ایرج میرزا از شاعران دوره مشروطه، سرودهای دارد از بیعدالتی حاکم مستبدی که جز وعدههای دروغین و لاف و گزاف، چیزی به مردم نداده است. نام شعر او به «عدالت کجایی؟» نیز معروف است. این سروده در جریان قیام۱۳۹۶ و آبان و دی۱۳۹۸ در ایران هم توسط قیامآفرینان خوانده میشد.
«هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هرنکته که گفتند غلط بود و ریا بود
چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعدهها رسم کجا بود
رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود
خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بیبرگ و نوا بود
گفتند چنینیم و چنانیم دریغا
اینها همه لالایی خواباندن ما بود
ای کاش در دیزی ما باز نمیماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود
عدالت کجایی، عدالت کجایی؟»
۱۲۰ سال از سرودن این شعر زیبا میگذرد؛ و طی این مدت میهنما توسط دو دیکتاتوری سلطنتی و دینی آکنده از جور و جفا و بیعدالتی گشته است. هر دو دیکتاتوری در سالهای پایانی از جور و ستمی که بر ملت روا داشتند، عذر تقصیر خواستهاند؛ که البته دیر شده بود. ولیفقیه خود خوانده، دومین دیکتاتوری، در پیامش به مجلس فرمایشی، اعتراف میکند که «نمره مطلوبی در باب عدالت در دهه پیشرفت و عدالت بهدست نیآوردهایم. ». . و با تأکید براینکه اقتصاد و فرهنگ دو اولویت اصلی کشور است، از پیامدهای «معیشت طبقات ضعیف» نگران شده است و از کارگزارانش میخواهد برای یافتن راهحل تلاش فکری و عملی کنند.
خامنهای به شاخصها و متغیرهای اقتصادی که در این یک دهه (و در این چهل ساله) باعث خجالت و شرمندگی رژیم آخوندی شدهاند نیز اشاره میکند که بایستی مرتفع شوند!
«اصلاح خطوط اصلی اقتصاد ملی» مانند «اشتغال، تولید، ارزش پول ملی و تورم» همان عواملی است که از قضا چنان به سراشیبی سقوط کشیده شدهاند که نهادهای ذیربط ناگزیر شدهاند که به سرشکستگی خود اعتراف کنند.
زوال تدریجی
پژوهشکده امور اقتصادی وابسته به وزارت اقتصاد بهتازگی موقعیت اقتصادی و جایگاه رژیم در عرصه اقتصاد جهانی در طول ده سال اخیر را در گزارشی ارائه داده است. این گزارش بیان شکست وحشتناک اقتصاد ایران است که خامنهای به نداشتن نمره مطلوب در آن اذعان میکند.
در ابتدای این سیاهه آمده است:
«سالهای متمادی است که ایران برای دستیابی به رتبههای بالاتر در شاخصهای منتخب اقتصادی تلاش میکند. این تلاش اما نافرجام مانده و هر ساله شاهد افت جایگاه اقتصاد ایران در بین دیگر اقتصادهای جهان هستیم».(جهان صنعت. ۸ خرداد۱۳۹۹)
در این کارنامه مردودی نظام ولایت فقیه، عینا به همان شاخصهایی اشاره میکند که رژیم آخوندی نمره رفوزگی آورده است:
«تورم، بیکاری، نرخ مشارکت نیروی کار، نرخ مشارکت نیروی کار زنان، آزادی اقتصادی، رفاه لگاتوم و سهولت کسبوکار از جمله شاخصهایی هستند که جایگاه نامناسب ایران در مقایسه با سایر کشورها را تبیین میکنند».(همان منبع)
پژوهشکده امور اقتصادی با بررسی شاخصهای منتخب، به بررسی وضعیت اقتصادی ایران و مقایسه آن با دیگر اقتصادهای جهان پرداخته و تغییرات آن را در طول زمان بررسی کرده است. برای آن که بتوان وضعیت گذشته و حال ایران را در این شاخصها بررسی کرد، مقدار هر کدام از شاخصها حداقل طی دوره ۱۰ساله منتهی به سال۲۰۲۰ در نظر گرفته شده تا در این بین، روند رو به رشد یا رو به نزول ایران در هر شاخص نیز علاوه بر وضعیت کنونی معین شود.
نرخ مشارکت نیروی کار
در ده سال اخیر نرخ مشارکت نیروی کار نشان میدهد که ایران همواره از جمله ۱۰کشور دارای کمترین نرخ مشارکت بوده است. رتبه ایران در خصوص نرخ مشارکت نیروی کار زنان بین ۱۸۷کشور جهان همواره بیشتر از ۱۸۰ بوده که مبین وضعیت نامناسب مشارکت نیروی کار زنان در ایران است.
