بهدنبال مطرح شدن پیشنهاد مذاکره از طرف رئیسجمهور آمریکا، گویا آب در خوابگه دایناسورها افتاد. هر کدام از باندهای مختلف حاکمیت به شیوههای مختلف به آن واکنش نشان دادند. این واکنشهای به اشکال و لحنهای متفاوت بود. اگر از محتوای هر یک از آنها صرفنظر کنیم میتوان گفت که کلیت نظام به این پیشنهاد نیازمند بود و به نوعی از آن استقبال کرد. زبان استقبال متناسب با هر یک از مهرههای حاکمیت فرق میکند. برخی از آنها مانند پاسدار جعفری شروع به عربدهکشی و رادیکال نمایی میکنند و میخواهند اینطور وانمود کنند که انگار در موضع قدرت است و پای مسئولی از نظام را که بخواهد مذاکره کند قلم میکند! حتی آخوندهای دانه درشت برگزار کنندهٔ نمایش جمعه هم به موضوع مذاکره با زبان وارونه واکنش نشان دادند.
یک موضعگیری خندهدار نسبت به پیشنهاد ترامپ
در بین انواع موضعگیریها و ابراز تمایل مهرههای بهاصطلاح اصلاحطلب رژیم، موضعگیری یکی از آنان به نام سیدحسین موسویان قابلتوجه و در عینحال تمسخربرانگیز است. این اصلاحطلب قلابی با اشاره به اینکه «سیاستمداران مهمی مثل جان بولتون، مشاور امنیت ملی و پمپئو، وزیرخارجه ته ذهنشان تغییر رژیم، حمله نظامی و عدم گفتگو با ایران است» میگوید: «لذا نباید تردید کرد که اعلام آقای ترامپ در مورد گفتگوی بدون پیششرط با همتای ایرانی خود یک تحول قابلتوجه به نفع ایران است». موسویان در ادامه پیشنهادات جالبی داده است که گویای افلاس رژیم و در عینحال نیازمندی شدید به رابطه با آمریکا است:
«در چنین شرایطی اگر من جای آقای روحانی بودم، با تصمیم شورایعالی امنیت ملی و موافقت مقام معظم رهبری در پاسخ به پیشنهاد آقای ترامپ، به ایشان پیشنهاد میکردم به تهران سفر کند و قبل از گفتگوهای کاری چند برنامهٔ ایران شناسی برای او میگذاشتم». وی سپس پیشنهاد میکند در چنین سفری که ترامپ به ایران خواهد داشت، پاسدار قاسم سلیمانی برای ترامپ اوضاع منطقه را تشریح کند و راه کارهای خروج نیروهای آمریکا از افغانستان را به او پیشنهاد دهد یا صالحی در مورد اهداف برنامه اتمی رژیم ترامپ را توجیه کند.
علی بیگدلی، مهره اصلاحطلب دیگر رژیم تعارف و کلیگویی و نعل وارونهزدن را کنار میگذارد و از یک سو به فلاکت و از سوی دیگر به نیاز مبرم رژیم به مذاکره با آمریکا اعتراف میکند:
«ما در شرایطی هستیم که هر روز به نقطههای تاریک بیشتری از جهت اقتصادی میرسیم. پیشنهادم به دولت این است که اصل مذاکره اگر بر اساس منافع ملی ما باشد باید آن را بررسی کرد. اگر بر این اساس، اصل مذاکره را بپذیریم، میتوانیم راجع به چگونگی آن صحبت کنیم. (روزنامه حکومتی آرمان. ۱۱مرداد۹۷).
روزنامه حکومتی ابتکار نیز به تاریخ ۱۱مرداد۹۷با «سرباز دلواپس سیاست» خواندن پاسدار قاسم سلیمانی، از لفاظیها و شاخ و شانهکشیدنهای او نسبت به ترامپ، ابراز نگرانی کرده و گفته است:
«نیروهای مسلح اعم از نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج حق هیچگونه دخالت در امور سیاسی و حزبی و انتخاباتی را نداشته و باید به وظیفه اصلی مصرح خود در قانون اساسی و اساسنامههای خود بپردازند و این قبیل مداخلهها میتواند جرم بوده و باعث مجازات مرتکب یا مرتکبان شود».
