سؤال: تفاوت این سالگرد که امسال در واقع سیامین سالگرد را در پیش داریم با سالهای قبل از آن در چی هست و چه پیام هایی در شرایط کنونی با خودش به همراه دارد؟
فریده کریمی: من فکر میکنم که سؤال شما را میشود در ۲زمینه جواب داد؛ یکی شرایط امروزمان از زاویه شرایط سیاسی اجتماعی که در آن بهسر میبریم و تفاوتهایی که با قبل دارد و یکی هم اینکه خود پرونده قتلعام در چه نقطهای است. من قسمت اینکه خود پرونده الآن در چه نقطهای است را تا حدی توضیح میدهم.
در واقع وقتیکه خواهر مریم ۲سال قبل پیام دادند و جنبش دادخواهی را بهعنوان کار اصلی روابط بینالمللی و همچنین موضوع فعالیت هموطنان و هواداران اعلام کردند، وقتی کار را شروع کردیم در ملاقاتها و تمام برخوردهایی که داشتیم، چیزی که برای خود من جلب توجه میکرد این بود که موضوع اصلاً شناختهشده نبود. من خودم همچین تصویری نداشتم و فکر میکردم بهعلت مسائلی که در مقاومت ایران طی این سالیان درگیرش بودیم مثل گذاشتن سازمان در لیست تروریستی، درگیر بودن خواهران و برادران عزیزمان در اشرف، خب تمام انرژی ما در این رابطه گذاشته شده بود و فکر میکردم بالاخره این بحث قتلعام یک مقدار مطرح شده ولی وقتی وارد ماجرا شدم دیدم اصلاً این جوری نیست. یعنی در واقع یک کار متمرکز فشردهای نیاز داشت. در یکی از ملاقاتایی که من رفتم و موضوع را مطرح کردم و حتی رهنمود خواستم از آن نفری که ملاقات میکردیم، به من گفت این موضوع الآن زیر میز است، شما اول یک کاری بکنید این موضوع از زیر میز مجامع بینالمللی فعلاً بیاورید روی میز، بعد راجع به بقیهاش صحبت بکنیم.
در واقع من فکر میکنم کار بسیار جدی که سال اول انجام شد یک کار بسیار حجیم و گسترده حول این ماجرای قتلعام بود. داشتم امروز نگاه میکردم ببینم آماری میتوانم داشته باشم، دیدم بیاغراق دهها آکسیون در این رابطه مشخص در کشورهای اروپایی در سیدنی - استرالیا در شهرهای مختلف کانادا، آمریکا گذاشته شده تا این موضوع در واقع جلب توجه افکار عمومی را بکند. جلساتی که فقط پارسال توانستم جمعآوری بکنم، برای خودم حجم کار انجام شده بسیار قابلتوجه بود. حجم کار بسیار زیادی در اکثر پارلمانها، در شورای حقوقبشر سازمان ملل و در بسیاری از مجامع که این موضوع بحث شده است.
چند وقت پیش یک خبری خواندم مربوط به اعدام محمد ثلاث هموطن صوفی ما که آسوشیتدپرس خبرش را داده بود و بلافاصله بعد گفته بود لازم به یادآوری است که رژیم ایران الآن درگیر موضوع قتلعام شدگان سال ۱۹۸۹ است(۱۳۶۷)، درصورتیکه بهطور معمول این موضوع موضوعی نبود که ربطی به اعدام هموطنمان محمد ثلاث داشته باشد ولی وقتی خواسته بود به گذشته موضوع اعدام برگردد آن چیزی که برجسته کرده بود قتلعام شدگان سال ۶۷ بود که برای خودم خیلی قابلتوجه بود و احساس کردم که ما اصلاً در نقطه ۲سال قبل نیستیم و این بحث در نقطه دیگری است. طی ۲سال دستاورد بسیار جدی داشتیم که من فکر میکنم گزارش عاصمه جهانگیر در پیشبرد این پروسه بسیار کمککننده بود و جا دارد یادی از ایشان بکنیم از ایشان؛ گزارشگر فقید حقوقبشر در رابطه با ایران که در ۳گزارش پیاپی در این رابطه بهطور مشخص نوشت و بهطور خاص در کنفرانس مطبوعاتی که در ماه اکتبر سال قبل در مجمع عمومی در نیویورک برگزار کرد، راجع به این موضوع مفصل صحبت کرد و تأکید کرد که این پروژه را در واقع دنبال خواهد کرد و به یک جایی خواهد رساند. علاوه بر آن هم خود دبیرکل سازمان ملل گوترز هم ۳بار پیاپی در گزارشهای متوالی که داد به این موضوع اشاره کرد. در واقع باید بگویم ما به هیچوجه در نقطه سالهای قبل نیستیم. این پرونده کاملاً به جریان افتاده، بهقول آن دیپلمات الآن موضوع روز شده، الآن روی میز آمده و باید از روی میز آن را در واقع به تریبونها و دادگاههای بینالمللی ببریم و مسببین آن را انشاءالله بهزودی بتوانیم به محاکمه بکشانیم.
