تضعیف موقعیت خامنهای و شکستن تابو ولایت فقیه در کشاکش تضادها و بحرانهای گریبانگیر رژیم در شرایط کنونی بسیار چشمگیر است.
مواضع بهشدت متناقض خامنهای که حاوی هیچ راهحلی برای بحرانهای گریبانگیر رژیم نیست وضعیت او را بهشدت متزلزل کرده و زبانها را هر چه بیشتر علیه او تیز کرده است. شخص خامنهای اکنون آماج حملات کمسابقهیی از درون رژیم قرار گرفته است که او را مسئول اصلی موقعیت انفجاری کنونی معرفی میکنند و جایگاه او را بهعنوان ولیفقیه نظام زیر سؤال میبرند.
ضربه به تابوی ولیفقیه
کروبی، رئیس اسبق مجلس ارتجاع هم طی نامهیی که روز یکشنبه ۱۱شهریور توسط سایتهای اصلاحطلبان منتشر شد و در رسانههای خبری داخل و خارج وسیعاً انعکاس پیدا کرد، ضمن شرح چگونگی انتصاب باسمهیی خامنهای بهعنوان ولیفقیه نظام و تصریح اینکه با این شیوه مدیریت، کشور به دوران پیش از مشروطه یعنی به زمان قاجار برگشته، نوشت: «خبرگان اگر خبرگان باشد باید از نتایج سیاستهای راهبردی رهبر در ۳دهه گذشته که کشور را به اینجا رسانده پرسش کند. خبرگان اگر خبرگان باشد باید از وضعیت اسفبار دستگاه قضا از رهبری سؤال کند که با این احکام سیاسی روی محاکم رژیم منحوس پهلوی را سفید کرده است».
کروبی که از سال ۸۸ تاکنون در بازداشت خانگی بهسر میبرد، در قسمت دیگری از نامه خود میافزاید: «از رهبری نسبت به ورود سپاه، بسیج و نیروی انتظامی به بانکداری، فروش نفت و … پرسش شود».
شکستن تابو خامنهای تا آنجا جدی است که ابوالفضل قدیانی، از اعضای باند فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی نیز دیروز طی مقالهیی نوشت: «درخواست برکناری خامنهای از قدرت باید تبدیل به خواست علنی فعالان سیاسی و مدنی و فرهنگی شود... همانگونه که خواست برکناری بن علی در تونس تبدیل به فریاد همگانی گردید». وی درباره روحانی هم گفت: «مانند تمامی رؤسای جمهور سابق نهایتاً به مجری اوامر مستبد تبدیل شده است و همنوا با خامنهای و سردمداران سپاه رجز میخواند».
حسین مرعشی، از مهرههای باند اصلاحطلب، در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی ایلنا ۱۲شهریور با اعتراف به اینکه اقتصاد ایران آتش گرفته و عدهیی روی آن بنزین و گازوییل میریزند «دولت و مسئولان عالیرتبه نظام» را زیر سؤال برده و میگوید: «چرا دولت و مسئولان عالیرتبه نظام قبل از خروج آمریکا از برجام در خصوص نحوه تعامل با این چالش تصمیم روشن نگرفتند؟ چرا ما که نمیخواستیم از برجام خارج شویم این قدر هزینه دادیم و برای اروپا شرط گذاشتیم؟... چرا اینقدر با تشتت در این زمینه عمل شد»؟
در سخنان اخیر خامنهای در دیدار با هیأت دولت اشاراتی وجود داشت که نشان میداد او تلاش دارد سؤالاتی که از درون رژیم متوجه او شده است را پاسخ بدهد. او گفت: «از من هم گاهی سؤال میشود که شما گفتی که برجام را آتش میزنی، چرا آتش نزدی؟ علّتی که آتش نزدیم همین بود که گفتیم شاید بشود منافع ملّی را با آن تأمین کرد؛ والا اگر آدم بفهمد که منافع ملّی تأمین نمیشود، ما هم آتش زدن را بلدیم که این کار را بکنیم».
