یکی از ابرچالشهای نظام آخوندی بیکاری است. بیکاری مثل خورهای وحشتناک از یک طرف میلیونها را نفر را به خاک سیاه فقر نشانده است و از طرف دیگر استعداد جوانهای ایرانی را نابود کرده است.
بیکاری در میان فارغالتحصیلان آنچنان فراگیر است که ۷۵درصد بیکارها در کشور فارغالتحصیلان هستند و هر سال یک میلیون نفر به این تعداد افزوده میشود.(سایت عصر ایران ۱۵اردیبهشت ۹۷)
بهگفته نیلی، رئیس دانشگاه تهران، ۲۰هزار نفر از این فارغالتحصیلان در سطح دکترا هستند.
بسیاری از فارغالتحصیلان سطح دکترا که شاغل هستند، بنا یا کارگر ساختمانی هستند. در این رابطه یکی از این فارغالتحصیلان در یک کلیپ که در رسانههای اجتماعی گذاشته شده است میگوید: «آدمها دکترا میگیرند کجا میروند دکتر داوود بنا که تیغه میکشد آنجاست.
دکتر داوود هم میگوید دکتر نگویید همان داود بگویید، خوب است. ارشدیم را در دانشکده خوارزمی کرج گرفتم. استاد تاریخ دارد یک دیوار میسازد.
فرد دیگری با اشاره به دکتر داوود میگوید ۱۵سال است که درس میخواند، من تازه متوجه شدم که فقط دکتر محمدی نیست که دارد این کار(بنایی) را میکند.
یک نفر هم میگوید من الآن دانشجوی دکترا هستم دانشجوی شریف(دانشگاه شریف) هستم. ما تازه آمدیم دیدم ما بیسواد هستیم، او(اشاره به نگهبان دانشگاه) دکتر ارشد ریاضیات محض بوده اینجا نگهبانی میدهد».
در زمینه بیکاری فارغالتحصیلان رشته کشاورزی یک فارغالتحصیل این رشته میگوید: «فارغالتحصیلان در حوزه کشاورزی زیاد هستند. فوقلیسانس کشاورزی را گرفتیم ولی در حال حاضر بیکاریم و هر جا هم میرویم دنبال کار، کاری پیدا نمیشود. الآن وضع فارغالتحصیلان و فارغالتحصیلان عالی به این صورت است که بیکاره و شرایط مناسبی ندارد و مجبور است به اشتغال اصطلاحاً کاذب روی بیاورند».
حکومت آخوندی دانشگاهها را بهصورت بیرویهای گسترش داده است بدون اینکه زمینهای برای بکارگیری استعداد فارغالتحصیلان آنها بهوجود بیاورد.
رژیم در ایجاد دانشگاهها چند هدف را دنبال میکرد اول اخاذی از مردم تحت عنوان شهریه دانشگاه از طریق ایجاد دانشگاههایی نظیر پیام نور، آزاد اسلامی، دانشگاه خمینی، محقق اردبیلی و... که تماماً وابسته به سردمداران رژیم و نهادهای حکومتی هستند.
هدف دوم دانشگاه جایی بود که در آن میتوانست جوانان را تحت کنترل امنیتی خود درآورد و مانع خیزشهای آنان شود. زیرا اگر این جوانان در دانشگاه نبودند و بیکار بودند خطر جدی برای آن داشتند.
هدف سوم اینکه تلاش کرد با این کار بحران بیکاری را به عقب بیاندازد، اگر این جوانان به دانشگاه نمیرفتند میبایست پس از مقطع دیپلم برای آنها کار ایجاد میکرد که ناتوان از تحقق این امر بود.
در زمینه بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهها روزنامه دنیای اقتصاد ۲۳تیر ۹۷ مینویسد: «مسأله بیکارماندن دانشگاهرفتهها مسأله مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه پیآمد اجرای سیاستها و برنامههای از بیخ و بن اشتباهی است که دستگاههای ذیربط در طول دهههای گذشته آنها را تصمیمگیری و اجرایی کردهاند که ثمره چنین نگرش و اقداماتی، ایجاد جمعیت بیشماری از جوانان دختر و پسر است که چند سال از عمر ارزشمند جوانیشان را به امید ساختن آینده بهتر از لحاظ شغلی و موقعیت اجتماعی در دانشگاهها و مؤسسات مختلف آموزشی سپری کردهاند و هماکنون که وارد جامعه شدهاند، اهداف و آرزوهایشان را بربادرفته و دستنیافتنی مشاهده میکنند...
جوانانی که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند در یک مسیر مبهم آینده خویش قرار میگیرند و از فردای خود آگاهی ندارند. به انواع و اقسام سازمانها و کارخانههای مختلف برای یافتن شغل پامیگذارند اما در بیشتر مواقع با در بسته روبهرو میشوند یا ماهها از رسانههای مختلف انتظار اخبار و اطلاعیههای آزمونهای استخدام دولتی را میکشند که شاید با داشتن شرایط بتوانند از پس چنین آزمونها و مراحل دشواری برآیند».
بر پایه سیاستهای ضدمردمی که به آنها اشاره شد، اکنون بحران بیکاری فارغالتحصیلان بهمنوار رشد پیدا میکند.
بیکاری این قشر تحصیلکرده در ارتباط تنگاتنگ با سونامی بیکاری است که در حال گسترش است و رژیم اراده و توان حل این معضل را ندارد.
لازمه حل مشکل بیکاری بهویژه مشکل بیکاری فارغالتحصیلان، اتخاذ سیاستهای مردمی است، یعنی اینکه باید سیاستهای ضدمردمی و غارتگرانه رژیم عوض شود که این امر محال است.
زیرا اتخاذ سیاستهای مردمی با ماهیت وجودی نظام پوسیده ولایت فقیه در تضاد است و به مفهوم نفی این حاکمیت پوسیده است، همچنان که در زمینه بحرانهای اجتماعی دیگر، همین قاعده صدق میکند.