یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات مقاومت ایران در طول چهار دههٔ گذشته، افشاگریهای مداوم و مستند درباره برنامهٔ هستهیی مخفی نظام ولایت فقیه بوده است.
این افشاگریها که به همت شورای ملی مقاومت و بهویژه سازمان مجاهدین خلق ایران صورت گرفته، در مهار جاهطلبیهای اتمی فاشیسم دینی حاکم بر ایران و جلوگیری از دستیابی این رژیم به بمب هستهیی نقش تعیینکنندهای داشته است. اگر این روشنگریها نبود، تروریسم افسارگسیخته آخوندی بدون تردید تاکنون به بمب اتمی دست یافته بود و نه تنها مردم ایران، بلکه صلح و امنیت جهانی را بهطور مستقیم تهدید میکرد.
دستیابی به بمب اتمی، راهبرد بقای نظام
از همان ابتدای جنگ ایران و عراق در دههٔ ۱۳۶۰، مقامات این حکومت، بهویژه اکبر هاشمی رفسنجانی به صراحت اعلام کرده بودند که دستیابی به توانمندی هستهیی، بخشی از راهبرد بقای نظام است. در دو مصاحبهٔ منتشر شده از رفسنجانی در آبان ۱۳۹۴، او تأکید میکند که برای مقابله با تهدیدهای خارجی، بهویژه از سوی عراق، به فکر دستیابی به بمب اتمی افتاده و حتی از دانشمند پاکستانی عبدالقادر خان تجهیزات مورد نیاز اولیه را تهیه کرده است. این نقطه آغاز پروژهیی بود که در سکوت جامعهٔ جهانی ادامه یافت و بعد از جنگ نیز با شدت بیشتری دنبال شد؛ زیرا سران رژیم به این تحلیل رسیده بودند که در آینده، تنها کشورهایی که به تسلیحات هستهیی مجهز باشند، قدرت مانور و بقا خواهند داشت.
تنها افشاکننده سوداگریهای اتمی آخوندها
مقاومت ایران برخلاف سکوت نهادهای بینالمللی و دولتهای غربی، از نخستین سالهای دهه ۱۳۷۰ اقدام به افشای فعالیتهای مخفی رژیم در زمینه غنیسازی اورانیوم و ساخت تأسیسات سری هستهیی کرد. نخستین افشاگری مهم در خرداد ۱۳۷۰ با افشای پروژه غنیسازی در معلم کلایه صورت گرفت. این روند در سالهای بعد شدت گرفت و در مجموع بیش از صد مورد از فعالیتهای هستهیی رژیم توسط مقاومت ایران فاش شد.
نقطه عطف این افشاگریها در مرداد ۱۳۸۱ رقم خورد؛ زمانی که نمایندگی شورای ملی مقاومت در واشنگتن وجود دو سایت مخفی نطنز و اراک را افشا کرد. این افشاگریها که با اسناد دقیق و اطلاعات مستند همراه بود، توجه جهانیان را به تهدید واقعی برنامههای اتمی رژیم جلب کرد.
در پی این افشاگریها، آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نخستینبار فعالیتهای هستهیی مخفی این رژیم را بهطور جدی زیر نظر گرفت. در گزارشی که در آذر ۱۳۸۲ منتشر شد، این نهاد بینالمللی بهصراحت اذعان کرد که بدون اطلاعات ارائه شده از سوی مقاومت ایران، کشف این سطح از پنهانکاری رژیم امکانپذیر نبود. پس از آن، جامعه جهانی وارد مرحلهای جدید از مواجهه با فاشیسم دینی شد؛ مرحلهای که در آن، ابعاد تهدید واقعی مشخص گردید و قدرتهای جهانی با اتکا به اطلاعات منتشر شده توسط مقاومت ایران، به اقدامات تنبیهی و تحریمی علیه تهران روی آوردند.
