روز دوشنبه ۳۰تیر۹۹ آخوند رئیسی به صحنه آمد و درباره متوقف شدن حکم اعدام سه جوان شورشی گفت: این فضاسازیها و جوسازیها به هیچ عنوان نمیتوانند در اراده دستگاه قضایی رخنه ایجاد کنند.
میخواهیم ببینیم منظور رئیسی از این حرف که «نمیتوانند در اراده دستگاه قضاییه رخنه ایجاد کنند» چیست؟
روی آوردن خامنهای به ارعاب به شیوه «نمدمال» و تست کردن فضای جامعه!
ابتدا لازم به یادآوری است حرفهای رئیسی بهدنبال یک هفته رویایی و خشم و اعتراض مردم در برابر رژیم و قضاییه جنایتکار بر سر حکم سه جوان شورشی است که اخبارش را همگان در جریان هستند.
آخوندها ابتدا به ۳جوان شورشی حکم اعدام دادند اما طبق معمول رژیم در شرایط حساس تلاش میکند با تکذیب و تاییدهای متوالی زهر و ضرب حکم اعدام را بگیرد و قضیه را در یک پروسه چند روزه تبلیغاتی برای مردم عادی کرده و به آن حالت عمل انجام شده بدهد و در عینحال به یک ارزیابی دقیق هم برسند که آیا اصلاً حکم اعدام را اجرا بکنند یا نکنند؟ چرا که آخوندها به حساسیت سیاسی و اجتماعی این حکم مشخص آگاه بوده و میدانند که هر حرکت اشتباهی در چنین مواردی میتواند به جرقه یک قیام تبدیل شود و این همان چیزی است که از آن بهویژه در این شرایط بهشدت وحشت دارند.
به همین علت هم در این مورد اول گفتند حکم دیوان عالی نیامده بعد اعلام کردند که حکم دیوان عالی آمده
اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه هم در حضیض بلاهت به خبرنگاران گفت اگر هم حکم اعدام آمده من ندیدم! و به من نرسیده! (گوئیا که او سخنگوی قوه قضاییه نیست و برای پاسخگویی به سؤالات نیامده بلکه آمده از خبرنگاران اخبار قوه خودش را بگیرد!)
و نهایتاً و پس از چند دور انتشار اخبار ضد و نقیض گفتند حکم اعدام ۳جوان شورشی تأیید شده است.
اما وقتی با موج خشم اجتماعی مردم مواجه شدند اول خبرگزاری پاسداران یعنی فارس آمد و گفت رئیسی گفته بر اساس ماده ۴۷۷، دادرسی اعاده میشود و حکم این سه جوان هم متوقف شده است.
ظاهراً این حرف اقدامی بوده که رژیم برای فرونشاندن موج خشم اولیه مردم انجام داده اما درست ۲ساعت بعد خبرگزاری قضاییه به اسم میزان آمد و حرف خبرگزاری پاسداران را تکذیب کرد و گفت:
موضوع این است که اگر وکلای اینها تقاضا کنند رئیسی میتواند طبق ماده ۴۷۷، دادرسی را اعاده کند.
به این ترتیب روشن شد که اینهمه بالا و پایین کردنهای حکم اعدام فقط برای آن بوده که در برابر موج خشم مردم و اعتراض سراسری ببینند چکار میتوانند بکنند؟
اکنون روشن است هنگامی که وکلا هم (که از همان وکلایی هستند که از لیست ۱۰۰نفر تأیید شده قوه قضاییه هستند) آمدند و گفتند اصلاً نگذاشتهاند ما پرونده را بببینیم و یا در دادگاه شرکت کنیم، ابعاد دیگری از درهمریختگی این قوه آدمخوار برای مردم نمایان میشود.
و بعد از این قضایا بود که بحث اعدام جوانان شورشی بالا گرفت و نهایتاً اجازه دیدن پرونده به وکلا داده شد و این ظاهراً اولین گام عقبنشینی آخوندها بود.
در گام بعد همین وکلا آمدند و گفتند پرونده را دیدیم و اصلاً آن جرم اصلی که سرقت مسلحانه بود، در پرونده نیست و پرونده چیز دیگری است! چیزی که روشن نکردند و بیشتر از این حرفی نزدند.