علاوه بر این، ۳نکته دیگر در این سخنرانی بود که هر سه به نوعی دلالت بر همین وضعیت متزلزل خامنهای میکنند. نسخه مشروح این سخنان با یک تأخیر ۳روزه پس از دیدار از تلویزیون رژیم پخش شد و مشخص بود که نقاط زیادی از آن حذف و ادیت شده است. همچنین در این سخنرانی خامنهای تلاش میکرد با وجود دفاع تمامعیار از دولت روحانی، گناه بسیاری از مصائب اقتصادی جامعه را به گردن او بیاندازد و خودش را در ببرد. از سوی دیگر برای مینیمیزه کردن بحران حرفهای سخیفی زد که حتی از طرف عناصر باند خودش مورد تمسخر قرار گرفت. در صدر این اظهارات مضحک مرتبط کردن کمبود پوشک بچه با ریشههای بحران اقتصادی رژیم بود. چنین آشفتگی تا حد زیادی بیانگر شرایط بغرنجی است که خامنهای در آن قرار دارد. از یکطرف شرایط انفجاری جامعه و استمرار قیام به او تحمیل میکند که به بعضی از واقعیتها اعتراف بکند ولی از طرف دیگر برای حفظ موقعیت خود ناچار از تناقضگویی و یکی به نعل و یکی به میخ زدن است.
گیرافتادن خامنهای در رینگ پاسخگویی
در حرفهایی که اخیراً زده شده، بسیاری فراتر از زیر سؤال بردن شخص خامنهای، به خیال خودشان دنبال فرمولی برای نجات نظام میگردند. ولی با این حرفها نمیدانند که ضربه به همان عمود خیمه ولایت فقیه میزنند.
تا قبل از این، ۲دسته یا ۲حرف در مورد شرایط انفجاری و قیام در رژیم مطرح بود. یکی دلواپسان که میگفتند این مسائل همهاش تبلیغات است و کار نفوذیهای آمریکا است و راهحل هم اقتصاد مقاومتی است.
یکی هم حرف باند روحانی بود که میگفت اینها جنگ روانی است و سعی میکند که شروع آن را به باندی از جناح مقابل ربط بدهند.
اما اکنون یک دسته سومی هم پیدا شدهاند و صدایشان هم روزبهروز بلندتر میشود که میگویند منشأ این بحران شخص خامنهای است.
اینها میدانند که کار نظام تمام است. آنها این شعور را دارند که مثل دلواپسها حرف نزنند و مثل خامنهای همه چیز را به آنطرف مرزها نسبت ندهند یا قضیه را تا حد پوشک بچه! نازل نکنند.
اینها میدانند که دوره این حرفها تمام شده و باید اصلاحاتی در نقطهٔ ولیفقیه صورت بگیرد. البته اینها هم میخواهند به این ترتیب تنفس مصنوعی به نظام بدهند و نظام را در ببرند. ولی با این کارشان به تابوی ولیفقیه ضربه میزنند.
دسته سوم بهدنبال یک ولیفقیه مانند ملکه انگلستان!
این دسته اخیر بهخوبی میدانند رژیم آنقدر متزلزل است که وقتی یک وزیر آن را میخواهند استیضاح یا از کار برکنار کنند سراپای نظام به لرزه میافتد چه برسد که بخواهند ولیفقیه را پاسخگوی بحرانهای گریبانگیر رژیم بدانند.
این جماعت بهخوبی خطرات به زیر سؤال بردن موقعیت خامنهای را برای کل نظام میدانند به همین جهت اصل ولایت فقیه را زیر سؤال نمیبرند. یک بار تاجزاده آن چه که این جماعت بهدنبال آن هستند را تئوریزه کرد و گفت، دنبال نظامی با الگوی ملکه انگلستان هستند که ولایت فقیه صرفاً تشریفاتی باشد و دخالتی در امور نکند.
موضع اینها این است و میخواهند این را القا کنند که گویا نظام ولایت فقیه هنوز ظرفیت اصلاح از درون خودش را دارد. میخواهند اصل ولایت فقیه را حفظ کنند. ولی در نقطه شخص خامنهای اصلاحاتی کنند و اختیارات او را محدود کنند. کما اینکه آخوند محمد خاتمی میگفت، اگر اصلاح صورت نگیرد، نظام به خطر میافتد.
این مشابه مواضع کسانی است که در آخر عمر رژیم شاه میگفتند شاه سلطنت کند و در سیاست و دولت دخالت نکند. تازه آن موقع شعار غالب مرگ بر شاه است. الآن که تودههای مردم نه تنها با شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور از خامنهای عبور کردهاند بلکه شعار این است که مرگ بر اصل ولایت فقیه!