مأموران جنایتکار رژیم در مشهد یک جوان را در روز روشن با شوکر شکنجه کردند و او را بهقتل رساندند.
تصویرپیکر بیجان و شکنجه شده این جوان در شبکههای اجتماعی موج جدیدی از خشم و انزجار عمومی مردم را نسبت به حاکمیت آخوندی برانگیخت.
شکنجه و کشتن این جوان مشهدی در خیابان توسط نیروی انتظامی در زمره بیشمار جنایات نیروهای سرکوبگر نظام آخوندی است.
البته قتل جوان دست بسته مشهدی تنها مورد از جنایات نیروهای سرکوب در روزهای اخیر نیست، بلکه یک روز پس از قتل او خبر قتل یک جوان دیگر در خراسان شمالی منتشر شد.
در رابطه با قتل این جوان خبرگزاری ایسنا نوشت: «روز گذشته اولیاء دم این جوان با حضور در دادسرای نظامی خراسان شمالی شکایتی با عنوان تیراندازی منجر بهقتل مطرح کردند» (ایسنا ۴آبان ۹۹).
شکنجه و کشتار جوانان در ایران توسط نیروی انتظامی در شرایطی است که پیش از این سردمداران رژیم برای قتل یک سیاه پوست در آمریکا یقه درانی کردند و اشک تمساح ریختند و در این رابطه خامنهای گفت: «شما امروز روز وضع آمریکا رو وضع آشفته آمریکا رو دارید مشاهده میکنید آنچه که امروز در شهرهای آمریکا و ایالتهای آمریکا مشاهده میشود این یک بروز یک واقعیاتی است که همیشه پنهان نگه داشته میشد چیزهای جدیدی اینها نیست اینها بروز واقعیتهاست که اون لجن ته حوض میآید بالا خودش را نشان میدهد این حالت اینجوریست اینی که مثلا فرض بفرمائید یک پلیسی با خونسردی تمام زانویش را بگذارد روی گردن یک سیاهپوستی و همینطور نگه دارد و فشار بدهد تا اون جان بدهد اون التماس کنه استغاصه کنه این هم خونسرد بنشیند روی آن و فشار بدهد چند تا پلیس دیگر هم وایستند تماشا کنند و هیچ اقدامی نکنند این یک چیزی نیست که جدیداً بهوجود آمده باشد» (تلویزیون شبکه خبر ۱۹خرداد۹۹).
جلاد خونآشام در حالی برای کشته شدن یک سیاهپوست در آمریکا یقه پاره کرد که جان مردم ایران برای او و رژیمش هیچ ارزشی ندارد و نیروهای سرکوبکرش در خیابانها جوانان را شکنجه میدهند و میکشند.
هنگامی که نیروی وحشی انتظامی با مأموران جنایتکار شهرداریهای رژیم همراه میشوند، دیگر پیر و جوان زن و مرد امنیت جانی ندارند، کشتن آسیه پناهی درکرمانشاه نیز نمونه دیگری از این وحشیگری است.
این اقدامات جنایتکارانه نیروی انتظامی مورد حمایت سردمداران رژیم از جمله علی خامنهای قرار دارد.
خامنهای در پیامی به پاسدار اشتری سرکرده انتظامی گفت: «سلام من را به همه کارکنان خوب و زحمتکش و خدوم نیروی انتظامی برسانید. مردم عزیز ما قدردان زحمات و تلاشهای بیوقفه خدمتگزاران به خود و کشور هستند و امروز اقتدار و مهربانی را توأمان در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران احساس میکنند و از ابتکارات ناجا در برخورد با منکرات استقبال میکنند» (سایت خامنهای ۲۹مهر۹۹).
ابتکار نیروی مهربان ناجا! که مورد نظر ولیفقیه ارتجاع است جنایت خیابان گردانی جوانان و ضرب و شتم آنها در خیابان است و یا کشتن جوان مشهدی در روز روشن با شوکر و گازفلفل
پاسدار سلامی سرکرده سپاه پاسداران هم در دیدار با سرکرده نیروی انتظامی از جنایات این نیروی سرکوبگر تقدیر کرد و گفت: «برخورد پلیس با اوباش بسیار پسندیده است و باید مقتدرانه ادامه یابد هیچ انفکاکی بین سپاه و نیروی انتظامی نیست. نیروی انتظامی تجسم زیباترین معانی نظام حاکمیت است. انصافاً اقدامات نیروی انتظامی بسیار خوب است و این اقدامات باید منعکس شود نقشهای حمایتی نیروی انتظامی غوغا میکند و در کنار این نقشها برخوردهای مقتدرانه با مجرمان بسیار مهم است». ! (سایت جوان آنلاین ۴آبان ۹۹)
سؤال این است این همه وحشیگری نیروی انتظامی و این همه تأکید بر نقش سرکوب آن به چه دلیل است؟
پاسخ بسیار روشن است زیرا در اثر خشم و خروش مردم خصوصاً جوانان عاصی و شورشی امنیت نظام در معرض خطر جدی قرار گرفته است.
بیدلیل نیست که بعد از قتل یک پاسدار بسیجی توسط جوانان شورشی در منطقه تهرانپارس تهران سردمداران رژیم سراسیمه به صحنه آمدند و نسبت به آن سوزوگداز کردند و پاسدار اشتری گفت: «اگر کسانی هستند در حال ناامن کردن محیطی هستند پلیس باید با آنها قاطعانه برخورد کند. رسانههای معاند و خارج نشین مأموریتشان برهم زدن امنیت است. همکاران بنده در پلیس فتا بیش از ۳۰۰تارنما را شناسایی کردند که تشویش اذهان عمومی میکردند» (تلویزیون شبکه یک ۳آبان ۹۹).
هراس از خیزش و خروش مردمی و قیامی دیگر است که این روزها اذهان سران رژیم و سرکردگان سرکوب را مشوش کرده است.
در این رابطه روزنامه جهان صنعت ۵آبان ۹۹ نوشت: «خشونت در زیر پوست جامعه ما روزبهروز بیشتر رشد میکند. نباید فراموش کنیم جامعهی که مسائل اجتماعی آن نادیده گرفته شود و به نوعی رها شده باشد هر خشم و اختلافی در آن میتواند تبدیل به بحران عظیمیشود».
روزنامه مستقل نیز وحشتش را از آیندهیی که در انتظار حکومت آخوندی است چنین ابراز کرد: «مهمترین تاثیرات بحرانهای اقتصادی ممکن است اجتماعی و سیاسی باشد، لذا این تاثیر میتواند منجر به زوال صلح اجتماعی شود و خطر شیوع ناامنی، خشونت و درگیری را افزایش دهد. تداوم سقوط صلح اجتماعی که معمولاً مقدم بر صلح است نگرانی احتمال بروز ناآرامیهای گسترده در آینده را مطرح میسازد» (مستقل ۵آبان ۹۹).
وحشیگری نیروی انتظامی نتیجه این وحشت فراگیر در نظام است که فکر میکنند با ایجاد جو و فضای رعب و وحشت میتوانند نظامشان را حفط کنند، اما واقعیت این است که مردم و جوانان عاصی و شورشی به چیزی جز سرنگونی تمامیت نظام آخوندی راضی نمیشوند.
مردمی که کینه و نفرتشان نسبت به نظام به سان یک بشکه باروت شده و تنها جرقهای لازم است که آنرا منفجر کند و ریش و ریشه حاکمیت آخوندی را بسوزاند و به زبالهدان تاریخ بیندازد.