در ادامه این روند، شورای امنیت سازمان ملل متحد طی سالهای بعد شش قطعنامه علیه رژیم ایران صادر کرد که به اعمال تحریمهای گسترده و فلجکنندهای منجر شد. این تحریمها که اساساً بر پایه افشاگریهای دقیق مجاهدین خلق و مقاومت ایران بنا شده بودند، موجب شدند که رژیم نتواند برنامه اتمی خود را بدون هزینه سیاسی و اقتصادی پیش ببرد. فشارهای بینالمللی در نهایت نظام ولایت فقیه را وادار کرد که پای میز مذاکره با قدرتهای جهانی بنشیند و در سال ۲۰۱۵ به توافقی موسوم به برجام تن دهد؛ توافقی که در آن، رژیم متعهد به توقف بخش بزرگی از فعالیتهای غنیسازی و محدود کردن برنامه هستهیی خود شد.
نقش افشاگریهای مقاومت ایران در این مسیر نهتنها بر کسی پوشیده نیست، بلکه به صراحت توسط نهادهای بینالمللی، رسانههای معتبر و حتی کارشناسان مستقل بینالمللی مورد تأیید قرار گرفته است. در واقع، این افشاگریها نهتنها جهان را از خواب غفلت درباره برنامههای پنهان اتمی رژیم بیدار کرد، بلکه توازن قدرت در مواجهه با این رژیم را بهکلی تغییر داد.
مقایسه افشاگری «رنگینکمان» با افشاگری تأسیسات نطنز
بنابراین تعجبآور نیست اگر رسانههای حکومتی مانند انصافنیوز از افشاگری جدید نمایندگی شورای ملی مقاومت در واشنگتن و انعکاس جهانی دچار دلشوره و اضطراب میشوند و مینویسند فاکس نیوز با انعکاس این افشاگری به «فضاسازی خطرناکی دست زده است که یادآور سال ۸۱ درباره تأسیسات نطنز است»!
جالب است که این رسانه در ادامه مینویسد: «بهویژه اینکه در این فضاسازی، بار دیگر پای سازمان مجاهدین در میان است»!
آری، «پای سازمان مجاهدین در میان است». این جان کلام است. این اعتراف از یکسو بیانگر اهمیت افشاگری اتمی جدید و از دیگر سو نشاندهنده تأثیر و وزن مقاومت ایران در عرصه داخلی و بینالمللی است. اگر این دو مؤلفه را با هم در نظر بگیریم به این نتیجه خواهیم رسید که سرنوشت ایران را نه مذاکره یا جنگ بین فاشیسم دینی و قدرتهای جهانی، بلکه مردم و مقاومت سازمانیافته آنها رقم میزنند.
یک بدهکاری پرداخت نشده
شایان تکرار است که اگر افشاگریهای وطنپرستانه مجاهدین وجود نداشت، فاشیسم دینی در سکوت جامعه جهانی و بدون هیچ مانعی، روند تجهیز خود به بمب اتمی را کامل میکرد. دستیابی این رژیم به سلاح هستهیی نهتنها امنیت منطقه را دچار بحران میکرد، بلکه موازنهٔ ژئوپلیتیک جهانی را نیز به خطر میانداخت. در چنین شرایطی، با تکیه بر قدرت اتمی، سرکوب داخلی را تشدید میکرد و سیاستهای توسعهطلبانه خود را در خاورمیانه و فراتر از آن با گستاخی بیشتری پی میگرفت. تهدید اتمی از سوی فاشیسم دینی ایران، میتوانست زمینهساز آغاز یک رقابت تسلیحاتی در منطقه و حتی آغاز جنگهای جدیدی شود که پیامدهای آن برای صلح جهانی فاجعهبار بود.
جهان یک قدردانی به مجاهدین و مقاومت ایران بدهکار است. زیرا حفظ امنیت جهانی، مدیون این مقاومت و افشاگریهای پیگیرانهٔ آن است که حقیقت را، علیرغم بهای سنگین، به جهانیان نشان داد. بیتردید روزی تاریخ معاصر به این وظیفهشناسی شرافتمندانه اذعان خواهد کرد.