طی هفتهٔ اول خرداد ۹۹ یک خبر موحش، غیرقابل باور و تکاندهنده، حساسترین تارهای وجدان میلیونها ایرانی را به ارتعاش درآورده و مانند سوهانی درشت دندانه، نهانیترین یاختههای روح را میخراشد. قتل فجیع رومینا اشرفی به دست پدرش با داس.
خشم کافی نیست
خشم کافی نیست، اشک کافی نیست. تأثر تنها کافی نیست. باید بهدنبال ریشهها گشت. هیجان عاطفی اگر چند مقدس، خشم اگر چه بسیار، آنی خواهد بود و فروکش خواهد کرد. باید دید علت چیست؟ و بهدنبال علاج اساسی رفت.
فرهنگ زنستیز و جلادپرور آخوندی از قضا بدش نمیآید داستانهایی همچون قتل فجیع رومینا در فضای مجازی دست به دست شود و ذهن جامعه را به خود مشغول دارد. در این زمینه رسانههای زنجیرهیی حکومتی گوی سبقت را از همگان ربودهاند. آنها بدشان نمیآید که دامنهٔ این موضوع به چند هیجان برانگیخته، چند اشک و آه ختم شود و در این میان تردستانه قاتل واقعی را از مظان اتهام در ببرند.
قاتل واقعی رومینا
بیهوده بهدنبال عوامل موهوم نگردیم. قاتل رومینا آن «داسخون آلود» اگر چه هست اما نیست.
قاتل فرهنگ منحط و مسلط عصر جاهلیت و فقاهت آخوندی و نظام برآمده از آن است. قاتل یک طرز تفکر تارعنکبوت گرفته و مبتنی بر جنیست است.
ببینید قاتل حتی وقتی تحت فشار افکار عمومی مجبور میشود قتل فجیع رومینا اشرفی را با زنده به گور کردن دختران در بدویت پیش از اسلام مقایسه کند اما دم خروس زنستیزی جابهجا از لابلای اظهاراتش پیداست:
«بر اساس شواهد موجود، علت اصلی این جنایت دلخراش، تعصب جاهلی پدر نالایقی بوده که سوء تدبیرش در سرپرستی فرزندان باعث بروز مشکلات عاطفی در دخترش و پناه آوردن او به پسری خارج خانواده شده است.
اگر گفتمان انقلاب اسلامی در موضوع «زن و خانواده» توسط ساختارهای فرهنگی و آموزشی حاکمیتی ترویج میشد، امروز شاهد چنین جنایاتی نبودیم. هنوز چندی از ماجرای کودک همسری که توسط دولت محترم پیگیری میشد، نمیگذرد. فیالواقع، اگر درمان درد چنین دخترانی در جامعه ایرانی، ازدواج و رهایی از مشکلات خانواده پدری در زندگی مشترک مستقل خود نیست، پس چه باید کرد؟».(امروز نیوز. آخوند عباس عبداللهی. ۸خرداد ۹۹)
مشکل در ترویج نشدن «گفتمان انقلاب اسلامی» است!
دمیدن در تنور غیرت آخوندی!
در جایی دیگر ببینید قاتل واقعی رومینا، (نظام آخوندسالار و مبتنی بر ایدئولوژی زنستیزانه) چگونه در پوش «غیرت»! مردسالارانه در تنور این ایدئولوژی مادون تر از دوران امپراطوری آزتک میدمد:
«اگر بنا باشد فردی نسبت به آبرو و حیثیت ما تعرضی داشته باشد، بهصورت طبیعی در برابر او واکنش نشان خواهیم داد و این واکنش، برخاسته از قوه غضب است ... یکی از شئون غضب، غیرت است که در مباحث آبرویی و اصطلاحاً ناموسی، مثلا تعرضهایی که در روابط همسرانه و خانوادگی رقم میخورد، انسان بهصورت طبیعی، واکنش نشان میدهد».
دیگری نگران آن است که نکند این موضوع باعث شود که «غیرت»! خروسی مردان نسبت به مایملک خود خدشه بردارد. این طرز تفکر این نوع از غیرت را ترویج و تشویق میکند و حتی آن را «سنتها و اصالتها»یی مینامد «که انسانیت [بخوانید هویت آخوندی] با آن تعریف میشود»:
«غیرت یکی از شئون و شعبههای قوه غضب است که قوه حمایتگر برای انسان محسوب میشود و حس بقا و حب به ذات را در وجود انسان ایجاد میکند، اما اگر غیرت از اعتدال خود خارج شود از سویی بیغیرتی، بیتفاوتی، بیقاعدگی و در اصطلاح عرفی بیناموسی را ایجاد میکند که فرد در برابر هیچ رفتار زشت و زنندهای که آسیبهای روانی، بهداشتی، اعتقادی و اخلاقی را ممکن است در جامعه ایجاد کند، حساسیتی ندارد. چنین فردی حتی تقبیح میکند که انسان واکنشی در قبال تهدیدها از خود نشان دهد.
