بیشک همه کسانی که اظهارات رسمی و علنی جهانگیری معاوناول روحانی را علیه قیام کازرون و گفتههای احمدینژاد شنیدهاند، باید بر این نکته متفقالقول باشند که سیر کمی تضادهای درونی نظام ناجمهوری آخوندی دارد به نقاط کیفی میرسد. علت این تبدیل ناگزیر را نباید صرفاً در درون نظام جستجو نمود. این تحول را بدون تردید، تضادهای افزونشوندهٔ جامعهٔ ایران با خامنهای و دولت روحانی رقم زده است. حالا دیگر بین مردم ایران و حاکمیت ولایت فقیه در تمامی زمینهها تعارض و پرخاش ایجاد شده است.
قیام کازرون و رشد روزانهاش در بیان خواستهها و شدتیافتن اعتراضات تا شعار «میکشم، آن که خیانت کند»، هراس تازهیی در ارکان دولت دستنشاندهٔ خامنهای ایجاد کرد. جهانگیری هم این پیام را دریافت. اظهارات هراسناک وی که «این داستان کازرون باید جمع شود»، بار دیگر بنبست لاعلاج نظام و دولتش را در برخورد با اعتراضات و قیامهای چند ماه اخیر ایران بارز میکند.
قیچی کردن طرهٔ جلوهگری
جهانگیری بر نکته دیگری هم در این اظهارات انگشت تأکید گذاشت که باید آن را در عداد خلعسلاح شدن اصلاحطلبان قلابی و اعتدالیون شیاد در شرایط ایجادشده پس از قیام دی ۹۶ قلمداد نمود. وی گفت: «شما میخواهید انقلاب بنیانکن راه بیاندازید؟ ما تا پای جان بر سر نظام هستیم. شاید انتقادهایی به هم داشته باشیم. رهبری هم برای همه ما است. بر سر رهبری هم هستیم...». جهانگیری حتی از مواضع تاجزاده هم عقبتر رفت و در مجیزگویی از خامنهای، طرهٔ جلوهگریهای اعتدالمآبانه و فریب وعدهگذاریهای روحانی را قیچی کرد تا همان جامه و ردای عروسک خامنهای، برازندهشان باشد.
واقعیت این است که این روزها وقتی تمام کار حاکمیت خامنهای و دولت دستنشاندهاش حلوفصل ضرورتهای حفظ نظام شده است، لاجرم مشغله اصلی، چگونگی برخورد با مردمی میشود که این ضرورتها را روی دست حاکمیت گذاشتهاند. در همین پاسخدادن به ضرورتهای حفظ نظام، بهاجبار ماهیتها رو میشود؛ درست آنگونه که قیام دی ۹۶ قطارکشان اصلاحطلبان قلابی را بهصف کرد تا مجبور شوند اعتراف کنند که «البته نظام جمهوری آخوندی».
حالا جهانگیری هم ماهیت دولت اعتدال را رو کرد که چیزی جز اسباب و اثاثیه و دکور سیرک خامنهای نیست.
خروجی تضادها: شقه بزرگ
واقعیت بسیار مهم که بدل به شاهد تاریخی در همین ۳دهه شده است، این میباشد که سریال تضادهای درونی و خروجیهای آن، همیشه منجر به شقهیی بزرگ شده است. از اولین رئيسجمهور خمینی گرفته تا آقای منتظری؛ از رشد تضادهای جامعه ایران با سیاست جنگ ضدمیهنی و تحمیل آتشبس به خمینی تا آنچه که از یک سال پیش به این طرف، گریبان دستگاه ولایت فقیه را گرفته است.
گرفتار صورت مسألهٔ «بودن یا نبودن»
این تضادها در دایرهٔ قدرت حاکمیت همچون زخمی سر بازمیکنند. تا جایی که به عناصر رژیمی برمیگردد ـ از هر جناح و دسته و باندی هم که باشند ـ هدفشان حفظ قدرت است؛ اما در همین سیر نزول و صعودشان، پشتپردههایی افشا و رو میشوند که نتیجه آن به سود مردم و مخالفت و مبارزهشان با حاکمیت است. در این رو شدنها علاوه بر افشای دزدیها، اختلاسها و چپاولهای نجومی، ماهیت تمام جناحها نیز روی پته میافتد.
در چند ماه اخیر شاهدیم که برگهای بازی باندهای حاکمیت، یکییکی دارد میسوزد. آخریاش هم همین اظهارات جهانگیری است که تازه بخشی از تعارض آشتیناپذیر درون حاکمیت را علنی و بیرونی کرد. اینها نشانههای هراساند. پتک قیامهای پیاپی مردم، مدام بر دیوار قلعه و عمارت نظام ولایت فقیه و تمام باندهایش میکوبد. آنسوی دیوار ولوله و غوغایی در گریز از این هراس است. هر بیان و اظهاری از این دست که در این ایام از جانب حکومتیان ـ از خامنهای گرفته تا جهانگیری و... ـ شاهده بوده و هستیم، نعرههای هراس حکومتی است که در چنبرهٴٔصورت مسألهٔ «بودن یا نبودن» گرفتار آمده است.