عمق یافتن مطالبات دو قیام
بالاگرفتن امواج قیام در عراق و لبنان و انتشار اخبار و تغییرات ساعتبهساعت آنها، اصلیترین موضوع خبری و تحلیلیِ رسانههای جهان شده است. پیشروی مطالبات شورشگران جوان هر دو کشور راه به نفی کل سیستم سیاسی و دولت و حاکمیت برده است. خبرها و گزارشات تا این ساعت، نشان از دگرگونی بهمثابه انقلاب در بنیادهای سیاسی دارند.
مفاهیمی چون «نفی کل سیستم حکومت» و «انقلاب در بنیادهای سیاسی» در عراق و لبنان فقط جنبهٔ داخلی و ملی خاص دو کشور را ندارد؛ بلکه راه به مبارزه و خیزش علیه اشغالگری بیگانه و بیرون راندن آن برده است. این واقعیت آنقدر با پیشرفت این دو قیام بارز شده و سمت و سو یافته است که آثار آن را بیشتر در تهران میبینیم تا در بغداد و بیروت!
جیکجیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود!
تمثیلهای دیرآشنای فارسی، گذشته از عمومیت داشتنشان نسبت به تمام رفتارها و اندیشههای آدمی و زندگیاش، حقیقتاً در دنیای سیاست و جامعهداری بسیار منطبق با حال و روز دیکتاتوریها و خودکامگیها هستند. اگر چه داستان این تمثیل میان دو حیوان نجیب(مورچه و گنجشک) روی میدهد، اما معنا و درایت نهفته در آن را میتوان بهطور خاص به دولتها و نظامهای دیکتاتوری تعمیم داد؛ درست همچون حکایتهای پندآموز بشری در کتاب ارزشمند «کلیله و دمنه».
حکایت این تمثیل از این قرار است که مورچهای بهآرامی و بیسر و صدا مشغول جمعآوری دانه و انباشت آن برای روزگار مبادا و فصل زمستان است. گنجشگی هم بالای درختان مشغول خوشباشی و آوازخوانی. مورچه هر روز و هر هفته و هر ماه به گنجشک یادآوری میکند که فکر آیندهات باش، اینقدر سربههوا نباش. اما گنجشگ گوشش بدهکار پندهای مورچه نیست و به او میگوید همهٔ زمین و درختان زیر بال و پر مناند؛ این تویی که از زمین نمیتوانی تکان بخوری! هفتهها و ماهها میگذرند، پاییز سرمیرسد، خزان میشود، درختان عور میشوند، هوا سرما میدمد و آسمان، دامن برفهایش را بر زمین و درختان میتکاند. دیگر زمین و درختی برای خوشباشیها و غذای گنجشک باقی نمیماند. بهیاد دوستش مورچه میافتد تا شاید نجاتش دهد. خانهٔ مورچه را دقالباب میکند. مورچه سرمیرسد: «هان! چی شده»؟ گنجشک نزار و نالان به مورچه میگوید: «تو را بهخدا چیزی بده بخورم؛ دارم میمیرم»! مورچه هم عبرت زمانه را تکرار میکند: «هان! چی شد؟ جیکجیک مستونت که بود، فکر زمستونت نبود»!
بر این سیاق البته نیازی نیست به تکرار بدمستیهای خمینی برای بلعیدن عراق و لبنان و نابودی اسراییل و صدور ارتجاع به دنیا و هشدارها و انذارهای دیگران به او. برای این نعرههای خمینی، هزارانهزار انسان قربانی و میلیاردها سرمایه و دارایی کشورها ـ بهطور خاص از آینده و زندگی و پیشرفت ایران و مردم ایران ـ هزینهٔ آن شده است.
توفان بر خرمن اشغالگر
از همان آغاز دستاندازیهای خمینی با چنین سیاست و استراتژی، بهخوبی پیدا بود که هیچ عاقبتی جز ترویج جنایت و ترور و تباهی حرث و نسل در ایران و دیگر کشورها نخواهد داشت و چیزی عاید هیچ ملت و کشوری نخواهد شد. آنچه به ملتهای ایران و عراق و لبنان و منطقه ربط پیدا کرد، پرداخت سنگینترین بها از هستی و حیات و آیندهشان بود؛ اما آنچه برای خمینی و ورثههای ایرانی و نیابتیهای نانخورش باقی ماند، عاقبت بیشمار تکرارشدهٔ همان تمثیلی است که اشاره شد.
حالا اما پایان آن تمثیل هم برای ورثههای خمینی متصور نیست. اکنون در عراق و لبنان یک خانهتکانی سیاسی و تاریخی در کار است. اما خودیهای نظام ولایت فقیه و شخص خامنهای بیش از همه گواهی میدهند که زلزلهٔ این خانه تکانی، در ایران روی داده است. خودیهای نظام این روزها این واقعیت را هم به همدیگر و هم به دیگران هوار و داد میزنند. هوار و دادی که نشان از وزیدن توفان بر خرمن اشغالگران ایران و عراق و لبنان دارد.
