چرا «نمایش» و نه «انتخابات» ؟
حدود ۴۰روز به برگزاری مهمترین انتخابات نمایشی حاکمیت جمهوری اسلامی باقی مانده است.
پیش از ورود به تشریح چراییِ اهمیت خاص این انتخابات، یادآوری میشود که در نظام ولایت فقیه هر گونه انتخابات با نمایش اخذ رأی، فقط نقش یک بازی سیاسی و جلوهنمایی یک پروتکل را در نگاه داخلی و بینالمللی دارد. این نمایشات از منظر خود حاکمیت با رأس ولیفقیه، فقط با نظر و تنفیذ شخص ولیفقیه اعتبار دارد و نه با انتخاب آزاد و رأی مستقل مردم. از این رو فرد یا افراد گزیده شده بهعنوان رئیسجمهور یا نماینده مجلس، جز مهرههای بازی نمایشی ولیفقیه روی صحنههای دولت و مجلس نیستند.
کافی است به سرنوشت تمام رئیسجمهورهای این نظام از سال۱۳۵۸ تاکنون توجه کنیم؛ همگی خود را هیچکاره یا «تدارکاتچی» دانسته و با انواع زبانها و اشارهها، نشانی تصمیمگیرندهٔ فراقانونی بهنام ولیفقیه را دادهاند.
کافی است به جدیدترین نمونه از این دست اشاره شود. برملا شدن سند مصاحبه جواد ظریف، زلزلهای در ارکان حاکمیت انداخت. در نهایت خامنهای مشتی بر دهان ظریف کوبید و او را هیچکاره معرفی کرد! وزیر خارجه هم که در همهٔ دولتها از مهمترین وزرای کابینه است، هیچکاره و بازیچه و عروسک بودن ارگانی بهنام دولت و وزرا را اعتراف نمود و ولیفقیه را فصلالخطاب همهٔ امور مملکت معرفی کرد!
کافی است یادآوری شود که نتیجهٔ نمایش انتخابات پایان خرداد از منظر خامنهای، در آغاز سال نو معلوم و تعیینتکلیف شد. خامنهای تمام مشخصات و ویژگیهای بهاصطلاح رئیسجمهور آینده را به کارگزاران تبلیغاتی و اتاق تجمیع آراء نظام تفویض و گوشزد نمود.
اکنون همین عوامل را باید در اهمیت این نمایش دخالت داد و با افزودن آن به دیگر عواملی که برخواهیم شمرد، به سرخط مسئولیت ملی و میهنی در ارتباط با این نمایش، اشراف پیدا کرد.
هفت ایستگاه با تابلوها، مختصات و نشانهها
اهمیت انتخابات پیش رو را با نشان دادن نقش و مختصات حاکمیت ولایت فقیه و نیز نقش و مختصات عوامل سیاسی، اجتماعی و صنفی در جامعهٔ فعلی ایران بررسی میکنیم.
۱ ـ در وهلهٔ نخست، آنچه از جانب رسانهها، مقامات و کارشناسان حکومتی و نیز از جانب مردم در اعتراضات میدانی و شبکههای اجتماعی بروز پیدا میکند، زیر این واقعیت خط پررنگ میکشد که تصادم، تعارض و جبههبندی بین مردم و حاکمیت به بیشترین میزان خود در ۴۲سال گذشته رسیده و همواره در حال بیشتر و بیشتر شدن است. این واقعیت آنقدر عینی و آشکار شده که حاکمیت هیچ راهی جز آمادهباش ۲۴ ساعته و گسیل مداوم سرکوبگر را به خیابان ندارد. حاکمیت تمام نیروهای سرکوبگرش را بهکار میگیرد تا کوچکترین تجمعی شکل نگیرد.
بنابراین جامعه و حاکمیت با مختصاتی آشتیناپذیر به طرف روز انتخابات میروند.
۲ ـ از پس قیامهای یک دههٔ گذشته که در آبان ۹۸ به اوج رسید، هم بیشترین روشنگری نسبت به ماهیت قرونوسطایی حاکمیت صورت گرفت، هم عمیقترین شکاف بهمعنی طرد حاکمیت رخ داد و هم به یمن همین قیامها و روشنگریها، اصلیترین برگ حاکمیت برای رنگ کردن گوسالهٔ سامری اصلاحطلبی، سوخت. مردم ایران به این یقین رسیدهاند که این جماعت مشتی رانتخوار شریک نظام ولایت فقیه برای کش دادن عمر آن هستند. حسن روحانی آخرین برگ کاروان شیادان بود که اکنون هم کارشناسان حکومتی و هم مردم ایران، دولت وی را در زمرهٔ کلانفاسدترین دولت ادوار عمر نظام معرفی میکنند.
تمامیت حاکمیت آخوندی با چنین وضعیتی به طرف روز انتخابات میرود.
۳ ـ بیش از ۲سال است که خامنهای وعدهٔ سر کار آوردن دولت جوان حزباللهی را میدهد. روز ۲اسفند ۹۸ هم با همین شاخص، مجلس فرمایشیاش را دستچین کرد. بازوی خامنهای برای پیشبرد این سیاست، شورای نگهبان است که نقش قیچی منافع نظام را بازی میکند. اما این قیچی در گزینش کاندید برای نمایش پیش رو، مشکلاتی چند جانبه دارد.
