مهر یقین یک عبور ملی و میهنی
به آستانهٔ دوازدهمین سالگرد قیام بزرگ و سراسری ۱۳۸۸ و ششمین ماه پس از قیام آبان ۱۳۹۸ رسیدهایم. «هماره یاد بادمان / که در صحاری ظلامی عمیق / بهنام گلسرخ خواندند / تا باغهای ایرانزمین بیدار و روشن و بارور گردند».
اگر این دو قیام را دو قله و ستیغ روبهروی هم بدانیم که از منظرشان بتوان به خانوادهٔ قیامهای یک دههٔ گذشتهٔ ایران نگریست، میتوان دریافت که سلسله قیامهای این یک دهه، مختصات سیاسی و اجتماعیِ نظام ولایت فقیه را از کجا تا به کجا تغییر دادهاند.
باید اشاره نمود که در قلهٔ قیامهای این یک دهه، عبور جامعه و مردم ایران از کلیت نظام ولایت فقیه مهر یقین خورده است. اما این واقعیت جبهه خلق و مقاومت و پایداری برای آزادی و دمکراسی است. مهم این است که بتوانیم با این دادهٔ مسلم، پرتوی بر واقعیت نظام آخوندی بیفکنیم تا برآورد درست و منطبق بر واقعیت را از مختصات کنونی حاکمیت و دولت آخوندها بهدست آورد.
مدارج تکاملی قیامها چه میگویند؟
ضروری است یادآوری شود که مدارج طی شده از قیام ۸۸ تا آبان۹۸ گویای عبور مرحله به مرحله و گامبهگام جامعه و مردم ایران از تمامیت نظام ولایت فقیه است. این واقعیت را کارشناسان و تحلیلگران حکومتی هم بارها اعتراف کرده و با تکیه بر همین واقعیت مسلم، نسبت به کیفیت خطرناک قیامهای بعدی و گسترش زمینههای اجتماعی آن، به خودشان هشدار و آمادهباش دادهاند. بنابراین حتی از منظر حکومتیان هم ایرانزمین به دو جبهه «سرنگونیطلب» و «حفظ نظام» تقسیم شده است.
با تعیینتکلیف بودن جبهه سرنگونیطلب به وسعت ایرانزمین، اکنون شاهد آثار بلافصل آن در بدنهٔ نظام و راهکارهایی که ولیفقیه و کارگزارانش برای عبور دادن این بدنه دنبال میکنند، هستیم. آخرین نمونهٔ مهم آن سخنرانی خامنهای بود که هم آدرس داد مردم دیگر فریب باندبازی و سیرکگردانی، تحت عنوان اصلاحطلب و اصولگرا را نمیخورند و جز به تغییر بزرگ رضایت نمیدهند و هم بازگشت به صدارت حزبالشیطان مطلقالعنان ولیفقیه را تجویز کرد.
آنچه خامنهای پنبه کرد
مگر خامنهای در درون حاکمیت و دولت و پیکره و بدنهشان چه میبیند که تمام رشتههای بیش از دو دهه باندبازی برای حفظ نظام را هم پنبه میکند؟ پاسخ را خود درونیها و بدنهٔ نظام در قیامهایی میبینند که به جبهه سرنگونیطلب و «سرگیجه گرفتن جوانان انقلابی» (بسیجیان و پاسداران و نانخورهای نظام) انجامیده است.
روزنامهٔ وطن امروز که وابسته به سپاه پاسداران و از نوچههای رسانهیی خامنهای است، در شمارهٔ ۳۱اردیبهشت ۹۹ به مطلبی پرداخته که در جایجای آن نشانه و آدرس قیامهای مردم و جوانان شورشی ایران را از ۸۸ تا ۹۹ میبینیم. این روزنامه مختصات کنونی بهاصطلاح «جوانان انقلابی» را ـ که همان بسیجیان و پاسداران سرکوبگر نظام باشند ـ را موضوع تحلیلی قرار داده که از روی آن میتوان مختصات بدنهٔ اصلی و نگهدارندهٔ نظام را دریافت. از طرفی میتوان به چرایی سخنان خامنهای مبنی بر ضرورت تشکیل دولت جوان حزباللهی پی برد.
شکافندگی قیامهای ایران و کنده شدن لایهلایه از نظام
روزنامهٔ حکومتی وطن امروز اعتراف میکند که اعتراضات اجتماعی ــ که در ادبیات مبتذل حاکمیت آخوندی «آشوبهای خیابانی» معرفی میشوند ــ موجب «سرگیجه گرفتن و انفعال» بدنهٔ نظام شده و شکاف عمیق در دستگاه سرکوب ایجاد کرده است:
«آنجا که رویه و ماهیت عملکرد دولت منجر به بروز اعتراضات اجتماعی و برخی آشوبهای خیابانی شد، جریان انقلابی از نظرگاه دلسوزی و نگرانی برای یک اولویت بزرگتر که همان حفظ نظام است، دچار انفعال و شاید به عبارتی سرگیجه شد!».