در دنیای امروز بر اساس مدل زیستن و سبک زندگی افراد که انسان در آن تماماً محور شده است، یکی از گامهایی که باید برداشته شود عبور از سنتها و اصالتهایی است که انسانیت با آن تعریف میشود». (امروز نیوز. ۷خرداد ۹۹)
پدر رومینا اشتباهات گذشتهاش را با قتل فرزند کامل کرد!
یک از آخوندهای زیادی «غیرتی»! که منصب کارشناس مسائل مذهبی و مشاور خانواده را هم یدک میکشد با صراحت در این باب میگوید:
«گاهی در جامعه بیغیرتیهایی مشاهده میکنیم که مایه خجالت و اکنون در نقطه مقابل، پدری غیرت را از حد اعتدال عبور میدهد و دخترش را بهقتل میرساند.
اگر این پدر از ابتدا ارتباطات فرزندانش را کنترل میکرد و با صحبت کردن دوستانه و یا کمک گرفتن از مشاور، فرزندش را متوجه عواقب ارتباط با نامحرم میکرد، کار به فرار دختر منجر نمیشد. البته این فرد اشتباهات گذشتهاش را با قتل فرزندش کامل کرد؛ زیرا حتی پس از فرار هم باید با تکنیکهای تربیتی و مشورت با دیگران فرزندش را متوجه اشتباهش میکرد اما وی بدترین تصمیم را گرفت که البته جای موضوع بحث ما نیست».(آخوند علیاکبر اسکندری. امروز نیوز. ۸خرداد ۹۹)
پس تا اینجا، جامعهٔ اسیر در نظام ولایت فقیه و طرز تفکر استثماری و جنسیتی آن، آموزشی که از این آخوند و سایر آخوندها عمامه درشت میگیرد این است که پدر رومینا کار درستی کرده است فقط یک اشکال کوچک داشته که باید از قبل به این موضوع فکر میکرد؛ البته «این فرد اشتباهات گذشتهاش را با قتل فرزندش کامل کرد!»
مادهٔ ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی
اگر گمان کردهایم استثمار جنسی و زنده به گور کردن دختران در ولایت سفیانی خامنهای به همین جا ختم میشود، سخت در اشتباهیم. مادهٔ ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، بیپروا و بیاعتنا به قرن بیست و یکم و طبعاً با «افتخار»! تمام مینویسد:
«پدریا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد».
این یعنی دست باز دادن و صدور مجوز رسمی برای قتل فرزند؛ چه رسد به اینکه این فرزند، دختر باشد! و باز چه رسد به اینکه اتهامی نابخشودنی متوجه او بوده باشد.
گزارشها حاکی است که رومینا اشرفی میدانسته است که واکنش پدرش نسبت به او سخت و انتقامگیرانه خواهد بود و به همین دلیل از دادگاه میخواهد که به منزل پدری عودت داده نشود اما دادگاه آخوندی او را مجبور به بازگشت میکند و به این ترتیب بهگونهیی «قانونی»! اسباب کار را برای قتل فجیعش فراهم مینماید.
یک کارشناس حکومتی به نام کامبیز نوروزی در دفاع تمام قد از این جنایت نیروی انتظامی چنین میگوید:
«به احتمال قریب به یقین کادر انتظامی پاسگاه اطمینان حاصل کردهاند که چنین جنایتی رخ نخواهد داد. به هر روی، هنوز برای داوری حقوقی در باب قصور مأموران پلیس در این ماجرا اندکی زود است. پلیس نمیتواند به صرف آن که دختر نوجوانی بگوید اگر به خانواده تحویل داده شود، کشته خواهد شد حرف او را بهسادگی بپذیرد».! (جماران. ۶خرداد ۹۹)
ملاحظه میکنید. در نظامی که سراپای کارگزارانش به تفکر منحط و استثماری آخوندی در مورد زنان آغشته و بلکه عجین با آن است، همهٔ حرفها نیز آلوده است. حتی وقتی تظاهر به عکس آن میکنند و به لق لق روشنفکرمآبانه میپردازند، بوی زنندهٔ تعفن فکری مشام را میآزارد. صاف صاف میگوید: «چون یک دختر نوجوان است» نباید به حرفش توجه کرد. یعنی به همین جرم (دختر بودن) پیشاپیش محکوم به آن مرگ جگرخراش است.
***
در این دستگاه «شیخ و مفتی و محتسب»، «چون نیک بنگری همه تزویر میکنند». همه پازلهایی از این جنایت هستند که دست به دست هم دادهاند تا پدر رومینا داس را فرود بیاورد. این بخش علنی جنایت را همه میبینند و در یک واکنش به حق و انسانی از آن گزیده میشوند؛ اما جنایتکار اصلی دیده نمیشود. او رخ پنهان میکند و برای قتل دیگر رومیناهای این میهن، زامبیوار وارد بدن ما میشود و از خود ما علیه خودمان استفاده میکند.
آیا شکی در اینکه قاتل واقعی رومینا چه کسی است وجود دارد؟