سرمایهٔ پایانناپذیر
یکی از ویژگیهایی که سازمان مجاهدین و مقاومت ایران را از سایر جریانهای مبارزاتی معاصر متمایز میکند، برخورداری از کادرهای همهجانبه و حرفهیی است. منظور از کادر همهجانبه و حرفهیی، کادرهایی است که در هیچ برههای از مبارزه، زندگی خصوصی و شخصی برای خود ندارند. آنها رزمآوران تکبعدی نیستند. با زیر و بمهای سیاست بهخوبی آشنا هستند. متناسب با نیاز مبارزه تخصص و دانش کافی دارند. توانمندی اجرایی و توان مدیریت آنها برای ادارهٔ صحنههای متنوع و دینامیک مبارزه بارها محک خورده است.
این سرمایهٔ پایانناپذیر، مقاومت ایران را قادر ساخته است که در هر شرایطی نبض تحولات را در دست داشته باشد و به تعبیر زیبای رهبر انقلاب مسعود رجوی، «شر کثیر» را به «خیر عظیم» تبدیل نماید.
ممکن است این سؤال پیش بیاید که چگونه؟
پاسخ: «با آزاد کردن انرژیهای انفجاری انسان»
انسان، گوهری بیهمتا
انسان و کرامت او جایگاه خاصی در سازمان مجاهدین و مقاومت ایران دارد. خانم مریم رجوی میگوید:
«سرچشمه تواناییها، شکافتنها، پیش رفتنها، و سرچشمه همه تغییرات، از هر جنس، به هر میزان، در هر میدان، گوهر انسانی نهفته در تکتک انسانهاست... هر آینه بپذیریم که انسان گوهری بیهمتا و ناموس هستی و تاریخ است، لاجرم باید در او بهگونهیی در تراز کرامتش بنگریم».
در این دیدگاه پویا، روزآمد و مدرن، انسان با انتخابها و تغییراتش تعریف میشود. یک انسان هیچگاه ساکن نیست و نمیتوان با شناختهای قبلی و کهنه در مورد او قضاوت کرد. چنین قضاوتی پا در واقعیت ندارد؛ زیرا انسان هر لحظه در معرض انتخابهای نو قرار دارد و در ارتباط با نقطهٔ بیرون از خود، تغییر میکند و به تغییر فرامیخواند. تأثیر میپذیرد و تأثیر میگذارد. مجموعهٔ این انتخابها، تأثیرپذیریها و تأثیرگذاریها، باعث آزاد شدن انرژیهای انفجاری انسان میشود. انسان رها انسانی است که در ارتباطی مداوم و خلاق با انسانهای آرمانگرا و حامل ارزشهای نو، گوهر وجودی و استعدادهای مکنون و پایانناپذیر خود را بارز میکند و این انرژهای را برای آزادسازی جامعه و دیگر همنوعان خود بهکار میگیرد.
تارهای وجودی انسان
تارهای لطیف و ظریفی در وجود انسان تعبیه شده است که در مقابل زیبایی، دانایی، عدالت، آزادیخواهی، نثار خود برای دیگران، بخشش، فداکاری، نیکی و دیگر ارزشهای والا به ارتعاش درمیآیند و جهان ما را سرشار میکنند. این تارها در وجود همهٔ انسانها مشترک هستند، هر گاه که به ارتعاش درآیند روی به ارتعاش درآورندهٔ آن و دیگران تأثیر عمیق بهجا میگذارند.
انسان مسئول و متعهد با دلسپاری به یک آرمان متعالی که در جوهره آن آزاد کردن انسانها از یوغ تحمیل و استثمار است، موسیقی برآمده از تارهای لطیف درونی خود را با سمفونی شکوهمند هستی همنغمه و همراستا میکند. هر چه طاق این آرمان بالابلندتر باشد، به همان میزان انسان نیز تغییر میکند و تغییر میدهد.
چنین انسانی از قوارهٔ کوچک زندگی خویش بهدرآمده و در آرمانگرایی و فدا کردن خود برای خوشبختی دیگران حل میشود و هویتی همگانی پیدا میکند. او از زندگی خود درمیگذرد تا آن را برای دیگران فراهم کند. اگر لازم باشد در این مسیر حتی وجود فیزیکی خود را نیز فدا میکند.
عشق پرداختگر
نام دیگر این دگردیسی، عشق است. عشق برخلاف آنچه خودپرستان و بتپرستان شایع و تحمیل کردهاند، دوست داشتن دیگری برای خود و منافع شخصی نیست. یکسره در باختن و فدا کردن خود برای دیگری است. عشق، دریافت نیست، سراسر پرداختگری است. با هر جنسی از خودپرستی و حفظ خود و خواستن هر چیز نیک و زیبا برای خود مغایرت دارد.
انسان آرمانگرا خود را فدا میکند تا نسلهای آینده زندگی بهتری داشته باشند. این عشق متعالی قادر است انرژیهای انفجاری انسان را آزاد کند. جرم و انرژی در این دنیا با هم همارز هستند و به هم تبدیل میشوند.
غلبه بر قوانین کلاسیک
مقاومت ایران با تکیه بر کرامت و انتخاب آگاهانه و آزادانهٔ کادرهایش در پی آزادسازی این جنس از انرژی برای برانداختن ارتجاع، استبداد و بنیادگرایی است. این انرژی وقتی آزاد میشود بر تمام معادلات برآمده از قوانین دنیای کلاسیک برمیشورد و بر آنها غلبه میکند. در پرتو آزاد شدن این انرژی انفجاری قانون کلاسیک نبرد رنگ میبازد.
مبارزه مجاهدین البته یک مبارزه جمعی است و قدرت آنها در هم ضرب شدن انرژیهای آزاد شدهٔ انسانهای رها در یک تشکیلات کارآمد و دینامیک بارز میشود. زیرا آموختهاند در یک مبارزه جمعی است که میتوان بر سد دوران و مانع اصلی غلبه کرد. جمع و تشکیلاتی که مجاهدین از آن سخن میگویند، تودهٔ بیشکل و تجمع صرف از آحاد انسانی نیست، هویت جدیدی از درهمتافتگی کیفیتهای انسانی است. در واقع هویت جدیدی است که تمام هویتهای پیشین را در خود به کمال رسانده است. چنین تشکل و تشکیلاتی میتواند ورق را در نبرد سرنگونی به نفع براندازان بچرخاند و بر نیروهای ارتجاعی و اهریمنی پیروز شود.
تاریخ را اگر بکاویم خواهیم دید که چه بسیار نیروهای اندک اما آرمانگرا، هدفمند و با انگیزه بر نیروهای بیانگیزه، متکی به حرکت کورکورانه غلبه کردهاند. آیا آیهٔ ۲۴۹ سورهٔ بقره در تشریح صحنههای نبرد طالوت و جالوت همین حقیقت را بیان میکند؟
«کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرینَ»
ای بسا جمعی اندک بر گروهی کثیر غلبه پیدا کنند...