قطاری شتاب گرفته است
خبرها و گزارشاتی که از ایران سخن میگویند، حکایت میکنند که روزانه واگنی به قطار شتابگیرندهٔ فاصلهٔ طبقاتی افزوده میشود. هر واگنی که به قطار فاصلهٔ طبقاتی در ایران میپیوندد، گوی باروتی است که به جانب زرادخانهٔ بمب اجتماعی روانه میگردد. فاصلهٔ عجیب و غریب طبقاتی با ویژهگی رشد تصاعدی خط فقر، تحولی بینظیر از سقوط سطح زندگی و مناسبات اجتماعی در تاریخ ایران است. همهٔ خبرهای ایرانزمین با چاشنی یک تحول انفجاری به شاهراههای آگاهی عمومی و همرسانی جهانی سرازیر میشوند.
خبرها و گزارشاتی که از ایران سخن میگویند، گواهی میدهند که تنها بحران دلخواه کرونا از جانب حاکمیت جمهوری اسلامی است که پردهیی میان برخورد این قطار انفجاری به دیوارهٔ نظام کلانفاسد طبقاتی ساز شده است.
بحرانها شتاب میگیرند، همهگیر میشوند
ویژگی این هفتهها و روزهای بحران در بحرانی که هم نظام آخوندی را دربر گرفته و هم آثار اجتماعی آن جامعهٔ ایران را بسیار متفاوت از چند ماه قبل نشان میدهد، این است که بعد از قیام آبان۹۸ که شمهیی از خشم طبقاتی ایران بروز کرد، حاکمیت ملایان تمام انرژی، سرمایه، درآمد و کار و نیروی خود را صرف نگهداری نظامش کرده است. از این رو پرشتابتر از گذشته، هم هیچ اعتنایی به وضعیت معیشت و نیازهای متعارف صنفی مردم نمیکند و هم دامنهٔ غارت و فساد سیاسی و مالیاش را شتاب بیشتری داده است. در چنین موقعیتی، شاهد هستیم که بحرانهای اجتماعی هم با سرعت بیشتر و با فاصلهٔ زمانی کوتاهتر بروز مییابند و همهگیر میشوند.
اکنون خبرها و گزارشاتی که با ویژهگیهای بالا به آنها اشاره کردیم، گواهی میدهند که قطار فاصلهٔ طبقاتی با سرعت روزافزون به سوی ایستگاه بمب اجتماعی در حرکت است. در این خصوص، همهٔ عوامل گواهی میدهند که حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی هیچ کاری نمیتوانند بکنند. بازتاب سنگین چنین وضعیتی، هر سه قوه حکومتی را متلاطم نموده و به رودررویی با همدیگر کشانده است. از طرفی اعتصابات طولانی و افزونشوندهٔ کارگران و زحمتکشان و دیگر اقشار اجتماعی، وسعت یافته و سرعت و شتاب گرفته است. قابل توجه است که خواستههای اعتصابیون بهمثابه دست حلقه کردن بر گلوی نظام جمهوری آخوندی است.
تومورهایی پیاپی سر برمیآورند
چنین مختصات و ویژگیهای خاص موقعیت کنونی ایران، مثل تومورهایی پیاپی از پیکر جمهوری اسلامی سربرآورند. کافیست به چند نمونه اشاره شود که با هزار زبان گویای چنین مختصاتی هستند:
ــ سایت خبر آنلاین، ۲۲مرداد۹۹، مصطفی میرسلیم: «رشوه در اشکال گوناگون و فساد همچون موریانه ستونهای نظام را پوک خواهد کرد و خدای ناکرده اگر عمومیت یابد، نه از اصولگرایی و نه از اصلاحطلبی اثری باقی نخواهد ماند».
(تصویر جامعهی صددرصد طبقاتی شده با صدارت کلاندزدان میلیونی و میلیاردیِ فقاهتی که هر دم طماعتر و حریصتر به سفره و هستی مردم چنگ میاندازند، اکنون زبانزد مرسوم و معمول مردم کوی و برزن ایران شده است. تمرکز مردم هم روی بنیادهای غارتگر وابسته به ولیفقیه است؛ کارتلهای چپاولگری مثل بنیاد مستضعفان، آستان قدس رضوی و ستاد اجرایی فرمان خمینی.) اعترافات ناگزیر حکومتیان در افشاگری و دست رو کردنهای باندی، آیینهٔ تمامنمای چنین وضعیتی است:
ــ روزنامه اعتماد، ۲۶مرداد ۹۹، احمد توکلی: «مگر مردم امروز به سازمان اداری وزارت راه و شهرسازی اعتماد دارند؟ نخیر! میگویند آنجا نیز بخور بخور صورت میگیرد. مگر امروز مردم به بانک مرکزی که برخی در آن ۲۷میلیارد دلار ارز گرفتند و فقط بخشی از آن را پس دادند، اعتماد دارند؟ نخیر، ندارند! برخی ۶۵تن طلا را سکه کردند و به افراد ناشایست تحویل دادند. سبک و سیاقهای سیاستمداران عوض شده، طماع شده و به فکر جمع کردن مال افتادند. مردم این اقدامات را نتیجه دولت و حکومت میدانند».