بهزاد نظیری: بله شما در مقدمه گفتید که فریاد آنها بعد از ۳۰سال طنین دارد. الآن صحبتهایی که خانم کریمی کردند بخشی از همان طنین آن فریادها بود که الآن جاری شده و خوب است که اسامی آنها هم در کنار فریادشان بیان بشود. اجازه بدهید من چند نام از این اسامی را در این برنامه شما طنین بدهم، کسانی که شهدایی بودند از خیل شهدای ۶۷ که من در آن سالهای زندان در کنارشان بودم. با هم در یک کاسه غذا خوردیم. با هم سرمان را روی زمین گذاشتیم خوابیدیم. امروز دست تقدیر این است که من الآن در استودیوی شما باشم. این اسامی که میخوانم نمیدانم کجای خاوران باشند، بهشت زهرا باشند، در یک گور بینام یا بانام.
علینقی حقیقیان رودسری - محسن عبدالحسین روزبهانی - صمد رنجبر شوردل - وحید سعیدی نژادقومی - محمد نوری - محسن وزین - علی طاهری - بیژن علیزاده اقوم - خیرالله نیلغاز - حسین نیاکان - سعید ملکی انارکی - صادق کریمی - علی حیدری - امیرمهران بیغم - بیوک باباصحاف - صفر پیروز رام - مهدی وثوقیان...
میتوانم همینطوری این اسامی را ادامه بدهم، ولی همینقدر که خواندم برای پاسخ به سؤال شما بود. چون وقتی فکر میکنم به این اسامی میبینم که یک برشی از جامعه ایران هستند. در این اسامی که خواندم، بعضیهایشان دانشجو، بعضی کارگر، بعضی کاسب، یکی نانوا، یکیشان بنا، در سنین مختلف هستند.
بعضی از آنها ملیکش بودند یعنی حکمشون تمام شده بود. بعضی یکسال، ۲سال، ماکزیمم شاید بعضیهایشان ۷سال یا ۱۰سال حکم داشتند. واقعاً چرا خمینی اینها را اینطوری قلع و قم کرد برای چی؟ هدفش چی بود؟ از اینجا میخواهم به جواب سؤالی که گفتید با پارسال چه فرقی دارد برسم. موضوع قتلعام چطور سالها در سکوت، در زیر میز بود، ولی امروز تبدیل شده به پلی بین مقاومت ما و جامعه ایران. ببینید خمینی وقتیکه در سال ۶۷ حکم این قتلعام را داد، بعد از زهر آتشبس فکر میکرد که خب این همه مجاهدینی که در زندان هستند با این حکمهایی که تمام شده با آن جامعهای که از زیر بار جنگ درآمده، جامعه سرخورده، اینها زندانیان وقتی برمیگشتند به جامعه به روستاها، شهرها، کوچهها، خیابانهایی که از آنجا آمده بودند، اینها همهشان پیامرسانان مجاهدین میشدند. مجاهدینی که چی میخواستند؟ تغییر این رژیم. آزادی. همانی که بعد از ۳۰سال هنوز هم میخواهند. بنابراین با این هدف اینها را کشتار کرد که این پل را خراب کند. این پل را از بین ببرد.
تفاوت با پارسال همین است که این موضوع تبدیل شده به پلی بین این مقاومت و این مجاهدین با جامعه ایران. عفو بینالملل سال گذشته در اطلاعیه خود نوشت که کسانیکه حتی در سال ۱۹۷۹ یعنی ۱۳۵۷ متولد نشده بودند و اصلاً سرنگونی شاه را ندیده بودند، این نسل جوان دادخواه قتلعام سال ۶۷ شده، این نسل دارد از رژیم حساب میکشد. این نسل دارد مقامات جنایتکار رژیم را بهخاطر قتلعام ۶۷ مشخصاً زیر سؤال میبرد و این چیزی است که ما در یکسال گذشته بیشتر از گذشته شاهدش بودیم. یعنی همان پلی را که خمینی تصمیم گرفت خراب کند، همان خونها، همان فدای عظیم مجاهدین و آن زندانیان قتلعام شده تبدیل شد به یک پلی بین این مقاومت و جامعه امروز ایران.
ضمنا در این رابطه در این یکسال شکنندگی رژیم را هم ما دیدیم به این معنا که تمام مقامات رژیم مجبور به موضعگیری شدند از خود خامنهای تا جنایتکارانی که دستاندرکارش بودند، تا فلاحیان تا رئیسی.
در طرحی که خامنهای داشت برای اینکه رئیسی را در آن انتخابات به جایی برساند با واکنش زنده جامعه و نسل جوان جامعه روبهرو شد که سؤال داشتند که برای چی قتلعام کردید و داستان چی بود؟ لذا شکست خورد.
در واقع این جنبش دینامیزمی بود که در ادامه آن این قیامها و این اعتراضات و این خروشهای یکسال گذشته هم برخاست.
