در سالگرد جمعه خونین زاهدان به کنکاشی در رابطه با شهدای این روز مینشینیم. در این روز نزدیک به ۱۲۰تن از مردم زاهدان شهید و بیش از ۳۰۰تن زخمی شدند. بسیاری از شهیدان، نمازگزار و برخی حتی رهگذر بودند. سرگذشت آنها روایت زندگی کسانی است که با دستان خالی در برابر گلولههای مزدوران خامنهای ایستاده و فریاد حقخواهی سردادند.
در میان شهیدان از همه نسلهای وجود دارد. از کودک ۲ساله تا نوجوانان، زنان، مردان و حتی افراد مسن و مادران سالخوره دیده میشود.
شهیدانی از ۲ تا ۸۸ساله
کوچکترین شهید بنا بهگفته منابع محلی یک دختر بچه ۲ساله بود که هنگام بازی در کوچه بهدلیل شلیک گلوله به سرش شهید شد. والدین وی در هراس از دستگیری سایر اعضای خانواده، مرگ وی را پنهان کردند اما گفته میشود، نام خانوادگی وی «میرشکار» بوده است. پس از وی «هستی نارویی» است. هستی، کمتر از ۷سال سن داشت. از هستی ۷ساله تنها چند عکس به یادگار مانده است. وی بهدلیل خفگی ناشی از پرتاب گاز اشکآور بهدرون مصلی بهقتل رسید. خانواده وی نیز ابتدا شهادت وی را پنهان کردند اما پس از یک هفته این خبر اشک را از چشم مردم ایران سرازیر کرد. برخی از کودکان بهشهادت رسیده عبارتند از:
«جابر شیروزهی ۱۲ساله، جواد پوشه ۱۱ساله، سدیس کشانی ۱۴ساله، سامر هاشمزهی ۱۶ساله، محمد اقبال نائبزهی ۱۶ساله و امید صفرزهی ۱۷ساله»
محمد اقبال نائب زهی کودکی بود که بهدلیل فقر خانواده به کارگری مشغول بود و بزرگترین رویا و آرزویش خریدن و رسیدن به یک گوشی بود.
گسترش نماد مقاومت خدانور در سراسر ایران
یکی از تاثیرگذارترین شهیدان جمعه خونین زاهدان، خدانور لجهای است. عکس بسته بودن وی به میله پرچم در زندان زاهدان آن هم در اوج گرمای تابستان و چندماه قبل از شهادتش به یک نماد اعتراض در سال۱۴۰۱ تبدیل شد. در بسیاری از دانشگاهها، دانشجویان این حرکت را بهعنوان اعتراض به کشتار زاهدان در جمعهای بیش از ۱۰۰نفره به نمایش گذاشتند.
خبر بهشهادت رسیدن ۲تن از مادران مسن نشاندهنده کشتار و شلیکهای کور مزدوران سرکوبگر رژیم آخوندی است.
زلیخا ترزی ۸۸ساله مادربرزگی بود که بهدلیل شلیک گاز اشکآور در مصلی دچار خفگی شد. مرگ وی نیز بهدلیل تهدید خانوادهاش توسط ایادی حکومت تا مدتها مخفی مانده بود. مزدوران رژیم خانواده وی را تهدید کرده بودند، اگر شهادت وی افشا شود کارت اقامت همه خانواده را لغو خواهند کرد.
سنگین (زر بیبی) اسماعیل زهی ۶۰ساله در حالی که نوه خود را در بغل داشت در جلوی درب خانه مسکونیاش مورد اصابت گلولههای جنگی قرار گرفت و پس از ۴ماه بهدلیل عفونت ناشی از جراحت گلوله در نخاعش جان باخت.
پیش از شهادت «زر بیبی»، کلیپی از وی در رسانههای اجتماعی منتشر شده که با لهجة شیرینش میگوید «دکتر تیر کلاش را از کمرم بیرون آورد».
شهیدان بیشناسنامه که حتی هویتشان ثبت نشد
در میان شهدا چه بسیار افراد بیشناسنامهای بودند که حتی پس از مرگ هم خانواده آنها نتوانستند هویتشان را به ثبت برساند. بسیاری از آنها تنها آرزویشان گرفتن شناسنامه برای کودکانشان بود تا به سرنوشت خودشان مبتلا نشوند.
منصور هرمزی ۲۴ساله یکی از این بیشناسنامهها بود. هرمز ۴سال در زندان بود بدون اینکه جرم وی ثابت شده باشد. وی زمانیکه تنها یک هفته از آزادیش میگذشت در شیرآباد زاهدان هدف گلوله ایادی رژیم قرار گرفت و به کما رفت. وی پس از ۴ماه بهدلیل شدت جراحات بهشهادت رسید.
حمزه، آرزوی بوسه بر لبان کودکش را به آسمان برد
اما دردناکتر از همه فرزندانی هستند که هنگام تولد از دیدن پدر خود محروم شدند.
فرزند حمزه نارویی تنها ۲روز پس از شهادت پدرش به دنیا آمد. حمزه نارویی در جمعه خونین مورد اصابت چندین گلوله جنگی از ناحیه کلیه و پا قرار گرفت و آرزوی در آغوش کشیدن فرزندش را به آسمان برد.
زخم عمیق این جنایت بر قلب ایران و ایرانی سنگینی میکند. مقاومت مردم زاهدان به سمبلی برای همه ایران تبدیل شده است. بطوریکه در بیشتر شهرها شعار «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران» سرمیدهند.
جوانان شورشی در حمایت از مردم قهرمان زاهدان همزمان با سالگرد جمعه خونین زاهدان بیش از۹۰ عملیات اختناقشکن انجام دادند.
مقاومتی با ریشه ۴۰ساله
البته نباید فراموش کرد این مقاومت سترگ با دستان خالی در برابر جانیان سلاح به دست، ریشهیی عمیق به قدمت ۴۰سال فدای جان دارد.
زاهدان زادگاه مجاهدان قهرمانی است که بیمحابا برای آزادی مردم ستمدیده ایران به جنگ اژدهای خونخواری چون خمینی و خامنهای رفتهاند. آنها با بذل جان بذر مقاومتی را کاشته و با خون خود آبیاری کردند که در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ به بار نشست. کودکان و جوانان شجاعی که بیمحابا در مقابل لشگر جانیان میایستند، لابد قصه قهرمانی مجاهدینی را شنیدهاند که خونشان بر جای جای استان سیستان و بلوچستان ریخته شده و مزارهایشان زیارتگاه مردم محلی شده است.
زمانی که مجاهدین شهید مهرداد کلاسی، رئوف شهیدزاده، عبدالمجیدسلامی و فرزند قهرمان خلق بلوچ یارمحمد دلیری در جریان یک نبرد قهرمانانه و حماسی بر فراز کوههای بلوچستان بهشهادت رسیدند؛ مردم محلی مزار آنها را زیارتگاه خود قرار داده و بهعنوان مدفن شهدا هر جمعه شب به زیارت آنها میرفتند.
آری! امتداد خون آن شهیدان در ۴دهه به صحنههای شورانگیز جمعه خونین زاهدان تبدیل شد.
بیتردید امتداد این خونها تا روز سرنگونی آخوندهای ضدبشر ادامه خواهد داشت و آخوندها را از آن گریزی نیست.