قیام در بغداد و بیروت، زلزله در تهران
کافی است به چند نمونه از خبرها و مقالههای مسلسلوار رسانههای حکومتی دربارهٔ آثار خانهتکانی در عراق و لبنان اشاره کنیم. نمونههایی که هم گویای بحرانیتر و بیشتر شدن تضادهای داخلی رژیم هستند، هم تبلیغات نخنما شدهٔ طرفین را مبنی بر نقش از ما بهتران در عراق و لبنان رومیکنند، هم اعتراف میکنند که زلزله بر ارکان ۳دهه دخالت و سلطهٔ نیابتی در این کشورها افتاده است:
ــ «یکی از خطرناکترین ابعاد ناآرامیهای عراق، این است که سقف مطالبات معترضان، از استعفای دولت به کنار نهادن کل سیستم رسیده و شرایطی رقم خورده که همه در آن ضرر خواهند کرد».(روزنامه ایران ۱۱آبان ۹۸)
ــ «معترضان، مشکلات را به پای همسایه نوشته و علیه تهران شعار سرمیدهند. خود عراقیها مصائب کشورشان را به «نفوذ شیعه انگلیسی» و «فتنهانگیزی سفارت آمریکا» ربط نمیدهند. مردمی که در عرض چند ماه، نزدیک به ۳۰۰کشته و ۱۱هزار مجروح دادهاند و با اوج خشم و نفرت به سوی منطقه سبز پیش میروند، با چند توئیت عربستان و اسرائیل، از خانه بیرون نمیریزند».(روزنامه ایران ۱۱آبان ۹۸)
ــ «اگر بخواهیم از منظر منافع ایران به این تابلو بنگریم، در هر ۲کشور، متحدان تهران در ۲نقطه از جغرافیای موسوم به محور مقاومت، در شرایط نامعلوم بهسر میبرند».(روزنامه ایران ۱۱آبان ۹۸)
ــ «موج ضدایرانی این است که علت همه دلایل، تقصیر ایران است و اگر نقش و نفوذ ایران از این دو کشور برداشته شود، هر ۲کشور عراق و لبنان بهسرعت مسیر رشد و توسعه را طی میکنند».(آرمان ۱۱آبان ۹۸)
ــ «مردم در برابر مقدسترین پدیده عراق یعنی حشدالشعبی در تعارض قرار میگیرند و به برخی از مراکز حشدالشعبی حمله میکنند. حمله به مراکز این نیروها در عراق تحت هیچ شرایطی قابل توجیه نیست. مدلی که در عراق کلید زده شد، نوعی شورش است. شورش یک خشم اجتماعی».(آرمان ۱۱آبان ۹۸)
ــ «کنار آنچه این روزها در عراق و لبنان در جریان است، بیارتباط به امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران نمیباشد».(سیاست روز ۱۱آبان ۹۸)
ــ «مطالبات دیگر اقتصادی نیست. مقابله جدیِ با «فساد» نیز معترضان را مجاب نمیکند. کنترل اعتراضها از دست آغازکننده خارج شده و بهدست بدخواهان افتاده است».(کیهان ۱۱آبان ۹۸)
ــ «ما با توالی ظاهراً بیپایانی از رویدادها روبهرو هستیم که ایجاب میکند از تصورات سادهدلانه درباره «نتیجهگیریهای نهایی زودهنگام» پرهیز کنیم».(وطن امروز ۱۱آبان ۹۸)
آثار دگرگونی استراتژیک
اینها گزیدهای از ارتعاشات زلزله در تهران هستند که هنوز قیامهای لبنان و عراق به نتیجه و فرجام نهایی نرسیدهاند. عمق یافتن بیشتر قیامها و پیشرفت مطالبات و ارادهٔ بیرونراندن اشغالگران فقاهتی و دستپروردگانش، دگرگونی استراتژیک و تاریخی را بهنفع مردمان ایران و عراق و لبنان رقم میزنند. اکنون هنوز در عراق و لبنان آغاز خانهتکانی است که پیامدهایش در تهران موجب زلزله گشته است. تحولات بزرگ اجتماعی، آثاری بهجای میگذارند که حاصل نخستینشان، بازگشتناپذیری به تعادل پیشن است. در این بازگشتناپذیری، بالاییها دیگر و هرگز نمیتوانند به مطالبات پایینیها پاسخ دهند و پایینیها فقط زنجیرهایشان را از دست میدهند و تصمیمگیرندهٔ چگونگیِ برآورده کردن مطالباتشان هستند. این «چگونگی»، بهدلیل ویژهگی خاص دو قیام عراق و لبنان، منجر به یک دگرگونی ناگزیر استراتژیک خواهد شد.