شکافندگی آثار قیامهای یک دههٔ گذشته که گویی لایه لایه از نظام کنده است، باعث شده بدنهٔ نظام ـ که روزنامهٔ فوق ترجیعبند بیمسمای «جریان انقلابی و جوانان انقلابی» را نسبت به آن تکرار میکند ـ هم از نظر تئوری سیاسی ته بکشد و هم «مراجع سیاسی که مختصات عقیدتی انقلاب» را میدانند، «به ثمن بخس از دست رفته» باشند. قیامهای یک دههٔ گذشته، چنین زمینههایی را در درون نظام لایه لایه دچار سرگیجه نموده که خامنهای مدام سرم «خسته نشوید» را به آنها تزریق میکند:
«واقعیتی که جریان انقلابی، خاصه جوانان طی سالهای اخیر با تمام وجود لمس کردهاند، فقدان مراجع سیاسی در محدوده و مختصات عقیدتی جریان انقلاب است. البته بخش مهمی از این چالش مرجعیت سیاسی، نتیجه برخی رفتارهای درونی است که بسیاری از چهرههای مرجع سیاسی به ثمن بخس از دست رفتند».
در قدم بعد شاهدیم که تمام دستگاه عریض و طویل تبلیغات آخوندی ـ اعم از سیاسی و عقیدتی ـ که گوش فلک را هم کر میکند، در درون نظام هم خریدار چندانی ندارد و خودیها هم میدانند که در کاهدان آن چیست؛ آنقدر که حتی «منابر معتبر» هم یافت نشود و قیامهای مردم هم باعث «سوختن اعتبار ریشسفیدان سیاسی» نظام شده است و «جوانان انقلابی» نمیدانند چه بکنند:
«جوان انقلابی در شرایطی که به واسطه سوختن اعتبار برخی ریشسفیدان سیاسی، منابر معتبر زیادی برای آموزش این امر در اختیار ندارد؛ چه باید بکند؟».
از اینجاست که بهتر میتوان بهعلت و چراییِ تجویز خامنهای برای تشکیل دولت حزباللهی پی برد. راهبردی که نشان از ته خط استراتژی نظام دارد؛ یعنی خرمن امت همیشه در صحنه باد هوا شده، سامریهای اصلاحچی جنایات هم سوخته و طرد شدهاند، راه همهٔ مانورهای داخلی و بینالمللی هم بسته شده و تنها نانخورهای حزباللهی نظام ماندهاند و «یک نکتهٔ امیدوارکنندهٔ رهبر انقلاب»:
«فرمایشات اخیر رهبر انقلاب یک نکته امیدوارکننده بزرگ در خود داشت، آنجایی که ایشان تأکید و تصریح به مطالبهگری و آرمانخواهی کردند و البته این را هم گوشزد کردند که برای بیان اعتراض، باید ملاحظه داشت محور اعتراضات ستونها و مبانی انقلاب و جمهوری اسلامی را نشانه نرود».
حسرت شکست تئوری سلطه و قحطی مرجعیت سیاسی
طی چند هفتهٔ گذشته، رسانههای حکومتی به تناوب سخن از «بازسازی وجهه و اعتبار» کرده و میکنند. همزدن این موضوعات بعد از ۴۱سال سلطهگری مطلقالعنان، خود گویای طرد قاطع اجتماعی از جانب مردم و جوانان ایران و بازتاب آن در شکست پیدرپی تئوری سلطه و جنایت و قحطی «مرجعیت سیاسی» در درون نظام شده است. این رسانهها با وجود دم زدن از «بازسازی وجهه و اعتبار»، خود نیز میدانند که در انبان نظام چیزی تحت نام «مرجعیت سیاسی» و «روش و منش امیدوارکننده» باقی نمانده است. این واقعیت که قیامهای مردم ایران دست رژیم را در حنای آن فرو بردهاند، بدل به حسرت و فغان نویسندهٔ روزنامهٔ وطن امروز هم شده و بدنهٔ نظام را جز روبهروی یک بنبست قانونمند نمیبیند:
«جریان انقلابی و جوان انقلابی، در وهله نخست باید به فکر بازسازی وجهه و اعتبار مرجعیت سیاسی باشد. تا افراد باسواد، دلسوز، معتقد، دغدغهمند و البته انقلابی بهعنوان مراجع سیاسی جریان انقلابی و جوان انقلابی وجود نداشته باشند، روش و منش فعلی، قطعاً به هیچ جای امیدوارکنندهای رهنمون نخواهد شد».
قیامهای ایران و راهی تا اقلیم وجود
قیامهای ایران مسیر پرتلاطم و خونینی را در نبرد با ظلام شیخان فقاهتی طی کردهاند که هر کدام برگی از زندگی توفانی مردم ایران و پیشتازان آزادی طی چهار دههٔ گذشته هستند. مختصات کنونی بدنهٔ نگهدارندهٔ نظام آخوندی که با استناد به اعترافات رسانهٔ قسم خورده به ولیفقیه بررسی شد، حاصل خانوادهٔ قیامهای یک دههٔ گذشتهٔ ایران است. نتیجهیی که کل نظام آخوندی را در انشقاق و انقباض و سرگیجهگی فرو برده که فقط برگ بازگشت به حزبالشیطان ولایی را در دست دارد!
نتیجهای که قله به قله، افق رسیدن مردم ایران به هدف از قیامهایشان را روشنتر کرده و در دسترس قرار داده است. در وصف این روشنایی و دسترسی به مطالبات قیامهای ایران که خورشید آزادی در تلاش و تکاپوی نسل به نسل آنها تابان مانده است، باید گفت:
«رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم» ـ حافظ