سؤال: در شروع جنبش دادخواهی در ۲سال گذشته رژیم خیلی تلاش میکرد که در واقع اساساً صورتمسأله را منکر بشود. پروسه این ۲سال گذشته در این رابطه چه چیزی را به اثبات رسانده است؟
فریده کریمی: وقتی که ۲سال قبل این موضوع بهطور خاص با افشای نوار منتظری در داخل ایران انعکاسات بسیار گستردهای پیدا کرد، اول تلاش کردند که بگویند اصلاً چنین چیزی وجود نداشت. یعنی بهطور واقعی روی این دستگاه رفتند ولی بعد از یک مدتی دقیقاً بهعلت تمام شهادتها و اتفاقاتی که در داخل ایران افتاد دیگر نمیتوانستند این را کتمان بکنند، از یک نقطهای بهنظر من شروع به تخطئه موضوع کردند. برای من جالب بود، داشتم اسناد را نگاه میکردم، میخواستم ببینم امسال مقامات رژیم در این رابطه چه کاری کردند، که یک خبری را دیدم که مربوط به همین در واقع اردیبهشتماه است. رئیسی بلند شده و رفته بود در دانشگاه فردوسی مشهد تا سخنرانی بکند راجع به یکسری موضوعات، ولی معلوم بود که بهعلت سؤالاتی که مطرح شده بود، تقریباً در آخرهای سخنرانیش مجبور شده بود وارد مسأله قتلعام بشود. بعد وقتی وارد مسأله قتلعام شده بود گفته بود که تمام این کار را من به فرمان خمینی انجام دادم؛ یعنی بهطور کامل انداخته بود روی میز خمینی که البته واقعیت هم دارد. یعنی خمینی فتوا را داد ولی بالاخره مجریش میتوانست نکند. ولی این نشان میدهد فشار جامعه در واقع به نقطهای رسیده که رئیسی میآید اولاً اعلام میکند که وجود داشته و این کار انجام شده و در نقطه بعد میخواهد تماماً این جنایت را از خودش دور کرده و بیاندازد گردن خمینی و اینکه در واقع خودش فقط یک مجری بوده است.
در این رابطه با سؤال قبلی هم اتفاقاً دلم میخواست یک مسألهای را اشاره بکنم. در ماه مارس یعنی فروردینماه آوایی(وزیر دادگستری) به ژنو آمد. در واقع اینجوری است که در اجلاس سالانه شورای حقوقبشر که در ماه مارس برگزار میشود، در واقع یک هفته اول اجلاس سخنرانی سران است. بهطور معمول همه کشور هایی که میخواهند سخنران بفرستند، بعضی از کشورها تکوتوک رئیسجمهور میفرستند، نخستوزیر میفرستند، وزیر امورخارجه میفرستند یا وزیر حقوقبشر میفرستند. مثلاً من یادم هست ۳-۴سال پیش که خانم راما یاد وزیر حقوقبشر فرانسه بود سخنران جلسه آنجا بود.
رژیم برای این سخنرانی علیرضا آوایی وزیر دادگستری را فرستاده بود. از لحظهای که اعلام شد آوایی میخواهد بیاید واقعاً فضایی در سازمان ملل بهوجود آمد که برای من خیلی جالب بود و نشان میداد که این موضوع قتلعام چقدر مسأله روی میز است بحدی که وقتی آوایی سخنرانیش را شروع کرد تعدادی از هیأتهای دیپلماتیک سالن را ترک کردند. من هم سالن را ترک کردم چون نمیخواستم در سالنی باشم که همچین آدم دجال و جنایتکاری سخنرانی کند.
یک نفر آمد به من این را گفت که سازمان جهانی علیه شکنجه OMCD این مسأله را توئیت کرده، یعنی همان لحظه توئیت کرده که من و تعداد دیگری از هیئتهای دیپلماتیک سالن را ترک کردیم. بعد همان شب هم تلویزیون سوئیس این اعتراض و ترک جلسه را نشان داد. من تابهحال یاد ندارم تا امسال که سیوهشتمین جلسه شورای حقوقبشر بود، کسی سخنرانی کرده باشد در شورای حقوقبشر و هیأتها خارج شده باشند. این امر در نیویورک ممکن است اتفاق بیفتد ولی در شورای حقوقبشر تا حالا ندیده بودم و این اولین بار بود. این نشان میدهد که بحث قتلعام رو آمده و همه هم به آوایی این موضوع را گفتند و مطرح کردند.
البته اینجا باید یادی بکنم از تمام اشرفنشانها. فکر میکنم آقای نظیری هم یادش باشد. هوای آن روز فوقالعاده سرد بود یعنی میتوانم بگویم هیچکس در خیابان نبود. هیچکس. بهطور معمول وقتی اجلاس حقوقبشر شروع میشود، برای محوطه میدان مقابل سازمان ملل اینقدر درخواست تظاهرات بالاست که مثلاً بعضاً به ۶تا گروه این میدان را تعلق میدهند که ۶تا گروه بتوانند با هم تظاهرات بگذارند. اما تنها کسانیکه آن روز در آن میدان حضور داشتند، در آن سرما، مقاومت ایران و هوادارنش بودند. یادم هست که خانم پرگو که برای سخنرانی آمده بودند، لحظهای که از اتوبوس پیاده شدند با توجه به اینکه هوا خیلی سرد بود به من گفت واقعاً باورم نمیشود که شما یک ساعت است در این سرما ایستادید. او گفت من تا الآن تصمیم داشتم بیایم عذرخواهی بکنم و بگویم غیرممکن است بشود در این هوا ایستاد. ولی الآن وقتی شماها را میبینم اصلاً خجالت کشیدم و من حتماً سخنرانیام را انجام میدهم.
بله در مقابل تمام فداکاریهایی که زندانیان دارند در زندان انجام میدهند شاید این یک گوشه کوچکی باشد ولی تمام همین حرکتها و همین فعالیتهاست که در کنار هم با هم جمع میشود و این پروژه را در حال حاضر به این نقطه رسانده است. همان تظاهرات انعکاسات بیاغراق ۲۰۰انعکاس مطبوعاتی و تلویزیونی داشت. تمام اینها است که اصلاً موضوع را دوباره روی میز آورده و مسأله را دوباره مطرح کرده است. تقریباً میشود گفت بهدلیل همین فعالیتها علیرضا آوایی با یک آبروریزی تمامعیار به ایران برگشت.