(در توصیف چنین موقعیتی، خوب است یک اصل مهم جامعهشناسی را دربارهٔ مراحل پایانیِ انقلابهای بزرگ اجتماعی یادآوری کنیم. این اصل میگوید: «مرحله پایانی یک انقلاب اجتماعی آنجاست که پایینیها هر خواستهیی را مطرح میکنند، بالاییها نمیتوانند پاسخ دهند؛ حتی اگر بخواهند». اکنون ترجمه عینیِ چنین وضعیتی را در ایران، خود حکومتیها اعتراف میکنند.) دقت کنید:
ــ روزنامه اعتماد، ۲۵مرداد۹۹: «بهجرأت میتوان گفت در بحرانیترین دوره تاریخ بعد از انقلاب هستیم؛ اما هیچ تصمیم مهمی گرفته نمیشود. هیچ نسخهٔ نجاتبخشی از دل گفتگوهای حکومتی در این وضعیت بیرون نمیآید».
بزرگترین قشر اجتماعی ایران پاسخ میدهد
این سه نمونه فقط سه نقطه بر روی خط دایرهٔ عظیم غارت و اختلاس و چپاول کارتلهایی بهنام حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی و سپاه پاسدارانشان هستند. بازتاب این نمونهها بر روی خط دایرهٔ حکومتیان که مردم را در این دایره محاصره کردهاند، پاسخی از زبان بزرگترین قشر زحمتکشان ایرانزمین است که این روزها و هفتهها با توجه به تهدید و بحران کرونا، طاقتشان طاق شده و در یک همبستگی کمنظیر، دست به اعتصاب زدهاند.
اعتصاب کارگران پالایشگاههای نفت و گاز و پتروشیمی و نیروگاههای سیکل ترکیبی در ۱۲استان و ۲۳شهر ایران به روز هفدهم رسیده است. به موازات این اعتصاب، کارگران راهآهن در تهران و مشهد و کارگران شرکت هپکو اراک به اعتصاب پیوستند. کارگران مجتمع نیشکر هفتتپه شصت و چهارمین روز اعتصابشان را پشت سر گذاشتند. یادآوری میشود همبستگی و اتحاد کارگران در ۵۴ مرکز و کانون کارگری ایران تا این ساعت جریان دارد و کارگران بر خواستههای خود مصر و پایدار هستند.
مراکز اعتصاب کارگران پالایشگاههای نفت و گاز و پتروشیمی و نیروگاهها، در روز شانزدهم اعتصابشان متنی را انتشار دادند که از یکطرف گویای حداقل خواستههای یک کارگر و زحمتکشترین قشر اجتماعی است و از طرفی دیگر گویای دست حلقه کردن کارگران بر گلوی اژدهای هفتسر فساد جمهوری آخوندی.
این خواستهها چنیناند:
پرداخت منظم و به موقع دستمزدها
پرداخت حق بیمه و سایر مزایای کاری
توقف اخراج کارگران
کاهش ساعات کاری
رعایت قانون اقماری ۱۴روز کار، ۱۴روز استراحت
ارائهٔ تسهیلات بانکی
برکناری پیمانکاران
دادن اجازه برای تشکیل سندیکای کارگری
تشکیل هیأت نظارتکنندهٔ حقوقی
سکهٔ دنیا!
جمهوری اسلامی آخوندی از نادر کشورهای دنیا است که حق اولیهٔ کارگران را برای داشتن اتحادیه و سندیکای کارگری ممنوع کرده است. علت هم این بوده و هست که کارگران بینماینده، بیصدا، بیپناه و بیتشکل بمانند تا حکومت ولیفقیه هر کاری دلش خواست با زحمتکشان ایران بکند؛ از جمله چپاول نجومی و معوق کردن دستمزد کارگران و ریختن به جیب سپاه پاسدارن، بانکها و هزینه کردن در سوریه و عراق و لبنان و زندانها و بازوهای سرکوبگر حکومتی.
شکافی که با گوی باروت پر میشود
چنین است موقعیت طبقهٔ حاکم ولایی و اشرافیت آخوندسالار و مختصات طبقهٔ زحمتکش و مزدبگیر ایران. در این موقعیت و مختصات، شکاف بین این دو طبقه روزانه بیشتر و بیشتر میشود. این شکاف را فقط گوی باروت پر میکند.
بنابراین در ایرانزمین، قطار فاصلهٔ طبقاتی هر روز شتاب تازهیی میگیرد. همهٔ رویدادها و تضادهای لاعلاج درون حکومت و رخدادهای خشمآگین اقشار اجتماعی گواهی میدهند که این قطار دارد به ایستگاه بمبِ در تقدیر نزدیک میشود. خبرها و گزارشات این روزها و هفتههای ایران، صدای تیکتاک این انفجار سراسریاند...