـ با رنگ زدن دیوارهای بند و تمیزکاری محوطه اوین تلاش کرد رنگ شقاوت وآثار خون را بشویند. تمام ماجرای رنگ زدن دیوارها که برای اولین بار در ساختمان بندها انجام شد مربوط به همین نمایش و بازی جنایتکارانه بود. لاجوردی در این نمایش زندانیان سیاسی را در محلی ایزوله کرد و زندانیان خلافکار و جرائم عادی را به عنوان زندانی سیاسی معرفی کرد. حتی در مواردی زندانی مزدوری را بهجای فردی که گزارشگر درخواست ملاقاتش را داده بود جازدند و مزدور اجیرشده از شرایط خوب زندان و عطوفت زندانبان گفته بود.
موضوع «هتل اوین» هم سالها قبل از کیومرث صابری در میان زندانیان به طنز و مسخره مطرح بود.
لابد پاسدار بیمقدار خامنهای گمان میکند همه زندانیان را کشتند و دیگر کسی خبر از ماجرای سالهای دهة شصت ندارد و هر چه میخواهد برای خودش تولید میکند. تا آنجا که جنایت و سنگدلی و پنهان کردن زندانیان واقعی و شستن آثار جنایت با رنگ را به حساب نظافت و تمیزی و تلاش برای بالابردن روحیة زندانیان میگذارد.
چرا اینهمه جعل و حدیث و شارلاتان بازی؟!
بهراستی دلیل این همه دست و پا زدنها چیست؟ گماشته خونخوار خامنهای چه مرگش است؟ چرا اینطور سخیف و پست و عصبی سرش را به در و دیوار میکوبد تا ثابت کند مجاهدین دروغ میگویند. کسی اعدام و شکنجه نشده و ...
جواب را خودش پیشتر، ـ در کیهان ۱۷ مرداد ـ از زبان فردی به نام علی ملائی نوشته است:
«...[مجاهدین] امروز به دلیل خواب عمیق مسئولان فرهنگی و فضای مجازی کشور تا قلب خانههایمان نفوذ کرده و تاثیرگذاری مینمایند و این یکی از صدها معضل فضای مجازی غیراستاندارد کشور است.... میتوانند افکار جنایتکارانهشان را ترویج کنند و مغز جوانان و نوجوانان ما را تحت تاثیر قراردهند.»
زوزه و هجوم همه جانبه
همزمان با نالههای ورق پاره کیهان موجی از اظهارات ضدونقیض و کینتوزانه علیه مجاهدین و زندانیان قتل عام شده مطرح شد.
مصطفی پورمحمدی عضو هیأت مرگ قتل عام زندانیان ـ سوم مرداد ۹۸:
«در قبال فردی که نقشه فرارش را کشیده بود، میخواست جماران را بگیرد، امام را بگیرد و بکشد، اطرافیان امام را بکشد، صداوسیما و مراکز حکومتی را بگیرد و نقشه عملیاتی گرفته بود که کجا برود و چهکار بکند باید میگفتیم که تو در خط مقدم نبودی، تو پشتیبانی میکردی؟! هر کسی در میان دشمن است باید با او جنگید. ما هنوز تصفیه حساب نکردهایم. اکنون وقت این حرفها نیست، وقت تصفیه حساب است. امروز هم منافقین خائنترین دشمنان این ملتاند و باید جواب بدهند، باید پای میز محاکمه بیایند و به حساب تکتک آنها رسیدگی شود. به دلیل فضای روانی یا جهالت و حماقت عدهای ما بدهکار شدهایم؟ ما باید پاسخ بدهیم؟ جنایتکارها باید بیایند و پاسخ بدهند. چرا اکنون این حرفها زده میشود؟»
آخوند علی رازینی:
«همان دادگاه را که قبل از انقلاب اسم آن دادگاه صحرایی بود، با اسم «دادگاه تخلفات جنگ» آوردیم؛ یعنی این دادگاه مخصوص شرایط جنگی است... برای آن که قاطع عمل شود و اگر کسانی کوتاهی یا خیانت کردهاند، محکم برخورد شود و اعلام هم شود تا سایرین مقداری جدیتر باشند زمانهایی فوریت امر اقتضا میکند در همان مناطقی که ارتش مستقر است و انجام وظیفه میکند دادگاه برگزار شود. مثلا اگر مرکز قضایی ما در تهران، اصفهان، کرمانشاه یا اهواز است، لزومی ندارد رسیدگی را در اهواز انجام دهیم...
بنابراین امام فرمودند: بدون رعایت مقررات دست و پاگیر این کار را انجام دهید.»
آخوند موسوی تبریزی
«برخورد کلی اشتباه بود. اما وقتی آنها به کسانی که در عملیات مرصاد شرکت کرده بودند اعلام وفاداری کردند، مسلما حق شان اعدام بود.»
آنقدر جعل کردند و تهدید و تحریف وقایع که صدای سازمان عفو بینالملل هم در آمد و در گزارشی به تاریخ ۷ مرداد ۹۸ نوشت:
«سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای اظهارات اخیر مصطفی پورمحمدی، مشاور رئیس قوه ی قضائیه و وزیر سابق دادگستری ایران، در دفاع از اعدام های فراقضایی گسترده سال ۱۳۶۷ را گواه تکان دهنده ای در تأیید این نکته دانسته است که مقام ها و مسئولان ایرانی در آن زمان و تا به امروز عامدانه قوانین بین المللی حقوق بشر را مورد بی اعتنایی آشکار قرار داده اند. این اظهارات همچنین بار دیگر به شکل برجسته نشان می دهد که مقام های ارشد درگیر در آن کشتارها خود را مصون از محاکمه و مجازات می بینند.
این سازمان به ویژه نگران آن بخش از اظهارات مصطفی پورمحمدی است که مدافعان کشف حقیقت و دادخواهی را به دفاع از تروریسم و همدستی با دشمنان ایران در منطقه متهم می کند و هشدار می دهد که این افراد مورد تعقیب کیفری و محاکمه قرار خواهند گرفت.»
و اما چرا اینقدر سراسیمه و دستپاچه؟!
جواب را بار از زبان جلاد بدنام اطلاعات که امروز لباس سخنگوی دولت بر تن کرده بشنویم:
«فکر میکردم که چقدر شباهت داره دوران امروز با دوران مرصاد از برخی جهات. واقعاً فکر میکردم امروز در تنگه چهارزبر ایستادهام...
من این شباهتی که امروز، از روز حمله سازمان مجاهدین خلق، در عملیات مرصاد، با آن چیزی که این روزها داریم نسبت به ایران... شباهت زیادی یافتم. امروز هم پشتصحنه تخریب چهرهای خدوم و زحمتکش نظام همین افراد سازمان (مجاهدین) هستند» (کنفرانس مطبوعاتی علی ربیعی- شبکه خبر آخوندی ۶مرداد۹۸)
بله! امروز نظام در تنگه چهارزبر و تنگنای بحرانهای عظیم اجتماعی، در وضعیتی صدبار متلاشی و منزوی از سال۶۷ در برابر مجاهدینی ایستاده که ضمن اقبال گسترده داخلی و بینالمللی در اوج رویش و شکوفایی و آمادگی قرار دارند.
این است علت سوزش کیهان از رویش جنبش دادخواهی و ظرفیت عظیم خیزش جوانان و کانونهای شورشی.
برای مطالعه شمارههای قبل به لینک زیر مراجعه کنید:
سوزش کیهان خامنهای از رویش جنبش دادخواهی ـ قسمت اول
سوزش کیهان خامنهای از رویش جنبش دادخواهی (۲)