سؤال: ۲سال بعد از اعلام جنبش دادخواهی و الآن هم که وارد سیامین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی شدیم، در چه نقطهای هستیم و چه دستاوردهایی در واقع این جنبش جنبش دادخواهی داشته است؟
بهزاد نظیری: برخی از دستاوردها را خانم کریمی اشاره کردند ولی آنچه که در این ۲سال رخ داده اصلاً قابل قیاس نیست با آنچه که در ۲۸سال قبل از این ۲سال رخ داده بود و از همان تیرماه ۹۵ یا در واقع جولای ۲۰۱۶ که رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم رجوی در این رابطه پیامی دادند و فراخوانی دادند و یک ماه بعدش هم آن نوار منتظری در داخل منتشر شد، ما شاهد تحولات و تغییراتی در این رابطه بودیم که بهجرأت میشود گفت جامعه ایران به هر سمتی برود یعنی همین تحولات و وضعیت جوشانی که شاهدش هستیم هر مسیری طی کند، هر سمتی طی کند، بهجرأت میشود گفت که حتماً متأثر از این قتلعام ۶۷ خواهد بود.
ببینید قرار بود که این مسأله در سکوت و در حذف از خاطره جمعی مردم ایران برگزار بشود، ولی وجدان جامعه اجازه نداد. وجدان همه مردم ایران وجدان بیدار جامعه ایران اجازه نداد. بنابراین اگر بخواهید بگویید مهمترین دستاورد بعد از ۲سال چیست، باید گفت مهمترین دستاورد آگاهی است، آگاهی جامعه ایران، آگاهی مردم ایران نسبت به این جنایت که رژیم میخواست آن را پنهان کند. بعد توطئه سکوت که شکست، مجبور شدند مقامات رژیم یکییکی به آن اعتراف کنند. خانم کریمی اشاره کردند که قبل از این مثلاً فرض کنید پورمحمدی اصلاً منکر بود، تا یکسال قبل از این منکر بود و میگفت من نبودم، من درگیر نبودم، ولی این تحول یعنی همین انفجاری که در آگاهی مردم رخ داد، مجبور کرد پورمحمدی را که بیاید و بگوید که آری، امامم دستور داد، من هم کردم و افتخار میکنم. یعنی به فاصله یکسال یکی از دستاندرکاران همین هیأت مرگ در تهران یکی از شقیترین آنها(البته در واقع همهشان یکسان مسئولند) یکی از درگیرترین کسان یعنی وزیر دادگستری کابینه قبلی روحانی پورمحمدی آمد و گفت که بله خوب کردم. یا فرض کنید آنچه که برای رئیسی رخ داد، بالاخره طرح خامنهای، یک طرح استراتژیکی بود که رئیسی را در آن کمپینی که شاهدش بودیم بیاورد و رئیسجمهور نظامش کند. اما شکست خورد. از خودشان بشنویم که علت اصلی این شکست چه بود؟ همین مسأله قتلعام بود. دیدیم که رئیسی در کمپینش هم شروع کرده بود تا مسأله قتلعام را از روی خودش بردارد. همان موقع شروع کرده بود که بگوید که این مثلاً دستور خمینی بود... بنابراین اقرار مقامات رژیم به مشارکتشان در این جنایت، یک تحول بزرگ است تا جاییکه خود خامنهای هم به زبان آمد و گفت جای شهید و جلاد را میخواهند عوض کنند. کی میخواهد عوض کند؟ مردم. آگاهی جامعه نگذاشت که رژیم این کار را بکند. چونکه وزارت اطلاعات رژیم سالهاست میخواهد در واقع جای شهید و قربانی را عوض کند. در تبلیغات خودش، در سم پاشیهای خودش، در دروغپردازیهای خودش، در جامعه، در بیرون. عکس این حرف خامنهای یعنی جلاد جای خودش نشست، شهید قتلعام ۶۷، شهید سرفراز قتلعام ۶۷، جای خودش. یعنی فلاحیان جای خودش نشست. رئیسی جای خودش. یعنی این قتلعام آمد به اینها گفت سر جایتان بنشینید. شما الآن در مقابل دادخواهی جامعه ایران قرار دارید. ۲۸سال قبل این نبود. اینها دستاوردهاست.
در صحنه بینالمللی بعد از مرگ خمینی سیاست مماشات با آمدن رفسنجانی رو آمد. شرایطی بود که غرب فکر میکرد باید یک برگی را با رژیم ایران ورق بزند. سیاست کشدار مماشات با رفسنجانی و خاتمی و غیره در تمام این سالها یکی از قربانیانش، همین سکوت حول موضوع قتلعام بود و خب همانطور که گفتم الآن در جامعه ایران یک انفجاری در آگاهی مردم رخ داده و بهجرأت میتوانیم بگوییم در صحنه بینالمللی یک انفجاری در آگاهی افکار عمومی دنیا رخ داده است.
بله! انفجار در آگاهی، چون شما نگاه کنید اصلاً خبری نبود، انعکاسی نبود، سالها میگذشت، مثلاً در تمام این سالها یک انعکاس دیلیتلگراف داد، ما این را استفاده میکردیم همانکه تیترش یک عکس منتظری بود یک عکس خمینی و یک تیتر ۳۰۰۰۰.
