در شهریورماه هستیم و هر بار که سالگرد تأسیس پرافتخار سازمانمان میرسد خاطرهای که ۳۸سال از آن میگذرد برایم زنده میشود و هر بار که به یاد این خاطره میافتم سرشار و شادمان میشوم و میگویم عجب سازمانی داریم!
حالا که در آستانه پنجاه و ششمین سالگرد آن قرار گرفتیم وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم هر روزش یک ماجرایی بوده، هر روزش یک انتخاب، از خود گذشتن و مصممتر با ایمانی صد برابر راسختر که بهر قیمت رژیم ضدبشری را سرنگون کنیم ... که تنها راه و تنها جواب است.
در سال۶۱ چهاردهم شهریور، نیمهشب وارد کردستان روستای حسنی شدم و در یک اتاق کوچک تعدادی خواهران در استراحت بودند. خواهر مجاهد افسانه شاهرخی را دیدم و خودم را به او معرفی کردم. اولین بار این خواهر را میدیدم و بسیار خوشحال و ذوقزده بودم بهخصوص که بعد از شهادت یاران ۱۰مرداد و برادر مجاهد سیاوش سیفی بود و دلم به یاد آن عزیزان بود و اینکه راهشان را باید ادامه داد.
روزگار سختی بود، به همین دلیل مجاهدین با اعضایشان تعیینتکلیف میکردند که هرکس برایش این شرایط سخت است میتواند به مسیر ادامه ندهد و به زندگی خود برگردد.
در چنین شرایطی وارد روستای حسنی شدم. یک اتاق بسیار کوچک بود با تعداد نسبتاً زیادی از خواهران. شب تا صبح بهشدت باران بارید.
با طلوع آفتاب برادرم را هم که دو ماه بود ندیده بودم دیدم.
۱۵ شهریور بود، خواهر افسانه در یک نشست کوتاه به خواهران گفتند که ساعت ۱۴ زیر چادر جمع میشویم برنامه داریم. هفدهمین سالگرد تأسیس سازمان بود.
یک میز کوچک در چادر مربوط به مسئول برنامه کاک صالح (ابراهیم ذاکری) بود اما آن روز روی زمین نشست و ما روبهرویش نشستیم و به سخنرانیاش گوش دادیم.
برنامه که تمام شد. خواهر افسانه من را صدا زد و گفت با اکیپی که آماده حرکت است راهی شوم.
هوا کم کم رو به تاریکی میرفت و من به همراه اکیپ مجاهدین به سمت قله حرکت کردم.
حرکتی که تا امروز ادامه دارد و امروز که به آن روز نگاه میکنم میبینم از چه فرازهایی عبور کرده تا به این قله رسیدهایم.
و من به سمت سازمانم حرکت کردم. حرکتی که بعد از گذشت ۳۸سال مفتخرم که بگویم در سازمانی هستم که ۵۵سال بیوقفه به مبارزه با دو دیکتاتوری ادامه داده و خواب را از چشم دشمنان ربوده است.
بله! سازمانی که به سوی قلهٔ پیروزی میرود و روز بروز افق آن روشنتر میشود! و ترس دشمن از همین است.
راز ماندگاری مجاهدین از روزی که حنیف کبیر آن را پایهگذاری کرد تا روزگاری که مسعود در عبور از طوفانهای مهیب ونفسگیر آن را حفظ کرد، همان اصول و ارزشهایی است که ۵۶سال قبل پی ریزی شد، توسط مسعود گسترش یافت و امروز با خواهر مریم و انقلابش به اوج رسیده است. انقلابی که تمام زنگارهای فردیت و دوگانگی را میزداید.
با فدای بیچشم داشت و با مایهگذاری بیانتها برای یک دیگر است که میتوان خلقی را از اسارت و خمینی زدگی نجات داد. تفاوت مجاهدین با بقیه گروهها همین است اول از همه فدا و پرداخت و تحمل سختی را از خودشان شروع میکنند و برای خودشان میخواهند تا اینکه در اینده مردم محرومشان به آزادی و رفاه و سعادتمندی برسند.
طی این سالیان مجاهدین از جمله خودم از همه چیز خانه و خانواده و کاشانه با انتخاب آگاهانه گذشتیم تا مردم دردمند میهنمان همه چیز را داشته باشند .
برای همین در هر سالگرد سازمان دچار غرور و افتخار میشوم که چه مسیر پرغرور و با شکوهی طی شده است. مسیری به سمت قلهٔ پیروزی ...
مریم صدیقی