ورشکستگی و کسادی یک نمایش
کسادی نمایش انتخابات دور دوم مجلس ارتجاع در ۲۱شهریور۹۹ در ۱۱حوزهٔ انتخابیه، نمود دیگری از شکست حاکمیت حتی در جلب آرای نیروهای سپرده و نانخور را به نمایش گذاشت. بیرونقی و ورشکستگی فاحش این نمایش تا آنجا به چشم میزد که هادی غفاری، سرچماقدار پیشین را نیز به واکنش وادار کرد. او در اظهاراتش گفت:
«اگر وضعیت موجود ادامه پیدا کند، درصد مشارکت پایین میماند. برای مثال بنده اطلاعاتی را کسب کردم که در برخی شهرستانها تنها یک درصد از واجدین شرایط در دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی در پای صندوقهای رأی حاضر شدهاند» (مستقل. ۲۶شهریور۹۹)
«اشکالات ساختاری در قانون اساسی»!
عبرتآموز اینکه این سلسلهجنبان چماقداری و از دستاندرکاران تصویب اصل ضدایرانی ولایت فقیه، با به زیر سؤال بردن نظارت استصوابی، بهگونهیی ندامتبار افزود:
«علت بهوجود آمدن وضعیت کنونی کشور در مسأله معیشت، وجود اشکالات ساختاری در قانون اساسی است. متأسفانه روابط اقتصادی کشور به این دلیل با دنیا به بنبست رسیده که نوعی بداخلاقی در سیاست خارجی کشور وجود داشته است. متأسفانه این نگاه وجود دارد که همه دنیا بد است و تنها ما در جایگاه خوبیها قرار داریم. باید بپذیریم دنیای امروز دیگر بددهنی را نمیپسندد».
آنچه این سرچماقدار چماق شکسته، آن را «اشکالات ساختاری قانون اساسی» میخواند، اشاره کنایهآمیز به اصل ولایت فقیه در قانون اساسی است و آنجا که صحبت از «بددهنی در سیاست خارجی» میکند، اشارهاش به جنگافزوزی و صدور تروریسم به کشورهای دیگر است.
آنچه در این اظهارات حائز اهمیت است بهپایان رسیدن دوران جهلمداری، عوامفریبی و مانوردهی این رژیم روی رأی مردم و نمایش انتخابات است.
«فاجعهٔ خاموش»!
مشابه همین اظهارات و البته بهگونهیی هشدارآمیز از سوی سیدشهابالدین چاوشی، یک استاد دانشگاه و کارگزار حکومتی عنوان شده است:
«میدانید مفهوم مشارکت زیر ۵درصدی در شهرهای مراکز استانها، مثل زنجان و البرز در انتخابات دور دوم مجلس شانزدهم چیست؟ شاید بسیاری از دوستان انقلاب علاقه داشته باشند بگویند خاصیت دور دوم، کرونا و نارضایتی مردم! بنده بهعنوان دوستدار انقلاب اسلامی میگویم قهر مردم از صندوقهای رأی در نظامی که خود بنا کردهاند به هر دلیل که باشد یعنی فاجعه خاموش! عدم مشارکت و استقبال مردم را جدی بگیرید». (آرمان. ۱مهر۹۹)
اعتراف به قیامهای در کمین
چیزی که این کارشناس حکومتی نسبت به آن هشدار میدهد و با ترم «قهر مردم از صندوق رأی» یا «فاجعهٔ خاموش» از آن یاد میکند، انزجار دمافزون، فراگیر و عمقیابنده از حکومتی است که در آبان ۹۸ با دشنه و تبر با مردم معترض و قیامکننده سینه در سینه شد و به روی آنها آتش گشود. از این نقطه به بعد وضعیت حکومت و اعتراضات مردم و نیز مناسبات بین مردم و حکومت وارد مختصات جدیدی شد؛ مختصاتی که به نوعی مشابه بهکارگیری قهر عریان علیه تظاهرات مسالمتآمیز مردم در ۱۷شهریور۵۷ از سوی شاه است. از فردای ۱۷شهریور نه حکومت، حکومت قبلی بود و نه مردم همان. نظام ولایت فقیه پس از جاری کردن خون بر کف خیابانها، بهسرعت این پروسه را پیموده است. به همین دلیل کارشناس گفته شده با ادبیات حکومتی و آخوندفهم و البته بهصورت معکوس، سرنگونی را مانند یک خطر خوابیده در زیر گوش خامنهای و نظامش گوشزد میکند:
«قهر مردم از حاکمیت زمینه آشوبها و دخالتهای بیگانگان را فراهم میآورد».
اندرز دیرهنگام و ناکارآمد
این کارشناس نگران، مضطرب و دلسوز استیلای مغولگونهٔ خامنهای و دار و دسته بر مقدارت ایران به آنان اینچنین اندرز میدهد:
«... تلاش برای خروج مردم از ناامیدی و بنبستهایی که دشمن ساخته و نیروهای فرصتطلب داخلی آن را با عملکرد مشکوکشان مرتب مرمت میکنند بر همه نیروهای دلسوز کشور لازم و واجب است. تلاش برای حفظ مقبولیت و تقویت رابطه مردم با حاکمیت بر همه آگاهان و از همه مهمتر حکومتگران فرض است نادیده گرفتن مردم خطر عظیمی برای گسست پیوندهای اعتقادی، سیاسی و اجتماعی است». (همان منبع)
اندرزگوی نگران از سقوط نظام ولایی به دست تودههای خشمناک و به ستوه آمده، مانند دیگر رتوشکنندگان چهرهٔ کریه و غیرقابل اصلاح حکومت مقداری دیر تشریف آورده است. حکومتی که حتی برای یک نمایش مهوع و بارها تجربهشده تحت عنوان انتخابات با همه تقلبات نمیتواند حتی بیش از ۵درصد را با خود همراه کند، نه در خط قرمز که در زیرخط قرمز مشروعیت قرار دارد.
از این نقطه به بعد، نه نمایشهای از سکه افتاده و نخنمای حاکمیت، نه مانورها و وعدههای فریبندهٔ آنکه خروش و خیزش مردم در کف خیابانهای شورشی حرف نهایی را میزند.