با فرا رسیدن ۱۲مرداد ۱۴۰۱، یکسال از عمر دولت جوان حزباللهی گذشت. خامنهای در روزهایی که سیاست انقباض نظامش را پیش میبرد تا رئیسی را از نمایش انتخابات بیرون بکشد، چنین گمانهای را القا میکرد که گویا رئیسی حلال مشکلات نظامش خواهد بود. او هنگام تمجید از دژخیم ۶۷ در اتمام دورهٔ ریاستش بر قضاییهٔ جلادان گفت:
«حرکت جناب آقای رئیسی در قوه قضاییه مصداق همان چیزی بود که ما همیشه تکرار میکنیم؛ یعنی حرکت جهادی، جدی، شبانهروزی، پرتلاش، پرانگیزه» (سایت خامنهای. ۷تیر ۱۴۰۰)
دیر زمانی نمیبایست تا مشخص شود که رئیسی بهقول رهبر مقاومت، مسعود رجوی «بارزترین شاخص دوران سرنگونی این رژیم» است.
دلیل بیرون کشیدن او از فضاحتبارترین نمایش انتخابات چیزی نبود جز شهرت منفی و نقش تاریکش در کشتار تابستان ۶۷. خامنهای با این چوب زیربغل میخواست هم رژیمش را آببندی کند، هم در برابر مقاومت ایران و کانونهای شورشی خط ببندد و هم به سرکوب سلسله قیامها در دوران سرنگونی بپردازد. در یککلام میخواست با رئیسی حکومتش را از خطر سرنگونی نجات دهد.
بیلان یکسالهٔ رئیسی
در بررسی بیلان یکسالهٔ دولت جوان حزباللهی میخواهیم ببینیم خامنهای در رسیدن به هدف خود از انتصاب رئیسی تا چه اندازه موفق بوده است.
رسانههای حکومتی در بررسی بیلان رئیسی فقط به مسائل اقتصادی و اجتماعی پرداختهاند. در این بررسی اشاره شده است که رئیسی وعدهٔ ساخت ۱میلیون مسکن در سال داد ولی حتی ۱۰درصد آن نیز محقق نکرد. شعار او در مورد ایجاد اشتغال میلیونی نیز یک وعدهٔ پوشالی بود. به جای آن در یک سال۱۰۰هزار شغل از بین رفت و رکورد تورم نیز شکسته شد. او فریبکارانه شعار عدالتخواهی و حمایت از محرومان میداد در عمل اکنون اقشار محروم و میانی از تأمین مواد غذایی عاجز هستند. به جای ریشهکنی فقر مطلق که ادعای دجالگرانهٔ رئیسی بود، اکنون شکاف طبقاتی بهگونهیی موحش افزایش یافته است.
بر اساس اعلام بانک مرکزی رژیم انباشت نقدینگی از خرداد ۱۴۰۰ تا خرداد ۱۴۰۱ به میزان ۳۷.۸ درصد افزایش یافته و به رقم ۵.۱۰۴ تریلیون و۹۶۰ میلیارد تومان بالغ شده است. این نقدینگی نجومی و تورم سرسامآور ناشی از آن، فشارهای مگاتنی بر اقشار محروم جامعه تحمیل کرده است.
خشک شدن بسیاری از تالابها و دریاچههای طبیعی کشور، افزایش آلودگی هوا، مرگ دریاچهٔ ارومیه و خشکشدن زایندهرود و تعرض به محیطزیست در میانکاله و بهتازگی بیدفاع باقی گذاشتن مردم در برابر سیل ویرانگر از دستآوردهای زیستمحیطی رئیسی هستند.
کارنامهٔ سیاه در نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوقبشر
افتادن در بیراهه خواهد بود اگر بپنداریم خامنهای، رئیسی را برای حل مشکل تورم، از میان برداشتن فقر مطلق یا ایجاد عدالت اجتماعی، ساخت مسکن برای محرومان یا احیای دریاچهٔ ارومیه و زایان کردن زاینده رود بر مسند ریاست نشاند. بزرگترین کارکرد رئیسی برای خامنهای حفظ استبداد دینی با افزودن به دایرهٔ اعدام و سرکوب است.
از این منظر «این ضعیفترین دولت بعد از جنگ»! در شغل حرفهیی خود بهعنوان یک میرغضب و بدنامترین عضو هیأت مرگ از کارنامهای سیاه در نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوقبشر برخوردار است. در یک سال ریاست او «از ۱۲مرداد ۱۴۰۰ تا ۱۱مرداد ۱۴۰۱، اعدام دستکم ۵۲۱زندانی ثبتشده که ۲۱تن از آنها زن و ۶تن از اعدامشدگان هنگام ارتکاب جرم کودک بودهاند. تنها در ۱۰روز اول مرداد ۳۳زندانی حلقآویز گردیدهاند و اعدام در ملأعام از سر گرفته شده است. در این سال دستکم ۷زندانی زیر شکنجه بهقتل رسیدهاند». (اطلاعیهٔ شورای ملی مقاومت. ۱۲مرداد ۱۴۰۱)
گفتنی است که این تمام بیلان قاضیالقضات سابق خامنهای نیست. بر اساس اسناد سری بهدست آمده از قضاییه رژیم، ۵۳۷۰زندانی زیر حکم اعدام بهسر میبرند. احکام قرونوسطایی و وحشیانه مانند کور کردن چشم و قطع انگشتان در دوران صدارت رئیسی در دستور کار جلادان قرار گرفته است.
رئیس جمهور سوگلی خامنهای به همان اندازه که در عرصهٔ اقتصاد و تولید، آموزش و پرورش، محیط زیست و مقابله با تورم و بیکاری موفق نبوده در تحقق بخشیدن به یک خواست دیرینهٔ نظام بنیادگرای آخوندی از خود استعداد درخشانی نشان داده است: اجرایی کردن لایحهٔ امر به معروف و نهی از منکر و رها کردن گشتهای هار ارشاد در خیابانها برای سرکوب سیستماتیک و نهادینه شدهٔ زنان و دختران ایرانی. سرکوب زنان میهنمان به جایی رسیده که سنگ مزار گورستانها نیز به بهانهٔ سخیف بدحجابی تخریب شده است.
دکل سرنگونی نظام ولایت فقیه
سؤال این است آیا جلاد ۶۷ با افزودن به اعدام و تشدید سرکوب و خفقان توانسته است جامعه را به خاموشی وادارد و خطر سرنگونی را از گرد سر خامنهای دور کند؟
پیشرفتهای مقاومت ایران و افزایش کمی و کیفی کانونهای شورشی در یک سال اخیر و نیز آمادگی جامعه برای قیام و سرنگونی عکس این را اثبات میکند. بهقول خانم مریم رجوی: «قاتل مجاهدین آمده بود راه مجاهدین را سد کند، اما در برابر اعتلای کارزارهای این جنبش و کانونهای شورشی در چارچوب قیامهای مردم ایران مات شد... آوردن رئیسی که قرار بود پروژه بقای رژیم باشد، دکل سرنگونی حکومت ولایت فقیه را ظاهر کرد».
شکست و ناکامی رئیسی در حقیقت آن روی سکهٔ شکست و ناکامی خامنهای و کل نظام ولایت فقیه است.