این روزها حملهٔ تروریستی رژیم آخوندی به خطوط بینالمللی کشتیرانی و پیامدهای آن، مجموعهیی از تحولات مهم را دامن زده و بحث از ارجاع رژیم به شورای امنیت است. اما چرا در این شرایط بحرانی، رژیم دست به چنین کاری میزند؟
چند سال پیش جواد لاریجانی، تئوریسین شکنجه در رژیم، تروریسم و گروگانگیری را نوع جدیدی از قدرت نامید که نظام آخوندی از آن ارتزاق میکند.
این حرف پر بیراهه نیست. رژیمی که از نظر تاریخی مادون سرمایهداری است و به جهان امروز تحمیل شده، مانند جسمی خارجی در بدن که سیستم دفاعی، خودکار آن را دفع میکند، نمیتواند در این جهان دوام بیاورد. از این رو مجبور است با شانتاژ، ترور و گروگانگیری خودش را به جهان تحمیل کند.
یک روز سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرد و بهدنبال امتیاز بود؛ روزی دیگر در لبنان آمریکاییها و فرانسویها را گروگان گرفت؛ روزی برجهای خُبُر در عربستان را منفجر کرد و البته مماشاتگران دستهای خونین آن را پنهان کردند.
تئوری «قدرت نوین» همین است! درندهخویی، تروریسم، کشتار، آدمربایی بر بستر سیاست مماشات و دریافت امتیازهای کلان!
اما از همان ابتدا سرنوشت تئوری «قدرت نوین» آخوندها روشن بود. چرا که آنتیتز این رژیم وحشی، یعنی مجاهدین و مقاومت ایران از آغاز گفتند تنها مسیر مهار این جرثومهٔ متعفن، ریشهکنی آن است. آنها از ۳۰خرداد ۶۰ گفتند سر سوزنی امتیاز به این رژیم نباید داد و تنها و تنها زبانی که این رژیم میفهمد قدرت است و ایستادگی!
بر پایهٔ همین درک از ماهیت این دیکتاتوری، ۴۲سال است مجاهدین و مقاومت ایران با پرداخت سنگینترین بها در برابر این رژیم ایستادهاند و سرسوزنی در برابر آن عقب ننشستهاند. در کودتای ۱۷ژوئن که بزرگترین توطئهٔ ارتجاعی-استعماری علیه مقاومت ایران بود و رأس این مقاومت را هدف قرار داده بود، مجاهدین چنان افشاگری جهانی راه انداختند که توطئه تبدیل به صحنهٔ افشای رژیم و سیاست کثیف مماشات شد؛ در ۶ و ۷مرداد ۸۸ که خامنهای به وسیلهٔ دولت مزدور مالکی به اشرف حمله کرد و تعدادی از مجاهدین را بهگروگان گرفت، با اعتصابغذایی جانکاه و البته بینظیر، همچنین با برانگیختن جهان، دولت مالکی را مجبور کردند گروگانها را به اشرف بازگرداند؛ همان زمان «ایو بونه» سیاستمدار برجسته فرانسوی گفت این نخستین گروگانگیری است که گروگانگیرها بدون دریافت امتیازی، مجبور میشوند گروگانها را آزاد کنند.
همین سیاست ایستادگی، مقاومت و تهاجم حداکثر به رژیم بود که در نهایت سیاست مماشات را هم به شکست کشاند و رژیم را در وضعیتی قرار داد که آخوند روحانی بارها و بارها گفت: در سختترین شرایط طی ۴دههٔ گذشته قرار داریم.
اکنون هم بنبست رژیم و تحولات سیاسی شاید خامنهای را به این اشتباه انداخته که باز هم میتواند با شانتاژ و گروگانگیری و حمله به کشتیرانی بینالمللی و... از جامعهٔ جهانی باج بگیرد و سیاست مماشات را احیا کند. اما تاریخ به عقب بازنخواهد گشت و همانطور که متصور نیست جهان به دوران نژادپرستی برگردد، بازگشت به سیاست مماشات قبلی هم نامتصور است. بهویژه اکنون جامعهٔ ایران هم در تب و تاب قیام است و بیثباتی رژیم هر چه بیشتر در برابر جهان بارز میشود و جایی برای امتیازدهی کلان به این دیکتاتوری وحشی باقی نمیگذارد و آنچه برای رژیم باقی میماند ذلت و پیامدهای خطرناک این ماجراجوییها است.