اما الآن شما نگاه کنید از ۲سال پیش چقدر مقاله نوشته شده، چند فیلم و کلیپ تولید شده است. گزارشاتی که عفو بینالملل داد، گزارشاتی که بقیه سازمانهای غیردولتی در این مورد دادند، موضوع در شورای حقوقبشر بهعنوان یکی از کیسهای شورای حقوقبشر مطرح شد. هیچ اجلاسی نبود که یکی از موضوعات سخنرانیهای انجیاوها این موضوع نباشد. بیخود نیست آسوشیتدپرس برای یک موضوعی که ربطی بهقتلعام ندارد، یعنی اعدام جنایتکارانه و ناحق و غیرعادلانه یکی از دراویش را ربط میدهد بهقتلعام و میگوید که جامعه ایران درگیر موضوع قتلعام است.
بنابراین این کارزار در این ۲سال نشان داد آنچه که رژیم ولایت فقیه بقای خودش را روی این سوار کرده بود با این پروسه این ۲ساله که طی شد از دستش خارج شد. خاتمی خرچنگ نظام در نماز جمعه به صراحت گفت اگر قتلعام نمیکردیم سرنگون شده بودیم. خیلی از سخنگوهای خامنهای این را به بیانهای مختلف گفتند. پس موضوعی که رژیم خمینی بقای خودش را روی آن سوار کرده بود به این نقطه رسید. برای همین در ابتدای پاسخ به شما گفتم هر تحولی را که جامعه ایران طی کند، قطعاً متأثر از این قتلعام و از فدای بزرگ این شهدا خواهد بود.
سؤال: خانم کریمی من یک سؤال از آقای نظیری پرسیدم که بعد از ۲سال در چه نقطهای هستیم و چه دستاوردهایی میخواستم همین را از شما بپرسم اگر نکتهای دارید رد این رابطه بفرمایید؟
فریده کریمی: در واقع من میخواستم اشاره بکنم به کارهایی که انجام شده و بهنظر من هر کدامش یک ملاء و پیرامونی را در این رابطه فعال کرده است. فقط سال ۲۰۱۷ در ماه ژوئیه که در اروپا فصل تعطیلات است، هم ما در ۱۸ژوئیه در پارلمان انگلیس جلسه داشتیم. سال قبل هم روز ۲۷ژوئیه در ایتالیا انجمن به قابیل دست نزنید با شرکت خود آقای ترتزی وزیر امورخارجه سابق ایتالیا جلسه برگزار کرده بود. در ماه اوت خیلی جالب بود هم در شهرداری منطقه یک پاریس و هم در شهرداری منطقه ۲ پاریس، به مدت چند روز برای این موضوع نمایشگاه برگزار کرده بودند. یا در ماه سپتامبر پارلمان اروپا، گروه دوستان ایران آزاد، سر این موضوع یک جلسه در استراسبورگ برگزار کردند. جلسات استراسبورگ جلسات رسمی است. همچنین در ششم ماه دسامبر در بروکسل دوباره پارلمان اروپا راجع به این موضوع جلسه گذاشته بود. اینهایی که گفتم منهای شورای حقوقبشر است. چون در شورای حقوقبشر مللمتحد در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ در واقع از وقتی خواهر مریم پیام جنبش دادخواهی را دادند بلااستثناء ما در هر اجلاسی یک جلسه و چندین سخنرانی راجع به این موضوع داشتیم و حتماً یک بیانیه داشتیم. بیانیه چندین انجمن حقوقبشری راجع به این موضوع که آخرین تحولات بحث قتلعام را در آن مطرح کردند. امسال بهطور خاص اول فوریه یک جلسه در ژنو برگزار شد که توسط ۵سازمان حقوقبشری در کلوپ بینالمللی خبرنگاران برگزار شد که جلسه بسیار پرباری بود. همچنین در ماه فوریه در شهرداری کونئو ایتالیا یک برنامه بسیار وزینی برگزار شد. میدانید وقتی در شهرداری برگزار میکنند اینجوری نیست که هر روز راجع به هر موضوعی در شهرداری برنامه برگزار بشود. جلسه بسیار جالبی بود در این برنامه خانم بیغم آمده بودند خانم معصومه جوشقانی بودند که بهطور خاص مادر بیغم در مورد پسرشان مهران صحبت کردند. یکی از شهدای قهرمان قتلعام سال ۶۷ و خواهرمان معصومه جوشقانی که خودش پرستار بوده در رابطه با دکتر شورانگیز صحبت کردند و توضیحات بسیار مبسوطی در مورد ۲شهید قتلعام دادند که خیلی هم جلب توجه کرد. ایشان راجع به معصومه کریمیان که پزشک بودند صحبت کردند و بسیار حضار را تحت تاثیر قرار دادند به حدی که برادرمان آقای نیکزاد که مترجم بودند واقعاً دچار مشکل شده بودند نمیتوانستند جلوی احساسات خودشان را بگیرند. جلسه بسیار تاثیرگذاری بود.
در واقع میخواهم بگویم که اگر میبینیم الآن در این نقطه در بحث قتلعام قرار داریم ماحصل تلاشها، زحمات و کوششهایی است که تکتک اعضاء مقاومت در این رابطه دارند انجام میدهند. البته ما کارهای بسیار زیادی را باید استارت بزنیم، پیش ببریم انشاءالله. بهطور خاص در ماه سپتامبر در اجلاس شورای حقوقبشر و مجمع عمومی هم که از اکتبر کار خودش را شروع میکند، گزارشگر هم جدید هست به هر حال با خانم عاصمه جهانگیر متفاوت است، خانم عاصمه جهانگیر راجع به بحث ایران شناخت داشت به طبع برای گزارشگر جدید متفاوت خواهد بود. بنابراین لازم هست که همه باهم کار بکنیم تا بتونیم انشاءالله این پرونده را همینقدر که تا الآن جلو آمده مراحل بعدیاش را هم انشاءالله طی بکند تا بتواند در یک دادگاه بینالمللی مطرح شود.
