خامنهای در سخنان روز ۲۹ بهمن خود چندین بار تکرار کرد که «دشمنان ملت ایران میخواهند از طریق نرمافزار به این ملت ضربه بزنند»!
در همین یک عبارت، دو دروغ و دجالیت نهفته است:
۱ ـ هیچ دولتی در جهان نبوده و نیست که بخواهد به «ملت ایران» ضربه بزند. تمام توجهات داخلیِ اکثریت مردم ایران و حامیان مردم ایران در جهان این است که به «حاکمیت آخوندی» ضربهی کاری بزنند و آن را از سر راه پیشرفت و آزادی ملت ایران بردارند. قدرتهای مشخص جهانی هم جز مماشات و معامله با حاکمیت ملایان، هیچ کمکی به مردم ایران نکردهاند، که از قضا مانع سرنگونی نظام آخوندی در قیامهای چهار دههی گذشته شدهاند.
۲ ـ این حکم تأییدشدهٔ خامنهای است که بر سر راه نرمافزار ارتباطی ملت ایران فیلتر گذاشته است و نه هیچ دولت و نیروی دیگر. در ورای فیلترینگ «نرمافزار» زیر نظر خامنهای، هرچه هست، ارتباطات جهان آزاد است و هر ملتی هم بهفراخور کار و نیاز خود، از شبکهی جهانی استفاده میکند.
این مقدمه اشارهیی بود به دروغ و دجالیت خاص خامنهای تا به آن روی سکهی واقعیت ملت ایران بپردازیم. واقعیت این است که دشمن اصلی حاکمیت ملایان، اکثریت مردم ایران هستند و بس. مردمی که این حاکمیت، برخورداری از یک زندگی متعارف را به کام آنها زهر کرده است. مردمی که اگر توان مالی داشته باشند، گروه گروه ایران اشغالشده را ترک میکنند و زندگی سرسخت پناهندگی را به مصیبت تحقیر اندامفروشی، فقر، بیمسکنی و بیآیندگی ترجیح میدهند.
تباه کردن زندگی و امید زیست «ملت ایران» توسط حاکمیت ملایان با رأس ولی فقیه، حاصلاش این اعتراف ناگزیر شده است:
«خدماترسانی ۲۵۰هزار پرستار به ۸۵میلیون نفر در حالی که ۳هزار پرستار در سال، متقاضی مهاجرت هستند؛ ایران برای دنیا رایگان پرستار تربیت میکند.»[۱]
بهگفتهی این رسانه، «سالی ۱۲هزار پرستار تربیت میشوند»، ولی بر اثر مدیریت دولت و دانشگاهها و بیمارستانها، جان به لب پزشکان و پرستاران میرسد و حاصل این میشود که سالهای آموزش و صرف عمر برای آن و امید بستن به آینده، مثل آبی میشود که روی شنزار ریخته باشند:
«پرستاران یا خانهنشین میشوند یا جذب مشاغل دیگر از جمله رانندگی تاکسی اینترنتی میشوند یا مهاجرت میکنند.»[۲]
مشاهده میشود که در ایران آخوندزده، هیچچیزی سر جای خودش نیست. و اولینچیز که علت و بنیاد این وضعیت است، اشغالگری بهجای حکومت متعارف است.
بیعرضگی در مدیریت تخصصی بعلاوهی دانشگاه و بیمارستان متکی بر کنترل مطلق حاکمیت رانتخوار، محصولش این میشود:
«در حال حاضر یک پرستار در بیمارستان ۱۳میلیون تومان حقوق ثابت میگیرد. حدوداً ۱۶۰دلار میشود. در حالی که پرستار در کشورهای حاشیه خلیجفارس یا عمان که از نظر فرهنگی به ما نزدیک است ۲هزار دلار در ماه حقوق میگیرد. یا در اروپا ۳هزار و پانصد یورو یا در آمریکا ۶هزار دلار میگیرد.»[۳]
آیا فرار مغزها یا مهاجرت اجباری پرستاران و پزشکان، با ترک تحصیل تحمیلی فرق دارد؟ هر دو یعنی کنده شدن از محیط و زمینهی متعارف امید به آینده و راهی شدن در مسیر سرنوشتی سرگشته. در زمینهی ترک تحصیل هم «ملت ایران» مجروح و قربانیِ سیاست تمامخواریِ نظام ملایان با رأس ولی فقیه است. آمارها با هزار زبان در سخناند:
«آمار رسمی بازماندگان از تحصیل، رشدی نگرانکننده را نشان میدهند، اما آنچه در این میان نگرانکنندهتر است سهم رو به رشد دختران در ترک تحصیل است. بر اساس اعلام مرکز آمار ایران، در سال تحصیلی ۱۴۰۱ ــ ۱۴۰۲، در جمعیت ۱۲ تا ۱۴سال، تعداد دانشآموزان ثبتنام شده در دوره متوسطه اول، ۳میلیون و ۷۲۶هزار و ۶۵۱نفر بودند که در مجموع ۱۹۷هزار و ۶۹۰ نفر در این دوره از تحصیل بازماندند که ۹۸هزار و ۲۷۱نفر آنان پسر و ۹۹هزار و ۷۲۳نفر دختر هستند.»[۴]
رسانههای حکومتی در مهرماه ۱۴۰۳ گزارش دادند که میزان ترک تحصیل دانشآموزان دختر و پسر، ۲۸۱ هزار نفر بوده است. یعنی ۸۳ هزار نفر بیشتر از ترک تحصیلی در سال ۱۴۰۱.
اینها مستندات ثبتشده در معرفی «دشمن» واقعیِ «ملت ایران» و سوزانندهی آیندهی جوانانشان هستند.