مختصات کنونی جامعه ایران از منظر سیاسی و اجتماعی چگونه است؟ موقعیت حاکمیت ولایت فقیه چیست؟ مردم در چه نقطهیی از تضاد با حاکمیت هستند؟ بر این محور، موقعیت مقاومت سازمانیافته ایران کجاست؟
آدرسهایی بر روی تابلوها و نشانههای قیام
در چند ماه اخیر مسیری طی شده است که با کمک تابلوها و نشانههای آن میتوان به مختصات کنونی رسید. تضاد مردم با حاکمیت از دیرباز وجود داشته است؛ چرا که این نظام حق اساسی ملت ایران یعنی حق حاکمیت ملی را غصب کرده و سراپای سیاستهای ضدمردمی و انسانستیزش با خواست جامعه ایران و فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانزمین همخوان نبوده و نیست. بنابراین تضاد بین مردم و حاکمیت که سالیان سال گویی زیر خاکستر نهفته بود، در این چند ماه گر گرفته و این هفتهها شعله کشیده و بالاتر میرود. مسیری که در همین چند ماه پشت سر گذاشتهایم گواهی میدهد که دیگر تضاد مردم با حاکمیت از نقطهٔ کیفی گذشته و آشتیناپذیر است. تا این تضاد به نفع حقوق مسلم فردی و اجتماعی مردم ایران یعنی نفی تمامیت این حاکمیت و تحقق حاکمیت ملی و آزادی نیانجامد، این شعله را سر خاموشی نیست.
بلندگوهای هراسناک، آدرس آلترناتیو میدهند
در ماهها و هفتههای اخیر با جریان داشتن قیام، موضوع آلترناتیو، لاجرم به یک سوژه سیاسی بدل گشته است. در این میان آن کس که مدام آدرس آلترناتیو خودش را میدهد، همانا خامنهای و دولت تابعه و ملازمان لاحقه هستند. از این آدرس دادنها باید نتیجه گرفت که از منظر حاکمیت ولایت فقیه، موضوع و مسألهیی بهنام آلترناتیو تعیینتکلیف شده است.
برپایهٔ این مختصات و آدرس دادنها است که این هفتهها و این روزها شاهد به صحنه آمدن عناصر ریز و درشت حاکمیت و وابستگانش برای هشدار و انذار نسبت به مجاهدین خلق هستیم. گویی برای خودشان مسجل شده است که اگر تهدید جدی و تعیینکنندهیی در برآیند تحولات ناشی از قیامها وجود داشته باشد، از جانب مجاهدین است و بس!
این هفتهها و این روزها شاهدیم که سخنگوی وزارتخارجه، شخص روحانی، نمایندگان مختلف مجلس، سمینارها و میز گردهای سیاسی تلویزیون نظام، برخی آخوندهای حوزوی و رسانههای مجازی و سایتهای وابسته به حاکمیت، پشت سر هم درباره مجاهدین و خطر آنان داد و فریاد میکنند و مطالب گوناگون مینویسند و تهدید میکنند و هراسشان را پنهان نمیدارند. آنقدر در دادن آدرس آلترناتیو واقعیشان عجله دارند که وزارت اطلاعات دست به تولید فیلمی دربارهٔ نقش کانونهای شورشی زده است.
در هراس از واقعیت نقش مجاهدین بهعنوان آلترناتیو، نظام آخوندی از طریق وزارت بدنام اطلاعاتش بسیار تلاش میکند جو را مشوش کرده و آلترناتیوسازی مجازی چفت و جور کند؛ اما از آنجا که بیمایه فطیر است و دستمایهیی دندانگیر یافت مینشود، مجبور است به اصل هراس و تهدیدش بازگردد که لاجرم همانا نشانه رفتن به جانب مجاهدین و مقاومت سازمانیافته است.
ریشه ترس از مجاهدین: سابقه تاریخی، قدرت سازمانیافته
اصل هراس نظام آخوندی از مجاهدین در وحشتش از ریشهدار بودن مجاهدین در اعماق جامعه و تاریخ معاصر ایران است. رژیم آخوندی همچنین از عنصر سازمانیافتگی مجاهدین بسیار بیمناک است.. دو کیفیتی که از منظر حاکمیت ولایت فقیه در هیچیک از مدعیان بهاصطلاح آلترناتیو وجود ندارند؛ لذا خیالش راحت است که آنها تهدیدی برایش نیستند. اما به مجاهدین که میرسد، با وجود انکارهای تبلیغاتیِ سالیان مبنی بر نابودیشان، بهخوبی احساس میکند که مجاهدین پس از هجرت بزرگ، از دامچالههای سالیان جستهاند و با توان تاریخیِ سیاسی و تشکیلاتیشان، بار دیگر با قدرتی فراتر از گذشته دارند با جامعه و قیامهای سراسری پیوند میخورند. از این رو نظام آخوندی با تمام دستگاه تبلیغاتیاش در هراس و ترس از حضور گستردهٔ مجاهدین و شورای ملی مقاومت و نقش راهبریشان در قیامهای جاری و سراسری میباشد.
بلوغ مبارزات مردم و هراس نظام از دو قطبی شدن ناگزیر
نکته قابلتوجه دیگر این است که مردم ایران در مبارزات صنفیشان با این حاکمیت به بنبست رسیدهاند. خروج از این بنبست را در رادیکال شدن شعارها و خواستههای مردم شاهدیم. بسیار منطقی و قابل انتظار است که حاصل خروج از این بنبست، تعارض بیشتر و عمیقتر مردم با نظام آخوندی به شکل سازمانیافته خواهد بود. پرسش این است که کدام نیروی سیاسی و اجتماعی در تعادلقوای کنونی با حاکمیت ولایت فقیه، سابقه تاریخی و توان سیاسی و قدرت تشکیلاتی و سازمانیافتگی مجاهدین را دارد؟ از این رو ترس خامنهای و روحانی و مجموعه بلندگوهای ریز و درشت نظام بر مبنای یک واقعیت انکار ناپذیر تکیه دارد. واقعیتی که هر چه قیامها جلوتر رفته و هدف را نفی کلیت نظام نشان میدهند، جدیت نقش مجاهدین و تعیینکنندگیِ پیوندشان با قیام، برای حاکمیت بسا بسا هراسانگیز و ترسناک میشود. در این مختصات است که سیر تحولات ناشی از قیامها به جانب دو قطبی شدن بین مردم و مجاهدین با تمامیت نظام ولایت فقیه سیر خواهد کرد.