سؤال: آقای نظیری شما در صحبتهایتان اشاره کردید به اینکه سیامین سالگرد را در شرایطی برگزار میکنیم که یک قیام سراسری هم در شهرهای مختلف میهنمان در جریان است میخواستم بپرسم ربط این دو در شرایط فعلی با همدیگر چی هست؟ چون در ظاهر این جوری بهنظر میرسد که با شروع قیام موضوع قتلعام شاید بشود گفت تا حدی تحتالشعاع قرار گرفته شما نسبت به این تلقی چه نظری دارید؟
بهزاد نظیری: فکر میکنم اتفاقاً برعکسش بوده یعنی با شروع قیام دیماه ما بیشتر پی بردیم به پتانسیل و پتانسیل انفجاری که در این موضوع در این حادثه تاریخی نهفته بود. ببینید کارشناسان بیرون از ما و بیرون از مجاهدین، همه در مورد این قیام روی ۲موضوع دست گذاشتند روی ۲وجه از قیام دیماه، چون آنچه که الآن شاهدش هستیم از اعتصاب کامیوندارها و خیزش مردم در شهرهای مختلف... اینها همه پیامدها و پسلرزههای همان است. ۲موضوع این است: یکی اینکه چقدر سریع شعارهای صنفی و خواستههای اجتماعی تبدیل به خواستههای سیاسی میشود. از همان روز اول در مشهد شاهد بودیم. روز اول بود مرگ بر گرانی فردا بود مرگ بر خامنهای. واقعاً از امروز به فردا ما همچنین تحولاتی را دیدیم که فراگیر یعنی در همه جا دیده شد و این را خیلی اشاره کردند در مقالات و روزنامهها هم منعکس شد. این سرعت گذار از خواستههای صنفی به شعارهای سیاسی خیلی تیز علیه سران رژیم و نکته دوم هم رادیکالیزم شعارها است. مثلاً در کازرون موضوع یک مسأله جداسازی یک شهرستانی از آنجا بود که جمعیت کازرون خواهان این بودند که این جداسازی که لابد برای منافع بخشی از این رژیم بود و سودهایی به همراه داشت انجام نشود. موضوع اعتراض یک موضوع خطکشی منطقهای یا تقسیمات کشوری بود. بعد شما شاهد بو دید که در قدمهای اولیه این قیام به سرعت شعارها رسید به وای به روزی که مسلح شویم رسید، به میکشم میکشم آن که برادرم کشت. همینطور تصرف مکان نمازجمعه و شعار پشت به دشمن رو به میهن دادند. رادیکالیزم شعارهایی که ما مواجه بودیم و سرعت گذار از شعار صنفی به شعار سیاسی اینها را نمیشود با خود آن موضوع توضیح داد. واقعیت این است که این موضوع خیلی قوی است. کشاورزان اصفهان در بیآبی همان درد و مشکل مردم کازرون را داشتند. این همان درد مردم مشهد است که گرانی کارد به استخوانشان رسانده است. با این حال من وقتی این بیشتر برایم روشن شد که همین سیمای آزادی، شهدای کازرون را یک بار نشان داد.
همین یک برنامه بسیار با ارزشی هست که سیما بعد از اخبار پخش میکند. وقتیکه ما شهدای کازرون را دیدیم دانه دانه چهره یشان را دیدیم، اسمشان راشنیدیم، فهمیدیم چند نفر از آنها شهدای۶۷بودند. شهدای دهه شصت و بعد شهدای ۶۷و بعدی شهدایی که تا همین قتلعام شهریور ۹۲اشرف از کازرون بودند.
این خونها چه میشود، اینها که گم نشده، اینها همان پتانسیل انفجاری است در شهرها. در ۱۴۲شهر در ایران قیام شد ولی بالاخره در ۱۴۲شهر که نوع واکنشها و برخورد مردم با نیروهای سرکوبگر رژیم یک جور نبود مثلاً در تویسرکان چون شهر کوچک هم بود برخورد مردم با نیروی انتظامی شدید بود. شهر دورود هم همینطور. تویسرکان شهری بوده که در آن اعدامهای علنی در آن زمان زیاد بوده است. فرض کنید شهدای قتلعام ۶۷ در تهران را ممکن است همه مردم تهران نشناسند اهل آن کوچه و محله بشناسند ولی در شهرهای کوچک در شهری مثل دورود مثل تویسرکان اینطوری نیست که هر کس که در آن قتلعام ۶۷ شهید شده و خلاصه یک موجی یکدفعه آمده مثل یک تیغهای جوانهای شناخته شده و بهترینهای آن شهر را درو کرده، خب اینکه گم نشده، این همان پتانسیل انفجاری است که در بطن جامعه ایران خفته بوده و این قیام بیدارش کرده. بله این قیام اینطوری رادیکالیزمش را از آن میگیرد.
