این روزها به رسانههای رنگارنگ حکومتی سرک بکشیم، مطالب زیادی علیه مجاهدین و آلترناتیو دموکراتیک در آنها به چشم میبینیم. کنسرت جیغ بنفش آخوندی در عر و تیز و جفتکپرانی سریالی امام جمعههای خامنهای به اوج رسید.
آخوند عاملی نماینده خامنهای در اردبیل آشکارا بهزد و بند کثیف بین خامنهای ـ رئیسی با «شیطان بزرگ!» و ارباب سیاست مماشات اعتراف و به آن مباهات کرد:
«این دولت [رئیسی] بزرگترین موفقیتش یکی این بود که مذاکراتی که پشتپرده انجام شد با اروپاییها و مذاکرات شد غیرمباشر، غیرمستقیم آمریکاییها این دولت را متقاعد کرد هم اروپاییها را هم آمریکاییها را که اگر شما از سازمان تروریستی منافقین حمایت کنید این اشتباه است بین شما و ما تفاهمی صورت نمیگیرد و مطالبات هستهیی که از ما دارید اون هم هیچ وقت محقق نمیشود». ! (۲تیر ۱۴۰۲)
این عروتیزهای رقتبار یک پیروزی مضاعف برای مقاومت ایران و یک شکست مضاعف برای حکومت آخوندی است. یک بار دیگر نشان میدهد که تضعیف اهمیت و جایگاه، اشرف۳، آلترناتیو دموکراتیک و گردهمایی سالیانهٔ مقاومت ایران برای آنها از دستیابی به بمب هستهیی نیز مهمتر است تا جایی که برای نیل به آن دستبهدامن «شیطان بزرگ!» و ارباب مماشات میشوند. بهعبارت دیگر دشمن اصلی آنان نه آمریکا و اسراییل بلکه براندازان و بهطور خاص مقاومت ایران است. حاضر هستند برای نابودی آنان به شرق و غرب عالم متوسل شوند.
یادمان نمیرود که گماشتهٔ خامنهای در کیهان در ۱۳تیر۹۷ بعد از برگزاری پیروزمند گردهمایی سالیانهٔ مقاومت ایران در پاریس نوشته بود:
«وقتی فرانسه پس از همه دست و دل بازیهای اقتصادی دولت ایران و درست همزمان با سفر آقای روحانی، اجازه برگزاری نشست سه روزه به یکی از جنایتکارترین سازمانهای تروریستی میدهد، کدام پالس را ارسال کرده است؟... چرا اصرار دارند باز هم خود را فریب دهند؟ چرا اعتراض صریح و قاطع نسبت به دولت فرانسه صورت نمیگیرد و ضرورت مبارزه با تروریستها را مطالبه نمیکنند؟».
این پاسدار و شکنجهگر کیهاننویس بعد از اینکه از این سیاهنمایی طرفی نبست، به جمعیت ۱۰۰هزار نفری حاضر در گردهمایی بند کرد و مدعی شد که آنها «اتباع اجارهای آفریقایی و اروپایی شرقی!» هستند:
«داخل پرانتز باید نوشت نشانه روشن ورشکستگی و ناتوانی غرب در مقابل اقتدار جمهوری اسلامی، همین خیمهشببازی تروریستها در پاریس است. امثال دولت فرانسه و آمریکا، سرشکستگی حمایت از سازمان تروریستی منفور ملت ایران (و حتی طیفی از مخالفان) را به جان میخرند، چون بعد از ۴۰سال ستیزهجویی نتوانستهاند یک اپوزیسیون آبرومند دست و پا کنند. وزن گروهکی که برای پر کردن سالن نمایش مجبور است اتباع آفریقایی و اروپای شرقی را اجاره کند، روشن است؛ انگار حضار نمایش مبارزه هم، میز و صندلی و بشقاب و قاشق مراسم هستند که بشود کرایه کرد! اما همین ماجرای حقارتآمیز، خباثت دولتهایی مانند فرانسه را نشان میدهد».
اکنون سؤال این است که مگر نمینوشتند، این گردهمایی خیمهشببازی بوده است، از خیمهشببازی که نباید هراسید؛ پس چرا هراسیدند؟
مگر نمیگفتند مجاهدین وابسته به آمریکا و فرانسه هستند. مگر جمهوری اسلامی، از روزنامههای اصلاحاتیها نمینوشت:
«نباید از نظر دور داشت که (مجاهدین) برای قریب دو دهه در فهرست تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت ولی نام این گروهک حتی بدون آن که تغییر ماهوی چندانی در عملکرد، اهداف و برنامههایش ایجاد شود، نه تنها از فهرست تروریستی غرب محو شد، بلکه با مأموریت جدیدی مورد توجه خاص غرب و بهویژه آمریکا و برخی اعضای شرور اتحادیه اروپا از جمله فرانسه قرار گرفته است»!
کدام را باور کنیم؟ وابستگی مجاهدین به آمریکا و اروپا را یا پایکوبی میمونوار و مهوع آنان برای اطلاعیهٔ مشعشع وزرات خارجهٔ آمریکا در مورد حمایت نکردن از مجاهدین را؟!
واقعیت آن است که یکبار دیگر ارتجاع و استعمار با زبان وارونه خود به این واقعیت اذعان میکنند که مجاهدین و مقاومت ایران نه تنها توانستهاند با تلاش و پاکبازی فوق تصور خود، به قیمت خون شهیدان و رنج زندگانشان از لیست سیاه تروریستی خود را خارج کنند، بلکه فراتر از آن از اصول خود به هیچوجه کوتاه نیامدهاند و گردی از ذلت و دریوزگی و خودباختگی روی آنها ننشسته است. آنها دیروز از زبان رهبری خود میگفتند: «سرنگونی! سرنگونی! سرنگونی!» و امروز هم همین را میگویند. علاوه بر آن توانستهاند اکثریت بسیاری از پارلمانها و نیز لشگری از وجدانهای بینالمللی و شخصیتهای آزادیخواه و ایران دوست را با خود همراه کنند. توانستهاند یک جبهه متحد جهانی در برابر منویات تروریستی و بنیادگرایانهٔ حکومت آخوندی شکل دهند. توانستهاند با شعار نه شاه و نه شیخ بار دیگر گزینهٔ سرنگونی و تغییر دموکراتیک را جهانی کنند.
بلکه جلز و ولز آخوندها و قلم چرخانان آنها از اینجاست. معلوم است دیگر صنعت فتوشاپی آلترناتیوتراشی افاقه نکرده است. معلوم است پروژهٔ «کینگ رضا» به بنبست رسیده و نگاهها اکنون در داخل و خارج ایران متوجه جایگزین دموکراتیک است. معلوم است دیگر گفتن اینکه مجاهدین در داخل ایران منفور هستند و پایگاهی در بین مردم ندارند، کسی را نمیفریبد. پس باید ترسید از کجا معلوم که فردا مجاهدین در داخل ایران سر و کلهشان پیدا نشود.
آری باید بترسند زیرا خطر سرنگونی بیشازپیش به آنان نزدیک است.
مردم به ستوه آمده و جوانان قیامآفرین این بار در کیفیتی نوین، کهکشان مقاومت را در آسمان شهرهای عاصی میهن فروزان میبینند و از آن الهام میگیرند.