این روزها در سایهی جنگ و تبلیغات هدفمند آن، حاکمیت آخوندی مشغول پیش بردن چه خط و هدفی است؟
«مرحلهی سرنگونی»، موقعیتی است که باید تمام سکنات، وجنات و رفتار سیاسی و اجتماعیِ حاکمیت ولایت فقیه را در چهارچوب آن شناخت. عجله در بحرانسازی در سایهی جنگ و تبلیغات دستچین شدهی آن، مختصات فعلیِ این حاکمیت برای تحتالشعاع قرار دادن «مرحلهی سرنگونی» است.
بلوغ تضادها میان جامعهی ایران و حاکمیت و رشد تصاعدیِ این تضادها به جانب تعیین تکلیف نهایی، هیچ راه برونرفت و گشایشی برای نظام ملایان باقی نگذاشته است. دوران بازیهای سیاسی با جناحهای درون حاکمیت هم کاملاً به پایان رسیده است؛ چشمانداز پیش رو، جز شقههای بزرگ و پیاپی نخواهد بود؛ شقههایی که ویژهگیِ بارزشان، انزوای مداوم ولی فقیه و مطرود شدن وی در منظر درونیهای حاکمیت است.
آویختن به جنایتهای جنگ توسط ولی فقیه برای تحتالشعاع قرار دادن «مرحلهی سرنگونی»، برخلاف آن دورخیزهای اولیه که شش ماه پیش اتخاذ شد، اکنون بهطور قانونمند به بازگشت آثار آتشافروزی و جنایت به دامن نظام انجامیده است. «مرحلهی سرنگونی» که تا پیش از جنگ جاری، مختصات آن میان جامعهی ایران و حاکمیت آخوندی بعد از قیام ۱۴۰۱ شتاب گرفته بود، با دمیدن بر تنور جنگ توسط خامنهای، نه تنها به سایه نرفت، بلکه بارزتر و روزآمدتر شد.
یادآوری میشود که هدف خامنهای برای جنگافروزی، گردوغبار پاشیدن بر «مرحلهی سرنگونی» و بههم نزدیک کردن جناحهای متلاشیِ حاکمیت بود، اما از آنجا که بلوغ تضادها میان جامعهی ایران و حاکمیت منجر به عبور اکثریت جامعه از تمامیت حاکمیت شده است، «مرحلهی سرنگونی» با هیچ عامل داخلی و خارجی، بازگشتپذیر نیست. این کمینیست که از قضا هر روز و هفته و ماه، دامنهی آن گستردهتر و کیفیت آن، سرنگونخواهتر میشود.
چنانچه تجربههای سالبهسال پیشین و درسهای آنها را نصبالعین شناخت شرایط کنونی قرار دهیم، همواره به این نتیجه میرسیم که بحرانسازی و فیل هوا کردن باهدف تحتالشعاع قرار دادن مسائل مبرم جامعهی ایران، سیاست همیشگی از خمینی تا خامنهای بوده است. بدون این بحرانسازیهای عمدی[مثل زمینهسازی جنگ]با عراق توسط خمینی، جنگافروزی فعلی [توسط خامنهای و...] لاجرم مبرمترین و ضروریترین مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میان مردم و حاکمیت رو میآیند.
دیکتاتوریهای توتالیتر هرگز جدای از شرایط دستساز بحرانی، نمیتوانند پاسخگوی مبرمترین و ضروریترین مسائل میان خود و جامعه باشند؛ چرا که هدف از حکومت کردن اصلاً پاسخ دادن به مسائل و مشکلات مردم و حل آنها نیست؛ بلکه هدف، سلطهگری و داشتن قدرت و حفظ آن با اعمال سرکوب و تحمیل استثمار و چپاول است.
طی شش ماه گذشته نیز همین عوامل مرتبط به هم بودهاند که باوجود جنگافروزی و بحرانسازی، هرگز نتوانستهاند «مرحلهی سرنگونی» را تحتالشعاع قرار دهند و گشایشی برای نظام باشند. در همین شش ماه هم بوده است که همواره وحشت میدانی شدن مطالبهی سرنگونی از جانب اکثریت جامعهی ایران، اتاق فکر نظام را مترصد بحرانسازی و توسل به از این ستون به آن ستون کرده است. شکست بزرگ در نمایش انتخابات اسفند ۱۴۰۲، این وحشت و کابوس را صدچندان ضریب زد؛ یعنی که پیکان فرصتجویی از جنگافروزی در غزه، به جانب خود نظام برگشت و بر شتاب «مرحلهی سرنگونی» افزود؛ طوری که اخبار جنگ و تبلیغات هدفمند آن توسط دستگاه پروپاگاندای نظام هم نتوانسته است پتانسیل جوشان عزم سرنگونیخواهیِ اکثریت مردم ایران را به سایه ببرد و بر آن گردوغبار فریب و دجالیت بپاشد.
این روزها یکی از ستونهای فرج نظام که اتاق فکر آن با زعامت خامنهای برای گریز از «مرحلهی سرنگونی» طراحی کرده، توسل به جنایت علیه زنان و دختران ایران و به اوج رساندن آن است. صحنههای وحشیگری علیه زنانی که به حجاب اجباری، تحمیلی، زورکی و آخوندی تن نمیدهند، صحنههای درندهخویی گرازان ولایتمدار است. این صحنهها روح و روان انسان را مجروح میکند و قلب آدمی را بهدرد میآورد. این صحنههای دلخراش و تنفرانگیز، توسط زنان جلاد و نیروهای انتظامی و بسیجیان دژخیم تحت امر ولی فقیه اجرا میشوند.
مشاهده میشود که جنگ و تبلیغات آن و بازیهای سیاسی پیرامون این جنگ، اگرچه خوراک نظام ولایت فقیه برای تحتالشعاع قرار دادن جنایت علیه زنان است، اما راه انداختن بساط گستردهی جنایت علیه زنان، جز بر بلاهت و بنبست خامنهای در مقابل تابلو «سرنگونی»، گواهی نمیدهد. جلادان دنی و بهفرمان و میدانیِ خامنهای، زنان شرافتمند ایران را تحقیر میکنند، روحشان را زجر میدهند و واکنششان را هیستریک میکنند؛ ولی آنچه بسیار برجستهتر در هر مورد و میدانی نمود اجتماعی یافته است و مدام تکثیر میشود، قدرتمندتر شدن نیروی سیاسی و اجتماعیِ «مرحلهی سرنگونی» است. بازخورد این قدرت اجتماعی، درون حاکمیت را هم هدف گرفته و برخی رسانهها و کارگزاران نظام را هم علیه خامنهای سوق داده است.
بلاهت خامنهای برای گریز از «مرحلهی سرنگونی»، از کاشتن باد گذشته و دارد توفان میکارد. آنچه درو خواهد کرد، جز گستردهترین و خشماگینترین انقلاب تاریخ معاصر ایران نخواهد بود. فریادهای سوزناک و دلخراش هر زن ایرانی که این روزها قربانی تعدی و اهانت و سرکوب حجاب ننگین اجباری میشود، به دفاعی مشروع و قهرآمیز در هیأت اکثریت مردم ایران راه خواهد برد. چشمانداز تردیدناپذیر و بیبازگشت، آتش اجتماعیترین و فراگیرترین انقلابیست که ساختار تمامیت نظام ولایت فقیه را با تمام باندها و جناحهایش خاکستر خواهد کرد.