البته که خواستههای مردم خواستههای واقعی است. از گرانی و هزار درد و مشکل بیکاری... مشکلاتی که جامعه ایران دارد ولی آنچه که به اعتراضات این رادیکالیزم و این شتاب را میدهد و تیز متوجه مسئولان تمام این بدبختی و درد و داغ مردم میکند، و در واقع علل عمیق و ریشهای این مشکلات است که در خون همین شهدای ۶۷ نهفته است و در واقع از آنجا سرچشمه میگیرد و قطعاً ما باید باز هم منتظر چشمهها و فرازهای بعدی تاثیرات همین خونها باشیم.
الآن برادر شهید محسن عبدالحسین روزبهانی تماس گرفت و گفت که او حالا یک کانون شورشی است در سوئد. ولی قطعاً برادران بقیه شهدای ۶۷ که حتماً پای برنامه شما هستند آنها حتماً الآن نقشهای خاصالخاصی در این کانونهای شورشی دارند که ما نمیبینیم و به همانها من بهطور خاص درود میفرستم.
سؤال: یک موضوعی که ما این روزها خبرهایش را خیلی هم داریم و میشنویم مسأله تخریب مزارهای جمعی شهیدان قتلعام سال ۶۷ در شهرهای مختلف است بهطور خاص اهواز که خبرها و فیلمهایش هست که واکنش عفو بینالملل را هم بهدنبال داشت و بیانیه اقدام فوری در این رابطه داد و همچنین رئیسجمهور برگزیده مقاومت هم فراخوان دادند به اقدام برای مقابله با این جنایت رژیم. میخواهم بپرسم که چه اهمیتی دارد این مقابله و این ایستادگی در برابر این اقدام جنایتکارانه رژیم و آیا اصولاً میشود مانع این اقدامات رژیم شد؟
فریده کریمی: بهنظر من حتماً میشود چون فقط این گزارش عفو نبود در واقع فکر میکنم ماه می که اگر درست بگویم اردیبهشتماه بود که عفو بینالملل و سازمان عدالت برای ایران با همدیگر مشترکاً یک گزارش مفصل و بسیار تاثیرگذار در این رابطه دادند. گزارشی مستند با عکسهای مختلف از طریق ماهواره گرفته بودند که خیلی خوب نشان میداد که رژیم چه گونه درصدد است که این در واقع جنایتش را بپوشاند. فقط نکته مهم این است که این موضوع را در واقع دنبال بکنند، اخبارش را هر چقدر میتوانند به بیرون منتقل بکنند به مقاومت ایران به عفو بینالملل و به سازمانهایی که دارند این موضوع را دنبال میکنند برسانند. این بسیار نکته مهمی است چون در واقع رژیم دارد این مزارها را آسفالت میکند و تلاش میکنند بهطور بنیادی این جنایت را از بین ببرند. بهخاطر همین فعالیتها بسیار مؤثر است و میشود جلویشان را گرفت ولی لازم است که اخبار این جنایت مستمر برسد.
بهزار نظیری: در این رابطه ۷مورد مشخص از گورهای جمعی را رژیم داشت از بین میبرد و درصدد هست که از بین ببرد. در آن گزارش مشروح آمده است که ۱۲۰گور جمعی در جاهای مختلف ایران شناسایی شده، حالا روی این ۷مورد تحول جدید گزارش شده که صورت گرفته. یک مورد اهواز بود که بعد از اعتراض خانوادهها رژیم گفته بود که ما این را دست نمیزنیم ولی بلافاصله رفته بودند آنجا را صاف کرده بودند و سیمای آزادی هم تصاویرش را نشان داد و دورش هم سیم خاردار کشیده بودند این یک تحول جدید بود. اما اهمیت این مسأله در کجاست؟
اینجا ۲تا جنایت مشخص رژیم دارد مرتکب میشود که این را هم خانوادهها و هم کسانیکه در تمام این سالیان به آن محلها مراجعه میکردند میتوانند افشا کنند و این بخش مهمی از این کارزار است. یک جنایت این است که جلوگیری میکنند از اینکه همان خانواده بتواند مراجعه کند و این حق یک مادر - یک پدر - یک برادر- یک خواهر است که برود و یاد شهید خودش را بکند. این یک حق است و نقض این یک شکنجه محسوب میشود. یعنی در نرمهای سازمان ملل این یک شکنجه محسوب میشود. از وجه دیگر اینها هر کدام یک سند است هر کدام از این گورهای جمعی یک سند است. در اهواز همین مورد هم گور جمعی بوده و هم گورهای تکی با نام که هر دو را تخریب کردند سنگهای شکستهاش هم تصویرش هست این هم یک جنایت دیگر است. چون اینها اسناد است یعنی هر کدام از این گورها یک سند است که بعد از اینکه نبشقبر کنند میتوانند بگویند چند نفر بوده چه جوری بوده نحوه اعدام اینها چه جوری بوده است. اینها میخواستند این جنایت را از حافظه جامعه پاک کنند حالا که نتوانستند الآن اینجا میخواهند فیزیکی این را با زور و سرکوب از بین ببرند. ولی دیگر کور خواندهاند، چون این موضوع الآن مدار عوض کرده یعنی الآن دیگر در گزارشات بینالمللی آمده و اتفاقاً خیلی اهمیت دارد. الآن خانوادهها مثل همین کیس اهواز که یکی از آن ۷مورد است هر موردی را که مشاهده میکنند، سریع گزارش کنند تا بشود در معرض افکار عمومی قرار داد.
