روزنامههای حکومتی در روز سهشنبه پانزدهم مرداد مهمترین عنوانهای خود را به ادعاهای ظریف در جریان کنفرانس مطبوعاتیاش اختصاص دادهاند. چانهزنیهای باندی برای سهم قدرت و غارت در نمایش آتی انتخابات بخش دیگری از مطالب و عنوانهای روزنامههای حکومتی را به خود اختصاص داده است.
برخی از سایر بحرانهای رژیم هم بهصورت متفرق در روزنامههای مختلف دیده میشود.
روزنامههای حکومتی سوز و گدازهای ربیعی سخگوی دولت از مقاومت ایران را درج نکردهاند. اما کیهان خامنهای در جریان حمله به باند رقیب در بنبست تلهٔ اتمی، سوزش خود را آشکار کرده است:
کیهان: تیم تقلیلیافته ایران به سطح وزارت امور خارجه و دولت نیز بر اساس همان شناخت رسمی و تبلیغاتی از ویترین ساختار آمریکا، گمان کرد که آمریکای فعلی واقعاً آمریکای ویتنام نیست! آمریکای کودتای ۲۸مرداد و یا آمریکای همکار با (مجاهدین) نیست، بلکه آمریکای دیگری است! و متأسفانه غفلت کرده و متوجه نشدند که اوباما و کری بهدنبال فریب ایران هستند.»
هر چقدر روزنامههای باند روحانی تلاش در بزرگنمایی ظریف کردهاند در روزنامههای باند خامنهای حملات به او بیانگر سرباز کردن مجدد بحران بنبست برجام در رژیم است:
عصر ایرانیان: نامه ۲هزار استاد دانشگاه درباره دوری از اروپا و آمریکا؛ رئیس جمهور، وزیر خارجه؛ در اعتماد خود به غرب تجدید نظر کنید
جوان: ۲هزار استاد دانشگاه نامه نوشتند: پیامدهای اعتماد به آمریکا را روایت کنید
کیهان: حسین شریعتمداری: (ظریف در)پاسخ به سؤال کیهان میگوید: «دوستان ما اشتباهی که میکنند این است که اگر کسی واقعاً به آمریکا اعتماد کرده بود، برجام دو صفحه میشد؛... حتی دو صفحه هم نمیشد بلکه دو جمله میشد. اما برجام ۱۵۰صفحه شد زیرا ما به آمریکا اعتماد نداشتیم»!
این استدلال ظریف «وارونهنمایی»! است و باید گفت؛ جناب ظریف! برجام به دو علت به جای ۲صفحه، ۱۵۰صفحه شده است؛
اول اینکه؛ آنهمه امتیاز نقدی که به حریف دادهاید هرگز در دو صفحه جای نمیگرفت!
دوم آنکه؛ اگر برجام در ۲صفحه تنظیم شده بود، هر کس فقط با یک نگاه گذرا به آسانی متوجه میشد چه کلاه گشادی سرمان گذاشتهاند. آمریکا با تردستی این کلاه گشاد را در لابلای ۱۵۰صفحهیی برجام گم و گور کرده است... روحانی و ظریف باید در مقابل امکانات و ظرفیتهای فراوان نظام که در جریان مذاکرات چند ساله هستهیی برباد دادهاند پاسخگو باشند، همین!
کیهان: ظریف در حالی برجام را حاصل عدم اعتماد به آمریکا دانسته که مروری گذرا به مواضع وی و تیم مذاکرهکننده هستهیی در جریان مذاکرات و پس از آن در جریان توافق هستهیی نشان میدهد که اتفاقاً برجام حاصل خوشبینی مفرط به آمریکا و اعتماد بیجا به شیطان بزرگ است.
روزنامههای حکومتی اغلب مدعی چرخش امارات و عربستان به سوی رژیم شدهاند. در یک روزنامه باند روحانی یک تحلیلگر از باند خامنهای عکس این ادعا دیده میشود:
همدلی: حسین رویوران: کشور عربستان سیاستها و رفتارهایی را در منطقه پیش میبرد که معلوم است، بنایشان رویکردی تقابلی با ایران است و بههمین دلیل نمیتوانیم به تغییر شرایط امید چندانی داشته باشیم. در واقع دولت سعودی با کارهایی که انجام میدهد، تضادش با جمهوری اسلامی ایران را به بیشترین حالت ممکن رسانده است. باید گفت، با سیاستهایی که عربستان در منطقه به پیش میبرد، مشکل این کشور با ایران را بیشتر و بیشتر کرده است.
بحرانهای اجتماعی – اقتصادی در روزنامههای هر دو باند حاکم دیده میشود، سهم غارت و چپاول در این عنوانها بیشتر است
رسالت: آنچه که بدیهی است افزایش رانت و فساد در بدنه فوتبال کشور است که سال به سال گسترش پیدا میکند. رئیس اسبق فدراسیون فوتبال به فسادهای مالی موجود در فوتبال کشور اشاره کرد و گفت: قرارداد دور زمین فوتبال ۱۶۰میلیارد تومان بوده که ۱۲میلیارد تومان آن نقد شده و بعد از گذشت سه سال، هنوز وضعیت ۱۴۸میلیارد تومان مابقی آن مشخص نیست.
افکار: رئیس سندیکای دارو سازان: ارز ۴۲۰۰تومانی دردی از «دارو» دوا نمیکند
جوان: فساد همه جوره در سازمان غذا و دارو
سیاست روز: گران فروشی برای تمام فصول
آفتاب یزد: سیلزدگان همچنان در بلاتکلیفی هستند... روند کار هم در امر بازسازی و نوسازی مساکن و هم در رابطه با پرداخت خسارات در حوزه کشاورزی و دامداری و باغداران بسیار کند است.
آثار سیل همچنان باقی است. میتوان گفت که آثار سیل حتی از آثار جنگ نیز بدتر است چرا که گلولههای جبهه و جنگ صرفاً در و دیوار شهر را از بین میبرد اما امروز سیل تمام زیرساختهای روستایی و شهری را از بین برده است.
یک روزنامهٔ حکومتی به وجود سانسور گسترده دررسانههای رژیم اذعان کرده است:
جهان صنعت: هر کس اندیشهاش با اندیشه حاکمیت سازگار نیست، جواز و مهلت و موقعیت پیدا نمیکند که از طریق رسانهها خودش را نشان دهد. ضمن اینکه مطبوعات هم در فشار هستند، اگر یک کار چاپ کنند هزار ناظر هست که آنها را منع کند، صدا و سیما هم که خودش در این مسائل ناظر است و سختگیریهای خودش را دارد و این باعث شده شعر ما به یک شعر دوقطبی تبدیل شود. یک قطب شعر رسمی است که مطابق با معیارهای حاکمیت است که تبلیغ هم میشود و در کتابهای درسی میآید... اگر اینطور که امروزه با شاعران برخورد میشود بود، حافظ باید در روزگار خودش ممنوع بود و خیلی از شاعران هم ممنوع بودند. در این صورت هرگز کسی شعر آنها را نمیشنید.