خامنهای اگر از طریق شورای نگهبان همچون ۲اسفند ۹۸ اقدام به قلع و قمع کاندیداهای باند مغلوب کند، هم حداکثر مشارکت در درون نظام را از دست میدهد و هم شکاف باندی را به تخاصم آشتیناپذیر سوق خواهد داد.
تمامیت حاکمیت آخوندی با چنین وضعیتی به طرف روز انتخابات میرود.
۴ ـ زمزمههای شدت یافته مبنی بر کاندید شدن جلاد قرن ابراهیم رئیسی حاکی از تنها گزینهٔ خامنهای است. اما در این گزینه هم برای نظام و شخص رئیسی ریسکهای چند جانبه وجود دارد.
پیداست که خامنهای و اصولگرایان میخواهند عضو هیأت مرگ قتلعام تابستان ۶۷ را جانشین خامنهای و ولیفقیه بعدی نظام جا بیاندازند. حالا اگر وی کاندید شود و رأی کافی نیاورد، پیشاپیش اعتبار دلخواه درون نظام را هم از دست خواهد داد. اگر کاندید بشود و حتی با کمک اتاق تجمیع آراء هم از صندوق بیرون بیاید، باز هم اعتبار دلخواه باندهای درون نظام را نخواهد داشت؛ چرا که کارشناسان نظام هم پیشبینی میکنند که مشارکت در این انتخابات حتی از انتخابات مجلس هم کمتر خواهد بود.
از طرفی خامنهای هیچ مهرهٔ دیگری را که ویژگیهای مشخص شدهٔ وی را دارا باشد، ندارد. قحطالرجال برای کاندید شدن به جایی رسیده است که شورای نگهبان ارتجاع مجبور به «قانونتراشی» برای ورود نظامیان [خاص سپاه پاسداران] شده است!
تمامیت حاکمیت آخوندی با چنین وضعیتی به طرف روز انتخابات میرود.
۵ ـ کلیت جمهوری اسلامی با پرونده ۴۲ سالهاش در منظر داخلی، منطقهیی و بینالمللی قرار گرفته است. در این چهار دهه هیچ دورهیی را سراغ نداریم که هم از نظر داخلی، هم منطقهیی و هم بینالمللی، بیشترین تحریم سیاسی ـ اجتماعی و گستردهترین انزوا متوجه نظام آخوندی شده باشد. نشانهیی که اکنون علت این تحریم و انزوا را شاخص و برجسته میکند، همانا افسارگسیختگی در جنایتهای سیاسی ـ اقتصادی ـ مذهبی است.
رشد مداوم فاصلهٔ طبقاتی در ایران و گسترهٔ انواع فساد ناشی از آن، یکی از مهمترین مشخصههای کارنامهٔ نظام ولایت فقیه است. این مشخصه در منظر مردم ایران به یک «نه» بزرگ ملی به تمامیت حاکمیت آخوندی بالغ شده است؛ چه انتخاباتی برگزار بشود و چه نشود؛ چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن.
چنین کارنامهای که اکنون در خیابانهای شهرهای ایران و شبکههای مجازی موجب ابراز نظر و رأی اکثریت مردم ایران واقع شده است، گویای عبور جامعهٔ ایران از کلیت جمهوری اسلامی است.
۶ ـ شرایط عینی قیام و انقلاب در کف خیابانهای ایران حتی از منظر کارشناسان حکومتی اعتراف میشود و همواره نسبت به پیوند آن با شرایط ذهنی [سازماندهی اپوزیسیون پیشتاز و ظهور رهبری] هشدار میدهند. بنابراین حاصل مجموع قیامها و اعتراضهای یک دههٔ اخیر دارد به ظهور شتابان شرایط ذهنی میانجامد.
پاسخ جامعهٔی با چنین مشخصات عینی و قابل حس و لمس، نه تنها انتخابات حکومتی نیست، بلکه راهحل در تعیینتکلیف نهایی بین جامعه و حاکمیت است.
۷ ـ اکنون ایرانزمین به آوردگاه سرنوشتساز وجدان بیدار ملی و انسانی و تاریخی با اهریمن اشغالگر آخوندی تبدیل شده است. تمام کمیتهای طی شده در ۴۲سال گذشته، از یک دههٔ پیش به این سو دارند به کیفیتهای ضروری با هدف تحقق تغییر بزرگ بالغ میشوند.
با توجه به محورهای ششگانهیی که برشمرده شد، نمایشی که حکومت ولایت فقیه میخواهد در پایان خرداد برگزار کند، یکی از عرصههای بروز قدرتمند وجدان بیدار ملی و انسانی و تاریخی علیه تمامیت نظام اشغالگر آخوندی است. این تحریم را باید به دفاع از منافع ملی ایرانزمین تبدیل کرد. منافع ملی ایران در مرحله تاریخی فعلی، ضرورت آزادی و برابری با شاخص نفی اصل ولایت فقیه، انحلال سپاه پاسداران، انحلال مجلس گماشتهٔ خامنهای، الغای قانون اساسی آخوندی و طرد و تحریم و نفی کلیت نظام جمهوری اسلامی است.
بیشک تحریم قاطع و سراسری این نمایش حکومتی گامی بزرگ و راهگشا در جهت تأمین منافع ملی ایران است