سؤال: در پایان اگر نکتهای دارید صحبتی دارید در پایان این قسمت از گفتگو خواهش میکنم بفرمایید.
فریده کریمی: من فقط یک نکته کوچک میخواستم اشاره بکنم و آن هم این است که برای اینکه این پروژه را در محافل بینالمللی پیش ببریم، باید همه در یک کار مشترک آن را پیش ببریم. بحث قتلعام سال ۶۷ تمام ویژگیهای یک جنایت علیه بشریت را دارد چون قتلعام بهطور فشرده در چند ماه انجام گرفته است. ولی در این قتلعام، همچنین تمام زندانیان اعدام شده از سال ۶۰ تا همین دیروز در داخل دنبال میشود.
قتلعام سال ۶۷ بهعلت جنایت بسیار گسترده و فشردهای که در یک زمانبندی کوتاه انجام شده مورد بحث است ولی تمام شهدای مربوط به دورانهای مختلف در این دادخواهی مورد نظرند. بنابراین من فکر میکنم این وظیفه ملی و میهنی تکتک ما است که این جنبش را دنبال کنیم. بنابراین من فکر میکنم یک کار مشترک است که باید انشاءالله با همدیگر پیش ببریم.
بهزاد نظیری: بله من هم میخواستم خطاب به خواهر یک شهید ۶۷ که از ایران تماس گرفتند خطاب به آن کانون شورشی از اصفهان و همه آن خواهران و برادران شهدای ۶۷ چه اینهایی که در خارج بودند چه بهخصوص آنهایی که در ایران هستند و اعم از اینکه در کانونهای شورشی الآن دخیل هستند یا نیستند و بعداً میپیوندند، بگویم که خواهران و برادران در این ۲سال ما دریافتیم که این رژیم نسبت به این موضوع مشخص یعنی قتلعام ۶۷ و این جنایت بزرگ خمینی و این برگ سیاهی که در تاریخ نقض حقوقبشر این حاکمیت دجال هست چقدر شکننده است، چقدر آسیب پذیر است، همه این تلاشها همه این کارزارها که الآن در این برنامه به آن اشاره کردیم، به واقع این موضوع را جهانی کرد، موضوعی که رژیم میخواست در زیر خاک پنهان کند و رویش هم آسفالت کند و روی آن اجساد حتی سیمان ریخت. در سال ۶۷ موقع دفن کردن سیمان میریخت، بعد خاک میریخت که حتی بعداً نتوانند بیایند نبشقبر کنند و حالا هم دارد بتون میریزد. البته بیهودگی این تلاشها را داریم میبینیم. چون در بام دنیا عاصمه جهانگیر در کمیته سوم مجمع عمومی مللمتحد صدایش را بلند کرد. بنابراین این موضوع دیگر راه خودش را باز کرده است. بله ما دریافتیم که چقدر شکننده است و آنچه که دریافتیم این است که ما هنوز آنطور که باید و شاید، آنطور که شایسته این خونها بوده آنطور که در خور این فدای عظیم بوده ما هنوز حق مطلب را ادا نکردیم، ما و همه دوستانی هم که در این کارزار شرکت داشتند. تاکنون بیش از ۵۰۰۰اسم در آمده ولی باید همه این اسمها همه این ردها همه جمعآوری بشود، ثبت بشود. الآن ما تازه در مسیر این قرار گرفتیم که دستاورد و آن پیام شهدای ۶۷ را در پیوند با قیام دیماه میبینیم. در کاکلش داریم جوش و خروش کانونهای شورشی را میبینیم. این اول راه است که ما حق مطلب را بهجا بیاوریم. حتماً این عاملان و آمران در مقابل دادگاهها بینالمللی قرار بگیرند و کیفر ببینند، ولی فراموش نکنیم که تمام این کارزاری که اشاره کردیم و قدمهایی که باید برداشته بشود از همین فردا، اینها پلهها و حلقات ضروری رسیدن به آن مجازات است و البته کیفر و مجازات واقعی همه اینها از آن ولیفقیه جنایتکار گرفته تا همه سلسله مراتب زیرش که درگیر بودند جز سرنگونی این نظام نیست که قطعاً آن سیلاب خونهای ۶۷ همه این دودمان این آخوندها را جارو خواهد کرد و به زبالهدان تاریخ خواهد ریخت.
فریده کریمی: من میخواستم خطاب به تمام دوستان عزیزی که طی این مدت به واقع به ما کمک کردند و در واقع یک کار جمعی بوده با هم پیش بردیم یک نکته را یادآوری بکنم و آن هم این است که گزارشگر بعد از خانم عاصمه جهانگیر جدید است. بنابراین باید همه مجدداً این پروندههای خودشان را روی میز ببرند و فعالیت بکنند وگر نه در واقع خیلی امکانات را از دست خواهیم داد. بنابراین از همگی شما خواهش میکنم با گزارشگر جدید حتماً در ارتباط قرار بگیرید. نامههایتان را که ارسال کرده بو دید برای ایشان هم ارسال بکنید. به عبارت دیگر از آنجا که میدانید کمیسر عالی حقوقبشر هم در ماه سپتامبر عوض میشود و یکی از امکاناتی که میتواند یک نفر درخواست بکند که کمیته برگزار بشود شخص کمیسر عالی حقوقبشر است. بنابراین همه باید خودشان را آماده بکنند با کمیسر عالی حقوقبشر بعدی، فعالیتشان را دنبال بکنند.
برگرفته از سیمای آزادی