مسألهٔ «وفاق ملی» در عداد بحرانهای دستوپا گیر ــ و البته طنزآمیز ــ حاکمیت قرار گرفته است. اصل این عبارت، عطف به کاربردش در توصیف یک ساختار تحت سلطهٔ ولایت فقیه، اشکال فنی و محتوایی و معنایی دارد. اولاً واژهٔ «ملی» از اساس در ساختار حکومتی متکی بر ولیفقیه، هیچ زمینه و جایی در تعریف خود ندارد. ثانیاً وقتی سه قوه مملکت باید در ید تصمیمگیری و ارادهٔ ولیفقیه باشند، «وفاق» میتواند فقط حول ولیفقیه صورت گیرد، مثل «وفاق ولایی»، اما هرگز حول خواست و ارادهٔ «ملی» نه.
بدینسبب است که پزشکیان دارد نقش عنتر نظام را بازی میکند که گفتار و مواضعش، فقط موجب تفریح خاطر ولیفقیه میشود. پزشکیان در همین مدت سه ماهه، بیش از نسخههای مشابهش به نقشآفرینی روی آورده است. مثلاً در سفر نیویورک مواضعی میگیرد که فقط قهقهه ولیفقیه را برمیانگیزد. او در آنجا مدعی صلح جهانی و منطقهیی و رابطهٔ مثبت با کل جهان میشود، خامنهای اما از طریق قسمخوردگانش پیام اتحاد سیاست خارجی و سیاست میدانی را برای تشدید جنگافروزی میدهد.
پزشکیان اینور و آنور که میرود، یک آن از بیان آرزوی رفرم اقتصادی دست نمیکشد؛ ولیفقیه با خیال راحت، تداوم گرانیها و تشدید فقر را پیش میبرد و به هیچ مطالبهای از جانب اقشار معترض در خیابانها پاسخ نمیدهد.
پزشکیان از ایجاد روابط موفق با کشورهای دوست و برادر مثل عربستان و قطر دم میزند، خامنهای در نماز جمعه، فرمان حفظ نیابتیهای نظام از افغانستان تا یمن و لبنان را میدهد.
چنین است تقسیم کار و مواضع میان دجالیت خامنهای و مأموریت پزشکیان.
حالا باید پیدا کرد شرایط تحقق «وفاق ملی» را که زمینهاش با محوریت ولیفقیه، اصلاً وجود ندارد.
با این توصیفات، این پرسش پیش میآید که آیا پزشکیان واقعاً به قانون اساسی نظام مسلط است که اینور و آنور حرفهای بچهگانه میزند؟ آیا او نمیداند که طبق قانون اساسی، هر جنگ و صلحی در اختیار ولیفقیه است و او کارهای نیست؟
او نمیداند که اختیار ارتش و سپاه دست او نیست؟
او نمیداند که تصمیم برای شلیک کردن یا نکردن، از اختیار او خارج است؟
پزشکیان حتی اختیار جمع کردن گشت ارشاد را ندارد.
حتی اختیار تصمیمگیری دربارهٔ زندان و زندانی را ندارد.
پزشکیان اختیار کنترل قیمت اقلام را هم ندارد.
او توانایی سیاسی ندارد که جلو گروگانگیری و باجخواهی بینالمللیِ خامنهای را بگیرد.
پزشکیان اختیار رفع فیلتر اینترنت را هم ندارد.
او اختیار صادرات و واردات کشور را هم ندارد که جملگی در ید اختیار سپاه پاسداران و بازوهای اقتصادی و تجاری ولیفقیه هستند.
پزشکیان حیطهٔ تصمیمگیری بر سر هستهیی و اف.ای.تی.اف را هم ندارد.
پزشکیان حتی اختیار ندارد بر سر صدور سلاح و پول و تجهیزات به نیروهای نیابتی رژیم، ابلاغیه صادر کند.
مشاهده میشود که در هیچ زمینه و ساحتی، «وفاق ملی» جا و موقعیت ندارد و جز یک طنز برای تفریح خاطر مستمعین و مخاطبان نیست.
این سه ماه بهاندازه کافی دست همه آمد که پزشکیان جز برای ایفای نقش در ویترین تزیینشده توسط خامنهای نیامده است. منتها اشکالش در این است که خیلی رو و بیحساب، مواضع کودکانه اتخاذ میکند و پشت سر هم بند را آب میدهد.
بدینگونه «وفاق ملی» جز یک شقاقلوس برای نظام نیست و تداوم این بازیِ کودکانه ممکن است منجر به جراحی شقاقلوس و متوهمین گرداگرد آن گردد.
البته این حق را هم باید به پزشکیان داد که تحریم حداکثری نظام از جانب ۹۰ درصد مردم ایران، عاقبت و آینده هر گونه مهرهبازی و گفتارورزی کودکانه روی میز ولیفقیه را ابتر نموده و سوزانده است. بدبختیِ اصلیِ خامنهای و پزشکیان اینجاست که هیچ نقش و رنگی نزد اکثریت مردم ایران پا نمیگیرد و به پشیز گرفته نمیشود.