مذاکره با آمریکا از موضع قدرت یا ضعف؟
باند خامنهای با آن که مانند دیگر باند رژیم به حتی یک لبخند از آمریکا نیازمند است و در رسانههای خود به تیپشناسی ترامپ پرداخته و با شیوههای گوناگون به مزدوران خود دلداری میدهد اما بهلحاظ تبلیغاتی چنین وانمود میکند که گویا این آمریکاست که شکست خورده و به مذاکره با رژیم نیازمند است؛ در حالی که این رژیم آخوندی است که بنا به دلایل زیر نیازمند کاهش تنش میباشد:
۱ـ شکست سیاست مماشات
۲ـ خروج آمریکا از برجام و به نتیجه نرسیدن برجام نیمبند اروپایی
۳ـ اجرایی شدن دور اول تحریمهای جدید آمریکا
۴ـ وضعیت وخیم اقتصادی و افزایش لجام گسیخته قیمت سکه و ارز
۵ـ تغییر تعادلقوای بینالمللی علیه رژیم و افزایش فزاینده انزوای بینالمللی و منطقهیی رژیم
بنبست موجود بر سر راه حاکمیت آخوندی
با توجه به آنچه گفته شد دو راه بیشتر در پیش روی رژیم نیست:
۱ـ افزایش تنش با آمریکا و دست زدن به ماجراجویی جنگی
این شق به دلایل زیر نمیتواند متصور باشد:
الف ـ ناتوانی رژیم در تحمل تحریمها با اقتصاد در هم شکسته و حال سقوط
ب ـ گسترش و تعمیق قیام و بهپاخاستن شهرهای شورشی. سرکرده پاسداران اعتراف کرده بود که مشکل داخلی تهدید اصلی رژیم است
ج ـ انزوای شدید بینالمللی و منطقهیی
ممکن است این تلقی خودبهخودی وجود داشته باشد که رژیم خواهد توانست با برجسته کردن «دشمن خارجی» رژیمش را یکپارچه کرده و قیام را سرکوب نماید. با توجه به پارامترهای زیر این کار ناشدنی است:
الف: عواملی که قیام مردم ایران را برانگیخته است، از جمله نفرت عمومی از رژیم آخوندی، خواست سرنگونی دیکتاتوری و بازپس گرفتن حق حاکمیت ملی از آخوندهای غاصب و مشکلات وخیم اقتصادی و اجتماعی، خواستههایی نیستند که رژیم آخوندی بتواند با دست آویز قرار دادن تهدید خارجی آنها را به محاق ببرد.
ج: مردم از سیاستهای ماجراجویانه و تروریستی این رژیم و دخالتهای تروریستی این نظام به ستوه آمده و از سیاستهای جنگطلبانه نفرت دارند.
۲ـ راه کار بعدی رژیم تندادن به مذاکره (تسلیم) و خزیدن به سمت آمریکا با زانوان خونین که در اینصورت با تبعات زیر مواجه خواهد شد:
الف ـ تنازل پیدرپی و سرکشیدن جامهای زهر
ب ـ گسترش قیام و به میدان آمدن عنصر اجتماعی
ج ـ افول بیش از پیش موقعیت خامنهای در درون نظام
د ـ سربرداشتن شقه و بحران در مقیاس کلان در داخل حاکمیت (علائم این شقه از هماکنون پیداست. در حالی که هنوز مذاکره نه بدار است نه به بار، واکنشهای عدیدهیی را در بین باندهای نظام برانگیخته است).
هر دو راه کار در نهایت به بنبست و سرنگونی ختم میشود. این در تقدیر حاکمیت آخوندی است و از آن گریز ندارد. بر همین اساس است که مقاومت ایران همواره تأکید کرده است سرنگونی رژیم آخوندی تنها و تنها در توان و ظرفیت مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها است.
خانم مریم رجوی در سخنرانی ۹تیر۹۷خود در گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس گفت:
«ما همواره گفتهایم و تکرار میکنیم که سرنگونی و تغییر دموکراتیک و برپایی ایران آزاد برعهده خود ما و مردم ماست. ما در عینحال از هر گونه عقبنشینی آخوندها استقبال میکنیم. زیرا هزار جامزهر، در خدمت هزار اشرف است».