آخوندها ابتدا گفتند جرم اصلی و مستحق اعدام، سرقت مسلحانه است، بعد گفتند سرقت مسلحانه با سلاح سرد انجام شده و بعد هم روشن شد که اصلاً این حرفها در این پرونده نیست، و هیچ سرقت مسلحانهای صورت نگرفته و ... . کل داستان ساخته سناریو نویسهای وزارت اطلاعات و قوه قضاییه خونآشام آخوندی است برای توجیه قتل ۳ جوان شورشی.
در واقع اینهمه بالا و پایین کردن پرونده و این حرکت سینوسی نشان میدهد که رژیم دچار یک مخمصه است؛
از یکطرف نیاز دارد به اعدام و ارعاب چون خودش هم میداند که قیام بزرگی در تقدیر است و باید با ایجاد ترس و وحشت مردم را زمینگیر کرد.
همانطور که میداند یک مقاومت جدی و سازمانیافته هم در حال حاضر وجود دارد که این مسیر را هموار میکند.
از طرف دیگر هم میدانند ممکن است حتی با یک اعدام چه جرقهای در جامعه آتشفشانی ایران امروز زده شود و ...
عاقبت پاسدار مدافع حرم!
به همین علت باید گفت: البته که رژیم عقبنشینی کرده اما در عینحال چون می داند بههرحال باید یک چهره مقتدری هم بهاصطلاح بخودش بگیرد در نتیجه آمد و یک پاسدار مدافع حرم خودش را به جرم جاسوسی اعدام کرد تا با این اعدام آن عقبنشینی را بپوشاند.
نگاهی به مخمصههای دیکتاتور
در این زمینه حرفهای الیاس حضرتی که ۳۰ تیر منتشر شد نیز خیلی جالب است که گفت:
« اینکه قوه قضاییه صدای مسالمتجویانه و پرهیز از خشونت مردم را شنید و فعلاً و البته بنا بر مصالح ملی، اجرای حکم اعدام جوانان معترض را متوقف کرد مایه امیدواری است... قطعاً توقف این اعدامها را نباید بهمثابه عقبنشینی قوه قضاییه تعبیر کنیم. مناسبت قوای سهگانه کشور با مردم نباید در تعابیر تنگ پیشروی یا عقبنشینی یا خدایی نکرده برد و باخت بازگویی شوند ... البته در این میان جای گفتگو ندارد که سوءاستفاده دشمنان و بیگانگان و بدخواهان را نباید نادیده گرفت. شاید مهمترین قدم برای مصلحان و خیرخواهان و فعالان رسانهیی و سیاسی همین است که در وادی امر و در اولین اظهارنظرهایی که میکنند با دشمنان این سرزمین مرزبندی کنند و حساب خود را از عمال آمریکا و آلسعود و طرفداران تروریست منافقین جدا کنند. ... موضوع اینجاست که با توجه به وضعیت حساس کنونی، عقل و شرع حکم میکنند که از هر امری که میتواند فضای آرام امروز را ملتهب کند بپرهیزیم و نگذاریم کشور در شرایط بحرانی تازه قرار بگیرد. ما برای اینکه در چنین کوران حوادثی و در این تنگنای اقتصادی، آن هم در این منطقه توفانزده بتوانیم آرامش و طمأنینه را بر فضای عمومی کشور حاکم کنیم»
باز هم مجاهدین و سرمایههای مبارزاتی مقاومت ایران
این مهره ارتجاع سپس حرف آخر را زد و گفت:
«(مجاهدین) با سرمایهیی هنگفت در کمینند تا مناسبات مردم و مسئولان را تبدیل بهمناسبتی خصمانه و پر از سوءتفاهم کنند. متأسفانه در این راه بیتوفیق هم نبودهاند و بعضی از فعالان سیاسی دانسته و ندانسته، خواسته و نخواسته در ایجاد این سوءتفاهم و دشمنی بیتاثیر نبودهاند» (روزنامه حکومتی اعتماد ۳۰تیر۹۹).
و آخوند آدمخوار رئیسی نیز با خط کشیدن بین اعتراض و اغتشاش تلاش کرد ضمن ترساندن مردم از پیوستن هر چه بیشتر به مجاهدین، از ابعاد نفرت مردمی از نظامشان بکاهد. خیالی که دیرگاهیست موعد آن منقضی شده است.