تولید ناخالص داخلی
آمارهای منتشر شده توسط بانک جهانی نیز نشان میدهد رتبه رژیم حاکم بر ایران در تولید ناخالص داخلی پایین رفته است و به جایگاه دوازدهم نزول کرده است. در خصوص تولید ناخالص سرانه نیز جایگاه ضعیفتری در مقایسه با تولید ناخالص داخلی در جهان دارد و جایگاهی بین ۶۹ تا ۷۵ را در میان کشورهای جهان داشته است.
نرخ تورم
در مورد شاخص تورم در ایران آنقدر وضعیت تأسفبار است که زندگی میلیون ها نفر از مردم ایران را به خاک سیاه کشانده است. این رژیم همواره جزو کشورهای با تورم بالا شناخته میشود و اگر چه به پای دوست ونزوئلاییاش نمیرسد اما رتبه دوم و سوم و آن بالا ها را از دست نداده است. در سال۲۰۱۳ با تورم ۳۹.۳ درصد جایگاه دوم را در میان کشورهای دارای بیشترین تورم دارا بوده است. در سال۲۰۱۶ ایران بیستمین اقتصاد با تورم بالا بوده و طی سالهای بعد وضعیت تورم کشور نسبت به سال۲۰۱۶ بدتر نیز شده و به رقم ۳۱.۲ درصد در سال۲۰۱۸ و ۴۱.۱ درصد در سال۲۰۱۹ جهش کرده است. این امر منجر شد جمهوری آخوندی هماکنون به پنجمین کشور با تورم بالا در جهان بدل شود.
نرخ بیکاری
نرخ بیکاری از جمله موضوعاتی است که در بین آمارسازان در ایران در صنایع دستی گنجانده شده است. در حالی که میلیون ها جوان تحصیل کرده و فاقد شغل در گوشه خانهها ماندهاند و هزاران جوان بیکار در خیابانها دستفروشی میکنند... رژیم آخوندی نرخ بیکاری را بین ۱۰ تا ۱۴درصد پیچ و تاب میدهد اما ناچار است اذعان کند که «ایران جایگاه مناسبی در جهان بهلحاظ ایجاد اشتغال ندارد».
فقر شدید
با اینکه پیشرفتهای اقتصادی در کشورهای کم توسعه باعث گردید میزان فقر کاهش قابل مقایسهای نسبت به گذشته داشته باشد؛ اما این مسأله در ایران تحت حاکمیت رژیم آخوندی مسیر عکس را پیموده است؛ تا جایی که طبقات متوسط نیز به درجات پایین تری از رفاه و برخورداری کشیده شدهاند؛ و در حسرت گذشته خود غوطه میخورند. جالب اینک خامنهای نیز به این سقوط طبقاتی اعتراف میکند و پس از چهل سال حاکمیت فقر پرور این نظام از مهرههایش که به مجلس رفتهاند میخواهد فکری بکنند!
در گزارش پژوهشکده امور اقتصادی وزارت اقتصاد به سراشیبی و نزول در پلههای رقابتپذیری، سهولت کسبوکار، آزادی اقتصادی، رفاه لگاتوم نیز اشاره شده است که اثباتگر به عقب کشاندن یک ملت دارای افتخارات تاریخی است که بهدست یک رژیم ارتجاعی و مستبد به دره هولناک قهقرا افتاده است.
تاثیر کرونا در حال و روز نظام ولایت
ورود پنهانی ویروس کرونا بهدست عوامل رژیم آخوندی اگر چه مردم ایران را با مرگ و بیماریهای کشنده روبهرو ساخت و میلیونها نفر از آنان را در فقر و بیچیزی اسیر و شب و روزشان را با غم و اندوه یکی کرد، اما رژیم ضدبشری ولایت را نیز نگران و ترسان از آینده و سرانجام خویش ساخت. شرایط کرونایی سبب شد درماندگیها و بیتعادلیهای رژیم برملا شود. لاپوشانیها و پنهانکاریها در هر مسألهای اعم از کشتار مردم در قیامهای اخیر گرفته تا موشکپرانی به هواپیمای مسافری و پول پاشی برای جلوگیری از سقوط بشار اسد و نگهداری گروههای نیابتی در منطقه، از آن جملهاند که برای همه عیان است. سقوط قیمت نفت و خالی بودن خزانه دولت، وادارش کرد دست گدایی به نهادهای استکبار جهانی دراز کند و وابستگی بیشتر به چین و روسیه را علنی سازد و در خوف و رجای توافق ابر قدرت ها برای بقا و ماندگاریش به انتظار بنشیند.
عدالت با دستان مردم ایران محقق میشود
سرودهٔ ایرج میرزا زبان حال ملتی است که در چنگال حکومتهای مستبد، ارتجاعی و عدالت ستیز همچون نظام آخوندی گرفتار آمدهاند. این سروده اکنون به گواه قیامهای پیدرپی در میهن ما فراتر از تکرار بر سر زبانها در دستان و بازوان جوانان انقلابی جاری شدهاست؛ تا در پیکار نهایی با به زیر کشیدن نظام آزادیکش و عدالت ستیز آخوندی، این نظام را نیز به سرنوشت شاهنشاه مدفون دچار کند.